در فیلم «The Woman in the Yard»، زنی مرموز بارها و بارها در حیاط جلویی خانه‌ی یک خانواده ظاهر می‌شود. او پیام‌هایی هشداردهنده و ترسناک به آن‌ها می‌دهد و باعث می‌شود اعضای خانواده به هویت او، انگیزه‌هایش و خطر احتمالی‌ای که ممکن است از سوی او تهدیدشان کند، شک کنند.

گروهی از جوانان به روستایی دورافتاده می‌رسند، جایی که با یک روح باستانی به نام «ساکوبوس» روبرو می‌شوند؛ موجودی که می‌تواند به شکل انسان ظاهر شود. این روح از عمیق‌ترین ترس‌های افراد تغذیه می‌کند و تاریک‌ترین وجوه شخصیت‌شان را آشکار می‌سازد.

راکون‌سیتی که زمانی مرکز پررونق شرکت دارویی آمبرلا بود، اکنون به شهری متروکه و در حال فروپاشی تبدیل شده است. پس از ترک این شرکت، شری پنهان در زیر سطح شهر ریشه دوانده. با آزاد شدن این شر، ساکنان شهر دگرگون می‌شوند و گروه کوچکی از بازماندگان باید با هم متحد شوند تا حقیقت پشت پرده شرکت آمبرلا را کشف کرده و از شب زنده بیرون آیند.

الکسیا پس از آسیب شدید به جمجمه‌اش، مجبور به نصب صفحه‌ای از جنس تیتانیوم در سر خود می‌شود. پس از خروج از بیمارستان، او والدینش را طرد می‌کند و پیوندی عجیب با خودرویی برقرار می‌سازد که تقریباً باعث مرگش شده بود. در سال‌های بعد، او با هویت جنسی خود دچار بحران می‌شود و با مردی به نام وینسنت آشنا می‌شود؛ مردی که برای حفظ قدرت جسمانی‌اش، مرتباً به تزریق استروئید پناه می‌برد. آیا این دو شخصیت زخم‌خورده می‌توانند راهی برای مواجهه با مشکلات احساسی‌شان پیدا کنند؟

در این تابستان، کارگردان خلاق «ام. نایت شیامالان» یک تریلر رازآلود و دلهره‌آور ارائه می‌دهد درباره‌ی خانواده‌ای که برای تعطیلات به یک ساحل گرمسیری می‌روند، اما خیلی زود کشف می‌کنند که این ساحل مرموز باعث پیری سریع آن‌ها می‌شود، به‌گونه‌ای که زندگی‌شان در عرض تنها یک روز می‌گذرد.

در زمان حال، سال‌ها پس از تخریب آخرین برج‌های کابری، آنتونی و شریک زندگی‌اش به یک آپارتمان در کابری نوسازی‌شده نقل مکان می‌کنند. برخوردی اتفاقی با یک پیرمرد، آنتونی را با داستان واقعی پشت افسانه "کندی‌من" آشنا می‌کند. او که مشتاق است این جزئیات تاریک و هولناک را به‌عنوان الهام تازه‌ای برای نقاشی‌هایش به کار بگیرد، ناخواسته دری به گذشته‌ای پیچیده باز می‌کند، گذشته‌ای که به تدریج عقل او را به چالش می‌کشد و موجی وحشتناک از خشونت را آزاد می‌سازد.

هیوبی دوبوآ، داوطلب خوش‌قلب اما عجیب‌وغریب جامعه، در شب هالووین ناگهان درگیر یک پرونده واقعی قتل می‌شود. با وجود وفاداری‌اش به زادگاهش، سالم در ماساچوست (و جشن معروف هالووین آن)، هیوبی برای کودکان و بزرگ‌سالان، بیشتر سوژه تمسخر است تا احترام.

خواهر و برادری به نام گرتل و هانسل در روستایی با مادرشان زندگی می‌کنند. زمانی که شرایط سخت می‌شود و گرتل نمی‌تواند کاری پیدا کند، مادرشان آن‌ها را مجبور می‌کند تا خودشان برای زنده ماندن تلاش کنند. آن‌ها بدون لباس و تدارکات به دل جنگلی تاریک می‌زنند و در نهایت به خانه‌ای می‌رسند که بوی غذای خوشی از آن می‌آید. تصمیم می‌گیرند مدتی در آن‌جا بمانند و تحت مراقبت پیرزنی ساکن آن خانه قرار بگیرند. اما وقتی از خستگی رهایی می‌یابند، متوجه چیزهای عجیبی می‌شوند که ممکن است مانع خروج سالم آن‌ها از آن خانه شود.

سوفیا هاوارد خانه‌ای دورافتاده در روستایی در ولز اجاره می‌کند و جوزف سالومون، یک جادوگر و احضارگر متخصص در علوم خفیه را استخدام می‌کند تا با روح پسرش که توسط چند نوجوان در جریان یک آیین جادوی سیاه ربوده و کشته شده ارتباط برقرار کند. در طول روزها، سوفیا طبق راهنمایی‌های سالومون وارد آیین‌های پیچیده‌ای برای پاک‌سازی روحش می‌شود. اما حقیقتی پنهان در نیت او وجود دارد که جان هر دوی آن‌ها را به خطر می‌اندازد.

سئوک-وو، یک پدر که وقت زیادی برای دخترش سو-آهن ندارد، سوار قطار سریع‌السیر KTX می‌شود که آن‌ها را از سئول به بوسان می‌برد. اما در طول سفر، آخرالزمان آغاز می‌شود و بیشتر مردم زمین تبدیل به زامبی‌های گرسنه به گوشت می‌شوند. در حالی که قطار KTX به سمت بوسان در حال حرکت است، مسافران برای محافظت از خانواده‌هایشان و زنده ماندن در برابر زامبی‌ها - و یکدیگر - می‌جنگند.