ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

دلیل تحقیر شدن عاشقانه‌ی موسیو| نگاهی به فیلم ۳۶۵ روز

دلیل تحقیر شدن عاشقانه‌ی موسیو| نگاهی به فیلم ۳۶۵ روز

دلیل تحقیر شدن عاشقانه‌ی موسیو| نگاهی به فیلم ۳۶۵ روز

منتشر شده در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴

0 بازدید

دلیل تحقیر شدن عاشقانه‌ی موسیو| نگاهی به فیلم ۳۶۵ روز

سه گانه‌ی 365 روز، به عنوان یه فیلم اروتیک شناخته شده و به جز افرادی که محض سرگرمی دیدنش، از جانب منتقدا نتونست نظر مثبت خاصی به دست بیاره.
درک اینکه صنعت فیلم‌سازی، این روزا تا چه اندازه از محتوای اروتیک برای افزایش مخاطبینش استفاده میکنه سخت نیست و توی محدوده‌ی سالای انتشار 365 روز، کارای سینمایی دیگه‌ای با ژانر اروتیک هم روانه‌ی بازار شد.

دلیل بد بیاری 365 روز رو به سختی میشه در کیفیت ساخت یا بازی بازیگراش دونست. موضوع برمیگرده به داستانش و اینکه این داستان، با هیچ کدوم از باورای رایج در سینمای رمانتیک نمیسازه.
عمده‌ترین نقدایی که به این فیلم میشه و به این واسطه تحقیرش میکنن اینه که این داستان، صرفا رویاپردازی‌های یه زنه؛ در حالی که سینما، تعهدی به این که کاملا واقع‌گرا باشه نداره. سینما یه هنره که می‌تونه بازتابی از تخیلی‌ترین افکار هم باشه. بحث اینه که در اینجا، یه نفر در مورد عشق رمانتیک، خیالپردازی کرده، وگرنه اهمیتی نداره که در سینمای آمریکا، ما ابرقهرمانایی رو داریم که با ژن یه ابرقهرمان به دنیا میان یا یهو دریچه‌ای رو به دنیاهای فانتزی پیدا میکنن و قدرتایی که بهشون برتری میده رو کسب میکنن.
دنیای لائورا در فیلم 365 روز، یک رویاپردازی چندان دور از واقعیت نیست. فکر میکنم که حتی خیلی از منتقدا هم ممکنه از دیدنش لذت زیادی برده باشن اما چون توی یه فضای رقابتی و عرف خاص قرار گرفتن، از همچین اثری تعریف نکردن.

هنر تعریفی از خواسته‌هاست
بخشی از ارزش هنر در اینه که شما در بیان افکارتون آزاد باشید. هالیوود و سینمای آمریکایی، شخصیتای اروتیک رو دوست داره اما ازشون میخواد که توی چهارچوب خاصی باشن. 365 روز، کمی این چهارچوب‌ها رو کنار گذاشته.
لائورا به راحتی از خونواده‌ی خودش جدا میشه و در مورد آینده‌ی خودش تصمیم میگیره، در حالی که سینمای آمریکایی، از شخصیت‌ها انتظار داره که هر چقدر هم که به چیزی در دنیای بیرون کشش دارن، در نهایت، به خونواده برگردن و برای حفظ خونواده، هر کاری رو انجام بدن.
ما نمی‌بینیم که والدین لائورا یا اطرافیان موسیو، توی تصمیمات‌شون دخالت خاصی کنن و اونا صرفا درگیر دشمنا و رقبای کاریشون هستن.
یکی از فیلمایی که به کرار با 365 روز مورد مقایسه قرار میگیره، فیلم 50 طیف خاکستری هست. منتقدا، قضیه‌ی آدم ربایی موسیو رو زیر سوال میبرن اما کسی به شخصیت کنترل گر آنا در فیلم پنجاه طیف، اهمیت نمیدن. شخصیتی که ستایش میشه و تبدیل میشه به نجات دهنده‌ی کریستین.


پنجاه طیف، چون عرف آمریکایی رو زیر سوال نمیبره پس چیز بدی نیست. این یه واقعیته که کریستین اصلا علاقه‌ای نداشت که رابطه‌شون به سرعت به سمت تولید‌مثل بره یا گرایشات خودشو تغییر بده. این آنا بود که کریستین رو تغییر داد، تغییراتی که اصلا لازم نبود. هیچ کدوم از کارای کریستین، خارج از قانون و غیر اخلاقی نبود و تحت قرارداد‌های روشنی صورت می‌گرفت و این حق طبیعیش بود که تا زمانی که آمادگیش رو نداشت، بچه‌دار نشن.
ولی آنا اصلا به این موضوع اهمیتی نداد و سرخود، گذاشت که بچه دار بشن و کریستین رو وادار کرد که به یه خونواده متعهد بشه و گرایشات خاص خودشو کنار بذاره.
این در حالیه که شخصیت موسیو در فیلم 365 روز، بدون اینکه سایه‌ی قانون بالای سرش باشه یا نیازی به نوشتن یک قرارداد باشه، به لائورا گفت که من به زور تو رو مجبور به رابطه نمیکنم و صرفا یه سال اینجا باش و اگرم حس کردی بهم علاقه‌ای نداری ترکم کن.
موسیو تصویر چندان غیر منطقی‌ای از عشق نیست و رفتاراش خیلی اخلاقی‌تر از اون‌چیزیه که ما در فیلمی مثل افتر یا پنجاه طیف می‌بینیم، اما به راحتی میشه فهمید که به خاطر اهمیت ندادنش به عرف آمریکایی، پس زده شده و اقبال خاصی پیش منتقدا نداشته.

الگوهایی در مورد «عشق» که فراموش شدن
موسیو تصویر یه آدم آزاده که از قدرتش برای رسیدن به فردی که دوستش داره استفاده میکنه. اون نمیذاره که گذر زمان یا محدودیت‌های فرهنگی، بین خودش و کسی که دوستش داره، غبار فراموشی رو ایجاد کنه. این برای ما عجیبه چون شاید عادت کردیم که به راحتی، قید چیزایی که دوست‌شون داریم رو بزنیم، وگرنه نه عشق در یک نگاه برامون چیز عجیبیه و نه خودمون بی‌تمایل به قدرت هستیم.
ما هم اگه قدرت و توانایی‌های موسیو رو داشتیم، ممکن بود کارهایی به مراتب غیر منطقی‌تر برای رسیدن به کسی که دوستش داریم رو انجام بدیم.
شاید بشه بدترین ویژگی موسیو رو شغلش دونست که اونم شامل شغلیه که از پدرش به ارث برده و توی این فضا بزرگ شده. فضای شغلی اون فاسد‌تر از محیطی نبود که لائورا سابقا درونش کار میکرد.
فضای کسب و کاری لائورا یه محیط غیر قانونی نبود اما ما در ابتدای فیلم می‌بینیم که چطور باهاش برخورد میشه و تلاششو کم ارزش میکنن. می‌بینیم که شریک زندگیش چطور لائورا رو فریب میده و اگه قدرت موسیو نبود، هیچ وقت شاید برای لائورا رو نمیشد که جفتش یه خیانت کاره.

موسیو همچنین حد و مرز‌های اخلاقی خودشو داشت. اون بر خلاف هم پیاله‌ای‌های خودش، تجارت انسان انجام نمیداد و هر کدوم از اطرافیانش هم که از قدرتشون برای تجارت انسان استفاده می‌کردن رو مجازات میکرد. موسیو زیاد آدم عجیب و فانتزی‌ای نیست ولی چیزایی که ما به عنوان عرف، بهش عادت کردیم، چیزای عجیبی هستن که حتی زیر سایه‌ی قوانین هم عادی نشدن و افراد زیادی دارن بابتشون تاوان پس میدن.

 

افرادی که فیلم 365 روز رو به عنوان یه فیلم سرگرم کننده در ژانر خاصش پیشنهاد میدن، عموما کار افترو هم پیشنهاد میدن. افتر فضای آمریکایی‌تری داره و هیچ خیانتی به عرف رایجش هم نکرده و شاید به خاطر همینه که از اقبال بیشتری نسبت به 365 روز برخوردار بود. با این وجود، منطق داستانی 365 روز، حتی از فیلم افتر هم بیشتره.
شاید در حالت عادی بگید عشقی که درون فیلم افتر شکل گرفت، یه عشق منطقی‌تر بود و در طول زمان، خودشو ثابت کرد. با این وجود، شخصیت‌های اصلی‌ این داستان، حتی در دوران بلوغ و در قسمت پایانی هم رفتارای چندان بالغانه‌ای از خودشون نشون ندادن. اونا در نهایت یه زندگی خونوادگی با استاندارد‌های آمریکایی رو ایجاد کردن. هیچ منطقی پشت این نیست که پسری مثل شخصیت اصلی فیلم افتر که کارش فریب دادن دخترا و پخش کردن فیلماشون هست، بخواد بیاد و تبدیل به مرد زندگی بشه. عشق و فداکاری‌هایی که توی این فیلم بود، در مقابل درد و رنجی که این دختر و پسر به همدیگه تحمیل کردن، چیز بخصوصی نیست.

به عنوان یک جمع‌بندی
این یه واقعیته که رسانه‌ها سعی دارن ذائقه ی ما رو دستکاری کنن اما این دلیل نمیشه که خودمون رو بابت علایق و سلایقی که داریم پنهان کنیم و باور کنیم که این فیلم در نظرمون جذابه چون فقط اون ژانر بخصوص رو داره. ما شیفته‌ی زندگی آمریکایی و الگوهای فرهنگی‌ای هستیم که توی این کشور شکل گرفتن و دارن به تمام دنیا صادر میشن چون شاید اونا رو تصویری از رفاه می‌دونیم.
این به معنی اشتباه بودن فرهنگ آمریکایی نیست ولی نباید فراموش کنیم که شیوه‌ی این افراد برای زندگی کردن، یگانه شیوه‌ی زندگی کردن نیست.
دنیای هنر، جایی برای خلق تصورات ذهنی ما و مورد آزمایش قرار دادن نحوه‌ی اندیشه‌ی ما در مورد زندگیه. چیزی که می‌بینم اینه که اثری مثل 365 روز، قربانی عرف نانوشته‌ی هنر و سینما میشه و این در حالیه که خیلیا دارن ازش لذت میبرن و جرات نمیکنن که بگن این یه اثر خیلی جالب بود و ما اونو به خیلی از آثار مارکتی ترجیح میدیم.