فیلم «مادر و پدر» داستان یک اتفاق هولناک در یک جامعه آرام حومه شهری را روایت می‌کند. روزبه‌روز، والدینی که زمانی مهربان بودند، به طور مرموز به ناقلان خشمگین یک پاندمی ناشناخته تبدیل می‌شوند که فرزندانشان را هدف قرار می‌دهد. در این شرایط، نوجوانان کارلی و جاش رایان مجبور می‌شوند برای نجات جان خود فرار کنند، چرا که خشونت و تمایل کشتار والدین غیرقابل مهار و توجیه ناپذیر است. تنش‌های خانوادگی معمول آن‌ها اکنون معنای تازه‌ای پیدا می‌کند و فرزندان باید از والدین خود فرار کنند، هرچند والدین «دوستتان دارند».

فیلم «هرج‌ومرج» داستان یک ویروس را روایت می‌کند که در یک شرکت حقوقی شیوع پیدا می‌کند، درست در روزی که وکیل دِرک چو (Steven Yeun) توسط یکی از همکارانش تله‌گذاری شده و به‌ناحق از کار اخراج می‌شود. این ویروس باعث می‌شود افراد بدون محدودیت و با انجام تمام تمایلات خشن و سرکوب‌شده‌شان عمل کنند. گرفتار در ساختمان قرنطینه‌شده، دِرک مجبور است برای حفظ شغل و حتی جان خود، مبارزه‌ای وحشیانه و بی‌رحمانه را آغاز کند.

یک زوج جوان نیویورکی از عشق دوران دانشگاه تا ازدواج و تولد اولین فرزندشان مسیر زندگی را طی می‌کنند، اما پیچش‌های غیرمنتظره‌ای در این مسیر رخ می‌دهد که بازتاب آن نه‌تنها زندگی خودشان بلکه نسل‌های بعدی و حتی قاره‌های دیگر را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. دن فوگلمن، نویسنده و کارگردان اثر (سازنده سریال This Is Us)، در این فیلم چندنسلی، پاداش‌ها و خطرات زندگی روزمره را با طنز، تلخی و عشق به تصویر می‌کشد.

فیلم «من غول‌ها را می‌کشم» داستان دختری ۱۲ ساله به نام باربارا ثورسون است که برای فرار از واقعیت زندگی دشوارش، به دنیای تخیل و جادو پناه می‌برد؛ جایی که او با غول‌های عظیم می‌جنگد. خانواده‌اش او را درک نمی‌کنند، هم‌سن‌وسال‌هایش دوستش ندارند و معلمانش نیز از رفتار عجیب او کلافه‌اند. تنها کسی که تلاش می‌کند به او نزدیک شود سوفیا است، دختری هم‌سن او که به تازگی به شهر آمده و قصد دارد با باربارا دوستی کند.

فیلم «دوباره در خانه» داستان آلیس (با بازی ریس ویترسپون) است، مادری که به‌تازگی از همسرش جدا شده و همراه با دو فرزندش زندگی می‌کند. زندگی او زمانی دگرگون می‌شود که سه فیلم‌ساز جوان و پرانرژی به خانه‌اش نقل مکان می‌کنند. در این میان، آلیس با تجربه‌ کردن روابط تازه و نوعی خانواده غیرمنتظره، در مسیر عشق و دوستی قدم می‌گذارد. اما همه‌چیز زمانی پیچیده می‌شود که همسر سابقش با چمدان به خانه بازمی‌گردد. این فیلم یک کمدی رمانتیک مدرن است که نشان می‌دهد شروع دوباره کار ساده‌ای نیست.

فیلم "پاریس اشتباه" داستان زنی است که به خیال حضور در یک فرصت هنری در پاریس، فرانسه به یک برنامه‌ی دوستیابی می‌پیوندد. اما وقتی متوجه می‌شود که برنامه در پاریس، تگزاس برگزار می‌شود، تصمیم می‌گیرد با کارهایی خود را از رقابت حذف کند. با این حال، زمانی که عاشق مجرد برنامه می‌شود، نقشه‌هایش پیچیده‌تر می‌گردد.

فیلم "I Feel Pretty" داستان زنی به نام رنی است که همیشه با کمبود اعتمادبه‌نفس و احساس ناتوانی در زندگی دست و پنجه نرم می‌کند. پس از سقوطی شدید در کلاس ورزش، او ناگهان باور می‌کند که تبدیل به یک سوپرمدل شده است. با این اعتمادبه‌نفس تازه، رنی با شجاعت و جسارت به زندگی می‌پردازد. اما حقیقت این است که ظاهر او هیچ تغییری نکرده و او باید با این واقعیت کنار بیاید.

فیلم "شب‌های داغ تابستان" در تابستان ۱۹۹۱ روایت می‌شود؛ جایی که یک نوجوان محافظت‌شده و ساده‌دل به کیپ کاد می‌رود و وارد دنیایی پر از هیجان و خطر می‌شود. او با فروش ماریجوانا به گانگسترها به سرعت ثروتمند می‌شود، اولین عشق زندگی‌اش را تجربه می‌کند و در مهمانی‌های پرهیجان شرکت می‌کند. اما خیلی زود درمی‌یابد که وارد دنیایی شده که فراتر از توان و درک اوست و بهای سنگینی باید برای انتخاب‌هایش بپردازد.

فیلم "ستارگان سینما در لیورپول نمی‌میرند" روایت زندگی پر فراز و نشیب گلوریا گراهام (با بازی آنت بنینگ) ستاره سالخورده هالیوود است که وارد رابطه‌ای عاشقانه با مردی جوان‌تر به نام پیتر ترنر (جیمی بل) می‌شود. عشق آن‌ها پر از لحظات شیرین و تلخ است، اما سرنوشت و شرایط زندگی مدام میانشان فاصله می‌اندازد. در نهایت، هر دو باید با حقیقت آینده خود روبه‌رو شوند؛ چه با هم باشند و چه جدا از هم.

فیلم "هر روز" داستان ریانون (انگوری رایس)، دختر ۱۶ ساله‌ای است که عاشق موجودی اسرارآمیز به نام "A" می‌شود؛ روحی که هر روز در بدن فردی جدید زندگی می‌کند. این دو هر روز باید یکدیگر را پیدا کنند، بی‌آنکه بدانند فردا در چه بدنی خواهند بود. اما هرچه عشقشان عمیق‌تر می‌شود، واقعیت دشوار این رابطه آشکارتر شده و آن‌ها را به تصمیمی سخت و سرنوشت‌ساز می‌رساند.