برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی انیمیشن اژدهای آرزو| Wish Dragon 2021
منتشر شده در تاریخ ۸ امرداد ۱۴۰۴
0 بازدید
اژدهای آرزو رو میشه یه اقتباس از داستان غول چراغ جادو در نظر گرفت و بر خلاف اونچه که به نظر میاد، به لحاظ محتوایی، ارتباط خاصی با فرهنگای شرقی نداره. اتمسفر خاصی که توی این انیمیشن زنده میشه، الگو گرفته از فرهنگ غربیه و راجب چالشای روزمره برای ارتباط گرفتن و تحت تاثیر قرار دادن دیگران صحبت میکنه.
دردسری که غولای چراغ جادو درست میکنن، توی این انیمیشن هم تکرار شده. اونا یا بلد نیستن آرزوها رو به درستی برآورده کنن یا حد و مرز چندانی ندارن و بعضا آرزوهایی رو برآورده میکنن که عواقب سنگینی رو به بار میاره. برای همینم هیچ موجود آرزو برآورده کنی نیست که بتونه صاحب خودشو به خوشبختی برسونه.
متحرکسازی خوبه، دیالوگها بد نیستن، شخصیت پردازیها معمولیه، داستانپردازی چیز غافلگیر کنندهای نداره. یه خلاصه برای اینکه اگر هنوز این انیمیشن رو ندیدید، حدس بزنید که آیا ارزش دیدن داره یا نه. فکر نمیکنم که اژدهای آرزو، چندان برای افراد بالغ جالب باشه و بیشتر، مناسب افراد نوجوون و بچههاست.
هدف از نوشتن این مطلب این نیست که بزنیم تو سر کار یا ازش تعریف و تمجید بشه؛ این کارو افراد زیادی انجام میدن و معمولا به طور مختصر و مفید یا با رایهایی که میدن، مشخص میکنن. وقتی صحبت از نقد میشه، میتونیم سوالات مختلفی رو از خودمون بپرسیم؛ مثل اینکه این انیمیشن، داره چه احساسی رو درونمون زنده میکنه و بازگو کنندهی کدوم بخش از افکار و خواستههای جمعیه؟
فیلم، سریال، انیمیشن؛ اینا همه بخشی از فرهنگ عمومی ما هستن. پشت هر کدوم از این تولیدات رسانه، یه تیم وجود داره و اگه امید دیده شدن توسط یه جمعیت قابل توجه وجود نداشته باشه، همچین تلاش جمعی و متمرکزی هم شکل نمیگیره.
چرا سازندهها سراغ داستانی رفتن که بارها بهش پرداخته شده؟ چه جذابیتی توی سناریوی غول چراغ جادو هست که به شکلهای مختلفی بازتولید میشه؟
ما آدمها، بخش زیادی از تجربهمون رو با توجه به آرزوهایی که توی سر داریم، انتخاب و طراحی میکنیم. آرزوها میتونن تا حد زیادی، ما رو به سمت جلو بکشونن. میل به برآورده شدن این خواستههاست که باعث میشه بعضا به سراغ مسیرای جدید بریم و آزمون و خطاهای مختلفی رو انجام بدیم.
بخش قابل توجهی از هویت افرادو میشه به کمک آرزوهاشون شناخت. بعضی از آرزوها رایجتر و قابل پیش بینیتر هستن؛ مثل پول، شهرت، زیبایی و عشق.
چیزی که شخصیت اول این انیمیشن میخواد هم همینه. اینکه مورد عشق و توجه قرار بگیره؛ اما از اون جایی که اژدهای آرزو نمیتونه به خودی خود، عشق رو ایجاد کنه، به سراغ کارای واسطه میره. منبع شخصیت اصلی برای طراحی این کارای واسطه، فرهنگ عمومی و توقعاتی هست که از یه مرد موفق میره. مثلا آرزو میکنه که ثروتمند باشه و ماشین گرون قیمتی داشته باشه.
این موضوعیه که توی فرهنگ عمومی هم رایجه. هرچقدرم آدما توی شبکههای اجتماعی یا توی جمعای مختلف بگن که پسری که اخلاق خوبی داشته باشه یا دختری که نچرال باشه رو دوست دارن، بازم آدما دنبال نوعی پشتوانه هستن که تضمین کنه قرار نیست حتی یه روز از عمرشون رو به شکل یک فراموش شده بگذرونن و تنهایی رو تجربه کنن. در واقع، چیزایی مثل پول یا زیبایی، شاید عشق واقعی رو متجلی نکنه اما ایجاد پشتوانه میکنه.
عشق با قوانین روشنی کار نمیکنه و همیشه یک سرش خارج از کنترل فردی هست که خواهانشه. خیلیا دوست دارن که شخصیت کنترلگر داشته باشن و از این که پس زده بشن، حسابی بدشون میاد. پس عجیبم نیست که خواستههایی که از غول چراغ جادوی خیالی خودمون داریم، اینقدر قابل پیش بینیه.
آرزوها میتونن تحتتاثیر فرهنگ عمومی شکل بگیرن و این موضوع عجیبیه؛ چون مفهوم آرزو، یه مفهوم انتزاعی و ذهنیه و مادامی که برآورده نشه، هیچ جنبهی چندان ملموسی به خودش نمیگیره. نهایتش میتونی روی کاغذ بنویسیش یا در موردش صحبت کنی.
ولی همین موضوع، نکتهی دیگهای رو هم ثابت میکنه؛ اینکه چقدر باورای جمعیای که بهش دامن میزنیم، روی وضعیت روانی و سرنوشت جامعهمون میتونه تاثیر داشته باشه. وقتی توقعات غیر اخلاقیای رو ایجاد میکنیم و توی عشق ورزیدن خالصانه، خساست به خرج میدیم یا وقتی که به عشق خودمون خیانت میکنیم، یعنی اینکه دیدگاه آدما به انسانیت رو خراب میکنیم و عجیب نیست که نسل به نسل، آدما با احساس پوچی بیشتری زندگی میکنن یا مسیر خودشون رو گم میکنن و نمیدونن که باید چه دست آویزی برای زندگی پیدا کنن. دیگه عجیب نیست که چرا خیانت و ریاکاری، اینقدر توی جوامعمون رایج شده و آدما اهمیتی نمیدن که برآورده شدن آرزوهاشون، به قیمت خراب کردن زندگی چند نفر اتفاق میوفته.
بسیاری از ما، سن و سالمون قد میده تا زمانی رو به یاد بیاریم که مدرکگرایی، خیلی بیشتر از الان اهمیت داشت و چه رقابتای سمی و کثیفی برای قبولی توی دانشگاه صورت میگرفت؛ یا چقدر آدما حرص و جوش میخوردن که بتونن شغل کارمندی داشته باشن یا اینکه چقدر خونوادهها روی بچههای خودشون فشار میاوردن که ازشون همون آدمایی رو بسازن که خودشون نتونستن بهش تبدیل بشن.
خیلی از این الگوهای فرهنگی، الان دیگه تا حد زیادی بیمعنی شده چون سیستمهای ما مثل همون غول چراغ جادو عمل کردن و خیلیا به چشم دیدن که دویدن به دنبال خواستههای سادیستیای که فرهنگ جوامعمون باهاش گره خورده، لزوما به این معنی نیست که قراره به سعادت برسی بلکه ممکنه به خودت بیای و ببینی که فرسوده شدی، عمرت هدر رفته و هنوزم هشتت گرو نهته.
جمعبندی
اژدهای آرزو، تصویر زندگی پسری از طبقهی ضعیف جامعه است که فکر میکنه مشکل فقط همینه که نمیتونه به طور نرمال، راهی به سمت طبقات بالاتر، پیدا کنه. ولی در پایان، متوجه میشه که فارغ از سطح ثروت و وضعیت خونوادهای که درونش متولد شده، اون هم لایق تجربهی عشق هست و اگر کمبودی هم توی زندگیش داره لزوما تقصیر خودش نیست؛ بلکه دنیای اطرافش یه مشکلی داره و ظاهرا، این آدما هستن عشق ورزیدن رو بلد نیستن.