ماجرای تونی را دنبال می‌کند؛ مردی که زندگی‌اش پس از مرگ همسرش بر اثر سرطان سینه زیر و رو می‌شود. او به خودکشی فکر می‌کند، اما در عوض تصمیم می‌گیرد آن‌قدر زنده بماند تا دنیا را برای مرگ همسرش تنبیه کند؛ با گفتن و انجام دادن هرچه که دلش می‌خواهد. گرچه خودش این را «ابرقدرت» می‌داند، اما نقشه‌اش زمانی به هم می‌ریزد که اطرافیانش سعی می‌کنند او را به انسانی بهتر تبدیل کنند.

سرخورده از این‌که باید دوباره یک «هدف» دیگر را از میان بردارد، بری برکمن، آدمکش سطح پایین و افسرده، به دنبال راهی برای رهایی می‌گردد. وقتی از میانه غربی آمریکا به‌ناچار به لس‌آنجلس می‌رود تا بازیگری را که با همسر یک گانگستر رابطه دارد به قتل برساند، نمی‌داند که «شهر فرشتگان» ممکن است پناهگاه تازه‌اش شود. او هدفش را تا کلاس بازیگری دنبال می‌کند و بی‌درنگ جذب جامعه مشتاق بازیگران می‌شود، به‌ویژه سالی، دانشجویی پرتلاش که به معشوقه‌اش بدل می‌شود. در حالی‌که بری می‌خواهد زندگی تازه‌ای را به‌عنوان بازیگر آغاز کند، دستیارش فوچز نقشه‌های دیگری دارد و گذشته جنایی بری اجازه نمی‌دهد به این آسانی کنار بکشد.

آخرین کلمات معمایی یک مرد در حال مرگ، پسر کشیش، بابی جونز و دوست اجتماعی‌اش، لیدی فرانکی درونت را وارد ماجرایی پر رمز و راز برای حل یک جنایت می‌کند.

یک فرشته‌بانوی جوان و بی‌تجربه به تنهایی قدم در مسیر می‌گذارد تا ارزش خود را ثابت کند و دختری جوان را پیدا کند که درخواست کمکش نادیده گرفته شده بود.

پس از ناکامی در یافتن موفقیت در برادوی، اِیپریل (April) به شهر زادگاهش بازمی‌گردد و با بی‌میلی برای آموزش گروهی از نوجوانان ناموفق و متفاوت در راه آماده‌سازی برای یک مسابقه بزرگ انتخاب می‌شود.

گروهی از زنان نقشه‌ای می‌کشند تا مسابقه زیبایی دختر شایسته جهان 1970 را در لندن بر هم بزنند.

یک استراتژیست دموکرات به یک کهنه‌سرباز بازنشسته کمک می‌کند تا در یک شهر کوچک و محافظه‌کار در منطقه‌ی غرب میانه، برای سمت شهردار نامزد شود.

وقتی دو موسیقی‌دان تازه‌کار به نام‌های لارس و سیگریت فرصتی پیدا می‌کنند تا کشورشان را در بزرگ‌ترین مسابقه‌ی آواز جهان نمایندگی کنند، سرانجام این شانس را به دست می‌آورند که ثابت کنند هر رویایی که ارزش داشتن داشته باشد، ارزشی برای جنگیدن هم دارد.

«فی‌فی»، دختری باهوش سیزده‌ساله، که همیشه افسانه محبوب مادرش درباره «چانگ‌ئه» ــ الهه ماه رنگ‌پریده که تنها روی این کره خاموش زندگی می‌کند و برای «هو یی»، عشق ازدست‌رفته‌اش، دلتنگی می‌کشد ــ را شنیده بود، با غافلگیری ناخوشایندی روبه‌رو می‌شود. انگار این کافی نباشد، پدر مهربانش با اعلام خبری سرنوشت‌ساز، او را شوکه می‌کند و تمام دنیای فی‌فی فرو می‌ریزد. حال، او برای اثبات نادرست بودن حرف پدرش، تصمیم می‌گیرد یک موشک دست‌ساز بسازد و به سوی ستارگان پرواز کند. آیا عشق واقعی برای همیشه دوام دارد؟

«آلیس» متقاعد می‌شود که در مراسم اهدای جوایزی در بریتانیا شرکت کند. از آن‌جا که او اهل پرواز نیست، پیشنهاد می‌شود از نیویورک تا ساوتهمپتون با کشتی سفر کند؛ همراه با دو دوست قدیمی دوران دانشگاه و خواهرزاده‌اش. این سفر فرصتی می‌شود تا چهار نفر دوباره گفت‌وگو کنند، روابطشان را بازسازی کرده و اختلافات گذشته را مرور نمایند. اما شخص پنجمی در قالبی ناشناس نیز حضور دارد و در نهایت، پایان ماجرا مسیر ازپیش‌تعیین‌شده را دگرگون می‌سازد.