میان آشوب‌های جنگ جهانی اول، پدری داغدار به قهرمانی تبدیل می‌شود و اهالی روستا را به سوی امنیت رهبری می‌کند، در حالی که از دشمنی بی‌رحم و انتقام‌جو می‌گریزد.

عملیات ویژه سابق، «فرانک مارتین» در کنار مدیترانه فرانسه زندگی آرامی دارد و خود را به‌عنوان یک مزدور "ترنسپورتر" کرایه می‌دهد؛ کسی که محموله‌ها ـ انسانی یا غیرانسانی ـ را از جایی به جای دیگر منتقل می‌کند، بدون هیچ پرسشی. او با خودروی بی‌ام‌و مجهزش مأموریت‌های اسرارآمیز و گاهی خطرناک را انجام می‌دهد و همیشه به قوانین سختگیرانه‌ای پایبند است: قانون اول: هرگز قرارداد را تغییر نده. قانون دوم: هیچ نامی رد و بدل نشود ـ فرانک نمی‌خواهد بداند کار برای چه کسی یا چه چیزی انجام می‌شود. قانون سوم: هرگز داخل محموله را نگاه نکن. اما آخرین مأموریت او، در نگاه اول، تفاوتی با کارهای پیشینش ندارد. فرانک توسط یک آمریکایی با نام مستعار «وال استریت» استخدام شده تا بسته‌ای را تحویل دهد. در میانه راه، متوجه می‌شود بسته در حال حرکت است. او قانون سوم را نقض می‌کند و داخل بسته را نگاه می‌اندازد و با زنی زیبا که دست و دهانش بسته شده مواجه می‌شود. از این لحظه، پایبندی او به دو قانون دیگرش نیز فرو می‌ریزد و او و همراه تازه‌اش وارد مسیری پر از اسرار تکان‌دهنده، خطرات مرگبار و حقیقتی می‌شوند که فرانک هرگز باور نمی‌کرد: اینکه قوانین برای شکسته شدن ساخته شده‌اند.

داستان درباره‌ی «آنا» (با بازی مگی کیو | Maggie Q) است که در کودکی توسط قاتل افسانه‌ای «مودی» (با بازی ساموئل ال. جکسون | Samuel L. Jackson) نجات پیدا کرده و آموزش دیده است تا به یک قاتل حرفه‌ای تبدیل شود. اما زمانی که مودی که برایش مانند یک پدر بوده، به طرز وحشیانه‌ای کشته می‌شود، آنا سوگند می‌خورد انتقامش را بگیرد. او در این مسیر با یک قاتل مرموز (با بازی مایکل کیتون | Michael Keaton) روبه‌رو می‌شود که رابطه‌ای فراتر از بازی موش و گربه میانشان شکل می‌گیرد. درگیری میان آن‌ها به سرعت مرگبار می‌شود و گذشته‌ی تاریک آنا بار دیگر او را در بر می‌گیرد.

این داستان در آینده‌ای نه‌چندان دور اتفاق می‌افتد؛ جایی که دولت ایالات متحده به‌عنوان آخرین پاسخ به تروریسم و جنایت، تصمیم می‌گیرد سیگنالی سراسری پخش کند که باعث می‌شود هیچ‌کس نتواند به‌طور آگاهانه دست به اعمال غیرقانونی بزند. این طرح جاه‌طلبانه قرار است جامعه‌ای بدون جرم و جنایت ایجاد کند، اما پرسش اصلی این است که بهای آزادی اراده و انسانیت در مقابل امنیت مطلق چه خواهد بود.

همه‌ی خانواده‌ی عجیب و غریب آدامز در دنباله‌ی انیمیشنی و کمدی The Addams Family 2 بازمی‌گردند. در این فیلم کاملاً جدید، مورتیشیا و گومز از اینکه فرزندانشان بزرگ می‌شوند، از شام‌های خانوادگی غافل می‌شوند و کاملاً مشغول «زمان جیغ» هستند، ناراحتند. برای بازیابی پیوند خانوادگی، آن‌ها تصمیم می‌گیرند وندزدی، پاگزلی، عمو فستر و سایر اعضای خانواده را درون کاروان تسخیرشده‌شان جای دهند و به یک آخرین تعطیلات خانوادگی پرماجرا بروند. ماجراجویی آن‌ها در سراسر آمریکا، آن‌ها را از منطقه‌ی امن خود خارج می‌کند و به برخوردهای خنده‌دار با پسرعموی معروفشان، «ایتی» و همچنین بسیاری از شخصیت‌های عجیب و غریب جدید می‌کشاند. چه چیزی ممکن است اشتباه پیش برود؟

ری کوپر، مردی خانواده‌دوست با بازی جیسون موموآ، سوگند می‌خورد که عدالت را علیه شرکت داروسازی که دارویی بالقوه نجات‌بخش را درست قبل از مرگ همسرش (آدریا آرژونا) به دلیل سرطان از بازار خارج کرده است، برقرار کند. اما وقتی جستجوی حقیقت او را به یک برخورد مرگبار می‌کشاند که جان ری و دخترش ریچل (ایزابلا مرسد) را در خطر قرار می‌دهد، مأموریت ری به یک سفر انتقامی تبدیل می‌شود تا تنها خانواده باقی‌مانده‌اش را محافظت کند.

داستان در سال ۲۰۳۱ رخ می‌دهد، زمانی که تمام جهان یخ‌زده است به جز کسانی که سوار بر قطار Snowpiercer هستند. برای هفده سال، بازماندگان جهان در این قطار در حال حرکت به دور کره زمین، اقتصاد و سیستم طبقاتی خود را ایجاد کرده‌اند. به رهبری کرتیس (کریس اوانز)، گروهی از شهروندان طبقه پایین که در قسمت عقب قطار در فقر زندگی می‌کنند، مصمم‌اند به جلوی قطار برسند و ثروت را تقسیم کنند. هر بخش از قطار شگفتی‌های جدیدی برای این گروه دارد که باید با تلاش و مبارزه از آن عبور کنند. انقلابی در جریان است.

دنیل لگِر، معتاد سابق هروئین، به دلایل اشتباه با افراد اشتباه درگیر یک معامله مواد مخدر می‌شود. وقتی معامله به‌هم می‌خورد، دنیل به زندان تایلند انداخته می‌شود و به ۱۰۰ سال حبس محکوم می‌شود. در حالی که تلاش می‌کند در زندان بانکوک زنده بماند، خبر محکومیتش توجه ویلیور مالارک، خبرنگار Globe and Mail را جلب می‌کند؛ خبرنگاری که تصمیم می‌گیرد پلیس‌های مخفی فاسدی که دنیل را به اشتباه متهم کرده‌اند، رسوا کند.

زندگی یک نیویورکی عادی زمانی دگرگون می‌شود که دوست‌دخترش توسط مافیا بلغاری به قتل می‌رسد. او برای فرار از قاتلانش به پاریس می‌رود. اما سه سال بعد، زنی با چهره‌ای مشابه را بر پرده نقره‌ای می‌بیند. وسواس نسبت به عشق گذشته سام را به لس‌آنجلس می‌کشاند تا دنبال پاسخ بگردد، اما این مسیر او را دوباره در تیررس بلغاری‌ها قرار می‌دهد. این فیلم تریلری به سبک هیتکاک است که یادآور آثار مشهوری چون Vertigo و Rear Window می‌باشد.

وقتی جیک بارنز، استاد هنرهای رزمی جیو جیتسو، از مقابله با بریکس، موجود بیگانه‌ی شکست‌ناپذیر، امتناع می‌کند، آینده بشریت در خطر می‌افتد. جیک که مجروح و دچار فراموشی شدید شده است، توسط یک گروه نظامی ناتوان در مقابله با این مهاجم بی‌رحم اسیر می‌شود. او توسط وایلی و یک نظم باستانی از مبارزان جیو جیتسو نجات می‌یابد؛ گروهی که باید به او کمک کنند حافظه‌اش را بازیابد و قدرت خود را بازگرداند تا با همکاری هم بریکس را در نبردی حماسی شکست دهند و سرنوشت انسانیت را تعیین کنند.