ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

مروری بر میراث پالین کیل، منتقد جریان‌ساز سینما

مروری بر میراث پالین کیل، منتقد جریان‌ساز سینما

مروری بر میراث پالین کیل، منتقد جریان‌ساز سینما

منتشر شده در تاریخ ۷ فروردین ۱۴۰۴

0 بازدید

مروری بر میراث پالین کیل، منتقد جریان‌ساز سینما

مروری بر میراث پالین کیل، منتقد جریان‌ساز سینما

پالین کیل رو شاید بشه یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های منتقد سینما در نظر گرفت که در زمان خودش، به‌عنوان منتقدی جریان‌ساز، الهام‌بخش بسیاری از تولید کننده‌ها و هنرمندان فعال در هالیوود شد.

پالین در سال 2001 فوت کرد، هرچند چند سال آخر عمرش، از نوشتن دست کشید و خیلی وقت بود که نوعی سرخوردگی رو نسبت به سینما تجربه میکرد. خیلی دوست داشتم بدونم چنانچه پالین کیل هنوز زنده بود، چه واکنشی نسبت به سینمای امروز نشون میداد؟
ایشون منتقدی بسیار سختگیر و حساس بود و به نظرات بسیار متضاد و متفاوتش نسبت به منتقدای هم‌دوره‌اش شناخته شده. شاید اینطور فکر کنید که ساز مخالف زدن، اونم در حیطه‌ی نقد فیلم، اونقدرا هم کار خاصی نیست و چنانچه توی وب بگردید، آدمای معمولی زیادی رو پیدا میکنید که نسبت به تحسین‌شده‌ترین فیلما هم ممکنه نظر منفی داشته باشن.


دقیقا نکته همینه که پالین رویه‌ی خودشو در‌حالی ادامه داد که عملا تبدیل شده بود به یکی از سرشناس‌ترین منتقدین و روزنامه‌ها و رسانه‌های پررونقی، نسبت به انتشار نوشته‌هاش اقدام میکردن.
پالین بسیار خوشبخت بود که تونست جهانبینی مستقل خودشو حفظ کنه و تحت‌تاثیر جو غالب رسانه قرار نگیره. اون در سطح جهانی کار میکرد و به مرحله‌ای رسیده بود که خواننده‌ی مطالبش، خوده کارگردانا و نویسنده‌های سینما بودن. این درحالیه که حتی توی وب فارسی و میون سایتای نقد فیلم یا نقدای درون روزنامه‌ها، انواعی از رودروایسی و جانبداری رو میشه مشاهده کرد. منتقدایی که با اسم خودشون کار میکنن یا نگران آبرو و حیثیت رسانه‌شون هستن یا بدتر از اون، به‌صورت سفارشی و صرفا به امید درآمد بیشتر مینویسن، عمدتا نمی‌تونن نبوغ زیادی رو در نوشته‌های خودشون نشون بدن.

اینکه یه منتقد بتونه جایگاه خودشو درک کنه و مغلوب خالقین آثاری نشه که مشغول نقدشون هست، موضوع بسیار تاثیرگذاریه. اغلب منتقدایی که تا امروز دیدم، ممکنه بعضا یه‌سری کارگردانا یا نویسنده‌های تازه کار رو که فیلماشون لزوما جزو کارای جریان اصلی نیست یا صرفا توسط افراد نوجوون مورد استقبال قرار میگیره رو نه‌تنها به‌راحتی نقد کنن و ویژگی‌های منفیش رو به رخ بکشن بلکه حتی جرات اینو پیدا میکنن که به این طیف از هنرمندا توهین کنن و از جایگاه بالا، بهشون نگاه کنن؛ اما وقتی صحبت به نقد کردن کارای بسیار محبوب و یا کارگردانایی میرسه که از سرشناسی اجتماعی زیادی برخوردارن و به‌قول ما ایرانیا روی اسمشون قسم میخورن، دیگه پای رودروایسی وسط میاد. حالا کافیه که منتقد، بیاد و با اسم خودش کار کنه. (اغلب منتقدا با اسم و هویت واقعی خودشون کار میکنن و حتی بعضا عکس خودشون رو بالای مقاله قرار میدن که توی همین وب فارسی هم نمونه‌هاش رو می‌تونید گاها ببینید.)
برای این دسته از منتقدا مهمه که وجهه‌ی اجتماعی خوبی رو از خودشون به جا بذارن. یه جورایی شبیه یکی‌شدن با جو درون دانشگاه میمونه. تو میری اونجا که با نظرات مختلف آشنا بشی و تجارب جدیدی به‌دست بیاری. همه از پیشرفت و فرصت‌های جدید و کار کردن با ناشناخته‌ها صحبت میکنن و امید داری که بتونی توی رشته‌ی علمی خودت به کشفیات جدیدی برسی اما در‌عین حال، آماده نیستی تا بقیه، تو رو بابت ساز مخالفی که زدی با انگشت نشون بدن و به‌صورت موقت یا دائمی، تبدیل به گاو پیشونی سفید بشی.


یه فضای آکادمیک، شبیه محیط اینستاگرام نیست که بعضیا دیگه براشون مهم نباشه به چه قیمتی جلب‌توجه میکنن چون توی اینستاگرام، تو بابت توجهی که جلب میکنی می‌تونی پول در بیاری اما توی فضای دانشگاه یا دنیای نقد، دیگه خبری از این حرفا نیست و ممکنه مورد حمله قرار بگیری و اعتبارت خدشه‌دار بشه. در اینجا بابت دیوونه‌بازی و گاو پیشونی‌سفید شدن، به کسی اعتبار اجتماعی یا پول نمیدن و خیلی از رسانه‌ها، منتقدی رو میخوان که خواننده‌ها تحسین‌شون کنن و اونا رو افراد با‌سوادی ببینن.
خوشبختانه توی محیط این سایت از این خبرا نیست و دلیل اینکه نوشتن در همچین محیطی رو دوست دارم همینه که کسی سعی نمیکنه سیاست خاصی رو بهم تحمیل کنه. گرچه نمیگم که رسانه‌ها و سایتا لازمه قبول کنن که هر نقدی رو منتشر کنن اما اینکه یه منتقد رو تحت فشار قرار بدی که از یه فیلم تعریف کنه یا در‌مقابل یه فیلمی که همه بدشون اومده، همرنگ جماعت بشه و ازش یه اثر شاهکار نسازه، نوعی رفتار کنترلگر رو نشون میده که بخش زیادیشو بابت لطمه نخوردن چرخه‌ی تولید ثروت این سایتا میدونم.
فکر میکنم که در حوزه‌ی نقد هنری ما با وضعیت به‌مراتب بهتری رو‌به‌رو هستیم اما نویسنده‌های زیادی رو دیدم که تبدیل به کارگرای کم‌ارزشی شدن که صرفا باید کمک کنن تا یه رسانه دیده بشه و مردم به سمتش کشیده بشن؛ حتی اگه لازمه دروغ بگن و حتی دروغ‌های سفارشی رو توی کاربرگ‌شون قرار میدن و بعد هم مقاله‌شون رو چک میکنن تا مطمئن شن که تمام دروغ‌های سفارش داده شده، به‌خوبی تحریر شده باشن. یعنی عملا نویسنده میاد و یه خوراکی اشتها آور درست میکنه که دروغ‌های ناخوش‌آیندی رو درون خودش داره و به‌خورد خواننده‌ها میده.
همچین نویسنده یا منتقدی نمی‌تونه صادقانه با فیلمایی رو‌به‌رو بشه که با اهداف و انگیزه‌های متنوعی ساخته شدن. منتقد مثل یک کارآگاه میمونه که بسته به سطح تواناییش، سعی میکنه تا دروغ رو از حقیقت تشخیص بده و روش‌هایی که سازنده‌ها برای بیان غیر مستقیم منظور خودشون طراحی کردن رو تشریح و رمزگشایی کنه. نویسنده‌ای که عادت کرده به خودش و دیگران دروغ بگه، شانس زیادی برای پیدا کردن ایده‌های خلاقانه در دنیای نقد نداره. نقد رو میشه به نوعی جراحی بسیار ظریف و حساس تشبیه کرد که می‌تونه به‌مراتب، بیشتر از انواع قالب‌های نوشتاری، روی ذهن خواننده تاثیر بذاره و اونو راغب کنه تا دست به تغییر بزنه. این تغییر میتونه در نحوه‌ی نگاه کردن به جامعه یا قضاوت کردن، تا تغییر بخشی از سبک زندگی ظاهر بشه.

جمع‌بندی
پالین کیل ممکنه نقدای غیر منطقی زیادی داشته باشه یا بعضا نشه درک کرد که سرخوردگیش واقعا از وضعیت سینما آب میخوره یا تاثیرگرفته از بیماری و سالخوردگی و زندگی روزمره‌اش هست اما از بابت مستقل بودن، تونسته تا پایان، اصالت خودشو حفظ کنه. که البته بابت این تلاشی که انجام داده هم حسابی مورد تحسین قرار گرفته و هنوز هم به‌عنوان یکی از جریان‌ساز‌ترین منتقدای سینما شناخته میشه.