ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

رازهای گران قیمت؛ بررسی فصل اول سریال بانشی

رازهای گران قیمت؛ بررسی فصل اول سریال بانشی

رازهای گران قیمت؛ بررسی فصل اول سریال بانشی

منتشر شده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

0 بازدید

رازهای گران قیمت؛ بررسی فصل اول سریال بانشی

بانشی یه سریال آمریکایی در ژانر اکشن، جنایی و درامه که روزمره‌ی غیر معمول و پر حادثه‌ی یه خلافکار و دزد رو به نمایش میذاره. اتفاقات فصل اول، عمدتا توی محدوده‌ی شهر بانشی اتفاق میوفته که شباهت زیادی به اتمسفر فیلمای آمریکایی نداره.
بانشی یه منطقه‌ی کوچیکه که تقاطع برخورد یه فرهنگ کلاسیک و یه فرهنگ مدرن شده. اونجا در حالت عادی، شهر آرومیه؛ تا زمانی که کلانتر جدید به شهر میاد. کلانتری که هویت خودشو جعل کرده و هرچند شانس هم باهاش یاره اما پشتوانه‌ی قدرتمندی داره که بهش اجازه میده دیگران رو فریب بده.

خشونت، نقش پر‌رنگی در این سریال داره و در مواقعی، ممکنه رو به افراط بذاره؛ اما در دنیای یه فرد خلافکار، اتفاقا میشه گفت یه وضعیت معموله.
بانشی، شخصیت‌های قدرتمند و پیچیده‌ای رو درون خودش داره که برای پنهان نگه داشتن راز‌هاشون، بعضا مجبور میشن بهایی خیلی بیشتر از اونچه که انتظارشو داشتن پرداخت کنن.

هشدار: ادامه‌ی این مطلب می‌تونه محتوای فصل 1 رو لو بده.

اولش که تازه اسم سریال رو شنیده بودم، ترجیح میدادم یه داستان رمانتیک و تخیلی باشه که شخصیت اولش، یه زن جذاب بانشی باشه و با قدرت‌های ماورایی خودش، زندگی بقیه رو تحت تاثیر قرار بده؛ اما در ادامه، با دنیایی از خشونت و یه شخصیت اول بسیار مردونه رو به رو شدم که با چنگ و دندون، برای بقای خودش تلاش میکنه.
یکی از مسائلی که کشش داستانی خوبی رو توی سریال بانشی درست کرده اینه که شخصیت‌های کلیدی، گذشته‌ی پرفراز و نشیبی داشتن و بیشترین سوالی که پیش میاد اینه که اونا دارن تاوان چیو پس میدن؟

آنتونی استار، توی این فیلم، با چهره‌ی یه مرد نابهنجار و قانون شکن ظاهر میشه و چیزی نمیگذره که هویت لوکاس هود رو جعل میکنه و به زندگی زنی نزدیک میشه که اونو با اسم آنا می‌شناخته.
آنا واقعا چهره‌ی موجهی داره و بر خلاف هود، ظاهرا علاقه‌ای به جرم و جنایت نداره. وقتشو برای شوهر و بچه‌هاش میذاره و به نظر نمیرسه که اختلافی با همسرش داشته باشه.
بیننده در نگاه اول، ممکنه به راحتی هود رو قضاوت کنه و اونو فرد مزاحمی در نظر بگیره که میخواد آرامش یه زن خونواده دوست رو خراب کنه؛ اما در ادامه، این افراد با کارا و حرفاشون و چیزایی که از گذشته مرور میشه، ذهنیت ما رو تغییر میدن. آنا همون جرمایی رو مرتکب شده که هود انجام میداده و هر دو در ماجرا‌های مختلفی شریک بودن.
همچنین متوجه میشیم که هود، واقعا خلافکار بی‌حد و مرزی نیست و به خودش اجازه نمیده که به هر کسی آسیب برسونه. بعضی جاها حتی ممکنه رفتارش افراطی به نظر برسه و فکر کنیم فمنیسته ولی اگه دقت کنید، اون رفتارای انسان دوستانه‌ای داره و شاید این موضوع برمیگرده به این که خودشم قربانی قلدری شده و با تلاش زیادی سعی کرد که خودشو از مخمصه‌ای که درونش بود و می‌تونست غرورش رو خدشه‌دار کنه، نجات بده.

چیزی که هود در ابتدای مواجهه با آنا حدس میزنه اینه که دختر بزرگ آنا، در واقع بچه‌ی خودش باشه. این دو 15 ساله که همدیگه رو ندیدن و حدس هود اینه که دختر بزرگ آنا هم 15 سالشه؛ اما آنا در مورد سن دخترش دروغ میگه تا شکی توی دل هود باقی نمونه.
فهمیدن سن واقعی دختر آنا یعنی دوا، برای هود، کار سختی نیست. این موضوع احتمالا همون چیزیه که باعث میشه هود، با بی پروایی بیشتری در اطراف زندگی آنا بپلکه. برای اون که 15 سال از جامعه‌ی بیرون دور بوده و خونواده‌ای نداشته، دیدن دختری که حالا 15 سالشه و شناخت شخصیتش به شکل نامحسوسی، یه تجربه ی جالبه.
در فصل اول، چندین بار پیش میاد که هود، دوا رو نجات میده یا به نحوی کمکش میکنه و می‌تونیم ببینیم که دوا هم از این مرد که تبدیل به ناجیش شده خوشش میاد و حس پدرانه‌ای ازش می‌گیره.
فکر میکنم که این یکی از جالب‌ترین روابط درون فیلمه. چون ما توی دنیای خلافکارا و سایکوپاتای بزرگسالی هستیم که زندگی‌شون پر از نقاط تاریکه. هود به رغم سابقه‌ی بدی که داشته اما نسبت به بسیاری از شخصیت‌هایی که هنوز بابت کاراشون گیر نیوفتادن، شخصیت و ذهن روشن‌تری داره و این باعث افزایش کاریزماش به عنوان نقش اصلی داستان هم میشه.

اتمسفر شهر بانشی
بانشی جاییه که مردمش رفاه و آرامش خودشون رو مطالبه میکنن حتی اگر لازم باشه برای این کار، دست به دامن افرادی بشن که مشکوکن یا سابقه‌ی خوبی ندارن.
کای پروکتور، در حالی که ثروت و قدرت زیادی رو از طریق تجارت‌های مختلف خودش به دست آورده، در ادامه اعتبار بیشتری نسبت به شهردار و کلانتر پیدا میکنه. خیلی‌ها نسبت به کارهای کثیفش اطلاع دارن اما کای، آرشیوی از اسرار تاریک زندگی همه‌ی مخالفین خودش داره و از این بابت، می‌تونه به راحتی همه‌شونو ساکت نگه داره.
وضعیت روحی و روانی کای، حتی از کارهایی که انجام میده هم میشه گفت که جالب‌تره و گاها فرصتی پیش میاد که در موردش صحبت کنه. اون در این مورد، با خواهر زاده‌اش و بعضا معشوقای خودش هم‌صحبت میشه و ما، بین دو حس نفرت و دلسوزی برای همچین شخصیتی می‌مونیم.
کای موجود بی‌احساس و سنگ‌دلی هست و بخش زیادی از تلاش‌هاش، برای پنهان نگه داشتن سوابق خودش داره صورت میگیره. ظاهرا این چالشا جزو مواردی بوده که چندان پیش‌بینی‌شون نمیکرده و بعضا مجبور میشه بهای سنگینی بپردازه تا آثار جرم خودشو پاک کنه.
موضوعی که باعث ایجاد معاشرت، بین هود و کای میشه، اینه که هر دو چیزایی در مورد همدیگه میفهمن و از قدرت همدیگه استفاده میکنن تا این راز‌ها رو پنهان نگه دارن.
حالا به راحتی میشه گفت که بانشی دنیایی از رازهای تاریکه که باید مخفی بمونن چون افشا شدنشون می‌تونه به قیمت جون شخصیت‌ها تموم بشه.
ما توی این سریال، یه شخصیت کلیدی‌تر داریم که با اسم مستعار مستر ربیت ظاهر میشه و پدر سنگدل آناست. اون در فصل اول، زیاد خودنمایی نمیکنه اما سایه‌ی سنگینش، روی سر تک تک شخصیت‌ها هست.
حمل کردن راز ها دشوارن، بخصوص وقتی که این راز‌ها، تاریک و شرورانه باشن. چیزی که باعث میشه هود به مبارزه و دردسرسازی‌های خودش ادامه بده اینه که آرزوهای خودشو داره و علاقه‌ای هم نداره که توی حاشیه بمونه و از خواسته‌هاش دست بکشه. به‌علاوه، سبک زندگیش، باعث شده تا به انجام کارای خطرناک و پر‌ریسک عادت کنه.

جمع‌بندی
چیزی که در مورد بانشی جالب و تحسین برانگیزه همین شخصیت‌پردازی جالبه. این سوژه‌ایه که فقدانش توی سناریو‌های زیادی قابل‌مشاهده است. یه شخصیت کاریزماتیک، همیشه بیننده رو با کارای غیر منتظره‌اش شگفت زده میکنه و پتانسیل اینو داره که یه داستان چند فصلی رو خلق کنه.