برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
سوپرمن در خدمت ایدئولوژی
منتشر شده در تاریخ ۱۲ مهر ۱۴۰۴
0 بازدید
سوپرمن با وجود ظاهر ساده ی قهرمانانه اش، در طول تاریخ داستانیش به عنوان نمادی برای ایدئولوژی های مختلف به کار گرفته شده.
در بعضی برهه ها، سوپرمن به عنوان یک نماد از لیبرالیسم و فردگرایی معرفی شده و سعی میشه به عنوان فردی جلوه داده بشه که مستقل عمل میکنه، خارج از محدودیت های دولت هست و همیشه در خدمت ارزش هایی مثل آزادی و عدالت تصمیم میگیره.
در دوره های دیگه، سوپرمن حتی جنبه هایی از محافظه کاری و ناسیونالیسم رو نشون داد، بخصوص زمانی که شعار راه آمریکایی به طور مستقیم با هویتش گره خورد.
از نظر بعضی منتقدا و تحلیلگرا، سوپرمن گاهی به عنوان یک ابزار امپریالیسم فرهنگی عمل کرده و بازنمایی یک ناجی غربی هست که نظم جهانی رو حفظ میکنه و ارزش های خاصی رو گسترش میده. با این وجود، در بعضی داستان ها، سوپرمن در برابر ایدئولوژی های قدرت مدار ایستاده و به عنوان نماد مقاومت دربرابر نظام های سلطه ظاهر شده که نشون میده نقشش بیشتر وابسته به نویسنده و تغییرات فرهنگی هست.
از یک شخصیت لیبرال انتظار میره که منتقد وضع موجود باشه و آدما رو به رفتارهای خودمحورانه دعوت کنه یا اخلاقی بودن قانون حاکم بر جامعه رو زیر سوال ببره. سوپرمن با تصمیم گیری های شخصیش برای مبارزه با بی عدالتی، بیش از پیش در خدمت لیبرالیسم هست، هرچند یک چهره ی مردمی و ثبات گرا داره.
این شخصیت از ابتدا با ارزش هایی مثل عدالت، حقیقت و آزادی پیوند خورده که همگی از اصول بنیادین فرهنگی آمریکایی به حساب میان. در خیلی از داستان ها، سوپرمن به عنوان محافظ جامعه و مدافع ارزش های آمریکایی معرفی شده بخصوص در دوره ی جنگ سرد، سوپرمن به عنوان نمادی از قدرت و برتری آمریکا در برابر تهدیدهای خارجی به تصویر کشیده شد.
حتی شعار معروف سوپرمن یعنی حقیقت، عدالت، و راه آمریکایی، نشون میده که ارتباط مستقیمی بین این شخصیت و فرهنگ و ایدئولوژی آمریکا وجود داره، هرچند که این شعار در سال های اخیر، کمتر مورد استفاده قرار میگیره.
سوپرمن از جهتی یک ناجی مردم محور هست که نظم رو حفظ میکنه اما از طرفی، تصمیمات فردیش، اون رو به شخصیتی نزدیک به لیبرالیسم تبدیل میکنه. سوپرمن بدون وابستگی به نهادهای قدرت یا دولت، عدالت رو اجرا میکنه که تا حد زیادی با روح لیبرالیسم فردگرایانه هماهنگ هست. اون هیچ وقت درگیر ساختارهای رسمی سیاسی نمیشه و با تشخیص خودش، انتخاب میکنه که با چه نوع بی عدالتی ای مبارزه کنه. این ویژگی باعث میشه که بیشتر به قهرمانان لیبرال شباهت داشته باشه.
اما از طرفی، سوپرمن هیچ وقت در داستان ها به نقد اساسی ساختارهای قدرت اهمیت نمیده و صرفا با مظاهر فساد مبارزه میکنه که بیشتر در خدمت تثبیت نظم موجود هست و عملا چیزی رو تغییر نمیده.
سوپرمن در خدمت سیستم پروپاگاندا هست و تبدیل به شخصیت چندان منتقدی نشده. میتونه تاثیر پذیر از سطح احتیاط خالقین اولیه اش باشه. در دهه ی 1930، لیبرالیسم در آمریکا در حال تغییر و تثبیت بود اما هنوز به قدرت امروزش نرسیده بود.
در این دوره، اصطلاح لیبرالیسم بیشتر به لیبرالیسم مدرن اشاره داشت که با سیاست های روزولت شکل گرفت. این سیاست ها شامل اصلاحات اقتصادی، حمایت های اجتماعی و افزایش نقش دولت در تنظیم بازار بود.
لیبرالیسم کلاسیک، که روی بازار آزاد و کاهش مداخلات دولتی تاکید داشت، در این زمان کمتر مورد توجه بود چون بحران اقتصادی بزرگ باعث شده بود که دولت نقش بیشتری در اقتصاد داشته باشه.
در دهه ی 1930، لیبرالیسم هنوز به عنوان یک نیروی غالب در سیاست آمریکا شناخته نمیشد اما پایه های این ایدئولوژی در حال شکل گیری بود، بخصوص با تاکید روی حقوق مدنی، عدالت اجتماعی و نقش دولت در شکل دادن به رفاه عمومی.
با این حساب، خالقان سوپرمن احتمالا در فضایی کار میکردن که لیبرالیسم هنوز به قدرت کامل نرسیده بود و شاید همین باعث شده باشه که شخصیت سوپرمن بیشتر در خدمت تثبیت نظم باشه تا نقد کردنش.
ابرقهرمانی که سعی داره خلاء نبود عدالت و قانون کارآمد رو پر کنه، تصویری از نوعی کمبود و فقدان در جامعه است و همینه که اونا رو محبوب جلوه میده. فکر میکنم در اقتباس های جدید، بیش از پیش از سوپرمن برای بازتولید نئولیبرالیسم و برخی ایدئولوژی های مدرن، استفاده شده.
ابرقهرمان هایی مثل سوپرمن به عنوان نمادهایی از کمبودها و شکست های سیستم های قانونی و اجتماعی ظاهر میشن و همین باعث محبوبیتشون میشه.
سوپرمن در جوامعی که قانون نتونسته عدالت رو به طور کامل برقرار کنه، به عنوان یک ناجی ظاهر میشه که خودش نشون میده نوعی خلاء وجود داره. در این حالت، مردم به یک نیروی فراتر از سیستم رسمی نیاز دارن تا عدالت رو برقرار کنه.
در اقتباس های جدید، سوپرمن از ساختارهای رسمی فاصله میگیره اما همچنان یک نیروی تنظیم کننده است و نئولیبرالیسم با تمرکز بر فردگرایی و کاهش نقش دولت، به نوعی با نقش سوپرمن همخوانی داره چون سوپرمن تصمیمات خودش رو مستقل از سیستم های حکومتی میگیره و براساس اصول شخصی خودش عمل میکنه.
همین ویژگی باعث شده که در اقتباس های مدرن، سوپرمن کمتر به عنوان یک نیروی انقلابی و بیشتر در نقش تثبیت کننده ی ساختارهای موجود، با چهره ای مردمی اما در چارچوب ارزش های نئولیبرالیستی ظاهر بشه.
سیستم اخلاقی سوپرمن در نتیجه ی تعامل با جامعه شکل نگرفته و ظاهرا به طور ذاتی و تحت تاثیر تمدن اصلیش، به عنوان یک بچه ی عدالت خواه، پرورش پیدا کرده.
در واقع سیستم اخلاقی سوپرمن، برخلاف خیلی از قهرمان ها، از تجربه ی زندگی در جامعه درست نشده و ریشه در میراث تمدن کریپتون داره.
در خیلی از داستان های مرتبط، سوپرمن از بچگی با حس قوی عدالت خواهی پرورش پیدا کرده که نشون میده این ارزش ها در اون ذاتی یا حداقل به عنوان بخشی از فرهنگ کریپتونی در ذاتش نهادینه شدن.
برخلاف شخصیت هایی مثل بتمن، که اخلاقیاتشون از تعامل با فساد و بی عدالتی در شهرشون درست شده، سوپرمن از ابتدا یک ناجی اخلاقی بوده و این باعث شده که بیشتر به عنوان یک نماد عدالت شناخته بشه نه کسی که از مسیر تحول شخصی و تعامل با جامعه به این نقطه رسیده.
این رویکرد نابهنجاری نسبت به اخلاقیاته و در داستان سوپرمن، بیش از پیش سعی شد تا از یک سیستم اخلاقی با منشا بسیار بیگانه استفاده بشه و سوپرمن هم عمدتا تعامل بخصوصی با مردم جامعه ی جدیدش نداره و طبق آموزه های قبلی خودش پیش میره.
جمع بندی
توی خیلی از داستان ها، سوپرمن بدون نیاز به تعامل عمیق با جامعه ی انسانی، تصمیمات اخلاقی میگیره که نشون میده اصول عدالت خواهیش تحت تاثیر آموزه های قبلیش هست و الزاما از مسیر فهم اجتماعی کسب نشده. این باعث میشه که رفتارهاش کمتر منعطف و بیشتر ذات گرایانه به نظر برسه و انگار اخلاق، یک مفهوم مطلق از پیش تعیین شده است و همین نکته، سوپرمن رو متمایز از قهرمان هایی مثل بتمن یا اسپایدرمن جلوه میده چون بقیه در طول مسیر زندگی، اخلاقیات رو به واسطه ی تجربه و آزمون و خطا یاد میگیرن اما سوپرمن بیشتر به عنوان یک موجود که اخلاقیات از آسمون ها بهش دیکته میشه عمل میکنه.
این نوع رویکرد به اخلاق، درواقع سوپرمن رو به شخصیتی نزدیک به ایده آلیسم مطلق تبدیل میکنه و لزوما چهره ی واقع گرایانه ای که با جامعه در حال تعامل و تغییر هست جلوه نمیکنه.