ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

معرفی و بررسی انیمه ی سریالی حمله به تایتان| Attack on Titan

معرفی و بررسی انیمه ی سریالی حمله به تایتان| Attack on Titan

معرفی و بررسی انیمه ی سریالی حمله به تایتان| Attack on Titan

منتشر شده در تاریخ ۸ فروردین ۱۴۰۴

0 بازدید

معرفی و بررسی انیمه ی سریالی حمله به تایتان| Attack on Titan

معرفی و بررسی انیمه ی سریالی حمله به تایتان| Attack on Titan

حمله به تایتان یکی از تحسین شده‌ترین سریالایی هست که از سال 2013 در حال انتشاره و تا امروز، 4 فصلش منتشر شده.
به‌عنوان فردی که عمدتا به آثاری که محبوبیت اجتماعی زیادی پیدا میکنن بدبینه، اتک آن تایتان رو نمی‌تونم تحسین نکنم. این انیمه، روایت بسیار زیبایی داره و جنون، خشم، میل بقا و تراژدی مرگ رو به‌شکل بی‌نظیری به‌تصویر میکشه.
گرافیک انیمه، حالتی کلاسیک داره و بعضا شاید هم‌تراز نبودن آناتومی‌ها توی ذوق بزنه اما همین ناهمترازی هم تونسته به پوشش دادن هر‌چه‌بهتر جنون و حالات احساسی شخصیت‌ها کمک کنه.
به‌علاوه که ما با اکشن بسیار خوبی طرفیم و میشه خلاقیت سازنده‌ها در طراحی ادوات جنگی و فن مبارزه و همچنین نحوه‌ی طراحی شخصیت‌های شرور داستان حس کرد.
تعجب نمیکنم که این انیمه تونسته تا‌این‌حد به محبوبیت برسه. این روزا به‌راحتی میشه انیمه‌هایی با جلوه‌ی ظاهری پر‌زرق و برق پیدا کرد اما ضعف داستانی، موضوع رایجیه. حمله به تایتان، به‌سراغ ایده‌ی عجیبی رفته و در‌عین‌حال تونسته به‌خوبی غربالش کنه.

به‌عنوان یه کار ژاپنی، میشه درک کرد که چرا موضوع بقا، تا این اندازه تاریک و مالیخولیایی به‌تصویر کشیده شده. ژاپن علاوه‌بر تراژدی‌های مرتبط با جنگ و بلایای طبیعی، حافظه‌ی تاریخی بسیار غم‌انگیزی داره. این تاریخچه رو میشه توی آثار هنری ژاپنی هم به‌وضوح مشاهده کرد. در داستان اتک آن تایتان، ما علاوه‌بر نابهنجاری‌های اجتماعی، با موجوداتی طرف هستیم که ساخته‌ی طبیعتن. در‌ابتدا هم مشخص نیست چطور تولید میشن و یا تولید مثل انجام میدن اما اونا هم مثل انسان‌ها، یک گونه به‌حساب میان.
غول‌ها شبیه همدیگه نیستن و مشخصا بعضی‌هاشون قدرت و عظمت بیشتری دارن و می‌تونن تخریب بیشتری رو به‌بار بیارن. هر‌چه راز‌های بیشتری در‌موردشون فاش میشه، انسان‌ها بیچاره‌تر و ضعیف‌تر به‌نظر میرسن. شانس بقای انسان‌ها در‌مقابل همچین موجوداتی، بدون استفاده از هوش و تکنولوژی، بسیار پایینه.

شخصیت‌های اصلی داستان، افرادی به‌ظاهر معمولی هستن اما سطح همدلی خوبی دارن و همینم باعث میشه که علاوه‌بر پتانسیل‌های معمول، بتونن با قدرت بیشتری به ترس و نقاط ضعف‌شون غلبه کنن. اونا با همدلی‌ای که از خودشون نشون میدن، روی جامعه‌ی اطراف‌شون هم رفته‌رفته تاثیرات بیشتری میذارن.
طراحی شخصیت غول‌ها، ترکیبی از جبر تحمیل‌شده از طرف طبیعت و همچنین خشونت و جنونی انسان‌گونه است. غول‌ها ظاهر انسان‌گونه‌ای دارن و نمونه‌ی بزرگ شده‌ی آدم‌های درون جامعه هستن. اونا می‌تونن ظاهر یه پیرمرد یا زن جوون رو داشته باشن؛ صرفا بدون دستگاه جنسی و برهنه هستن.
اونا حرف نمی‌زنن، احساسی ندارن و انگار که تجلی یه نفرین، نسبت به انسان‌ها هستن.
نحوه‌ی کشیده شدن‌شون به‌سمت انسان‌ها شبیه یه‌جور کشش آهنربائیه. نوعی نفرت یا کینه که باعث میشه بخوان انسان‌ها رو به‌سمت نابودی ببرن. مرموز بودن ماهیت غول‌ها رو میشه از جمله کلیدی‌ترین قلاب‌های داستانی این انیمه در‌نظر گرفت که بیننده‌ها رو تبدیل به علاقه‌مندای جدی اتک آن تایتان میکنه.


شاید داستان اتک آن تایتان یه طرح تخیلی داشته باشه اما به‌لحاظ روانی، شخصیت‌ها، بسیار باورپذیر هستن و اغلب بیننده‌ها، شانس اینو دارن که باهاشون به نوعی همزاد‌پنداری برسن.
ما در دنیایی پرتنش و غیر قابل اعتماد زندگی میکنیم؛ درون جوامعی که تشنجات خاص خودشونو دارن و ممکنه هر‌فردی به خودش اجازه بده که حق و حقوق بقیه رو نادیده بگیره و به‌شکل مستقیم یا غیر مستقیم، از بقیه سو‌استفاده کنه. نکته اینه که همیشه افراد آرمان‌گرا و فداکاری هم هستن که نوعی طرح صلح رو دنبال میکنن.

در دنیای اتک آن تایتان، ما با یه جامعه‌ای طرفیم که پتانسیل خیلی زیادی برای پرورش شخصیت‌های ضد‌اجتماع داره و میشه تصور کرد که افراد قابل توجهی، اصلا علاقه‌ای ندارن که تبدیل به یه شخصیت پیشرو جهت شناسایی و مبارزه با هیولاها بشن.
دوره‌های آموزشی، بسیار دشواره و حتی توی دوره هم میشه تبعیض و خشونت و قلدری رو تجربه کرد. فضای جامعه، حس حقارت رو درون افراد ضعیف و فقیر ایجاد میکنه و به‌سختی میشه فردی رو پیدا کرد که نوعی آرمان جمعی رو دنبال میکنه. محرک شخصیتای اصلی داستان هم عمدتا اعضای خونواده و فداکاری‌های شخصیه و لزوما ارزشی رو درون جوامع انسانی مشاهده نمیکنن.
یه مبارز خوب، شانس‌شو داره که از مزایای قابل ملاحظه‌ای نسبت به بقیه‌ی مردم جامعه بهره ببره اما شانس زنده موندن چندانی نداره. چه‌بسا فردی که جزو طیف بسیار معمولی جامعه است، بتونه بیشتر از یه مبارز عمر کنه و در‌صورت حمله‌ی هیولاها هم، قادر به فرار و عقب‌نشینی بشه.


جامعه‌ی درون داستان، یه جامعه‌ی به‌وضوح طبقاتیه که از مردم ضعیف جامعه، به‌عنوان نوعی طعمه استفاده میکنه. امنیت، ثروتی موروثیه که نمی‌تونه به افراد ضعیف جامعه برسه.
در اینجا، تضاد جالبی ایجاد میشه؛ چرا‌که قهرمانان واقعی، دقیقا از بین افراد ضعیف جامعه داوطلب میشن و رشد خودشون رو دنبال میکنن. یه فرد ثروتمند، لزوم چندانی نمی‌بینه که بخواد روی زندگی خودش قمار کنه و از محدوده‌ی امنش خارج بشه تا وارد جنگی بشه که شانس کمی برای پیروزی وجود داره.
هیولاها برای افراد ضد‌اجتماع درون این جامعه یا افرادی که اونقدری دشواری تحمل کردن که از زندگی زده شدن، می‌تونه شبیه یه لطف ظاهر بشه. کشیش جامعه، مردم رو به توبه تشویق میکنه و ورود این هیولاها رو نتیجه‌ی گناهان مردم میدونه. سناریویی بسیار آشنا که البته با انگیزه‌ی برخی افراد که از وقوع چنین بحرانایی خوشحالن تفاوت داره.
یه کشیش ممکنه به خاطر رنج زندگی، مردم رو مقصر بحرانایی بدونه که به‌سرشون میاد اما چنین رویکرد‌هایی معمولا تحت تاثیر نوعی جهان‌بینی غیر منطقی ایجاد میشن. یه کشیش، هیچ‌وقت نمی‌تونه دلیل درونی و ریشه‌ی واقعی مشکلی رو کشف یا راه‌حل‌های متکامل و کاربردی‌ای رو پیدا کنه چون دلیل اتفاقات رو به موضوعات متافیزیکی گره میزنه.
همچنین جون انسان‌ها می‌تونه در نظر همچین شخصیت‌هایی بسیار کم ارزش جلوه کنه. شخصی که به‌خاطر اشتباهات یک جامعه، اونا رو مستحق یه آخرالزمان یا بلای کشنده میدونه، نمی‌تونه برای فرصت زندگی و تکامل انسان‌ها، ارزش چندانی قائل بشه و در‌مقابل مشکلات جامعه، مسئولانه و با تمام پتانسیل خودش برخورد کنه.
اما بی‌تفاوتی و انفعال طیف قابل توجهی از جامعه‌ی درون این داستان رو به‌راحتی میشه به نوعی افکار ضد‌اجتماعی نسبت داد. چیزی که شخصیت‌های اصلی این داستان هم در‌معرض ابتلای بهش بودن. زمانی که درون جامعه‌ای زندگی کنید که حتی با فرض از بین رفتن تهدیدات بیرونی، قرار نیست از دست مردمش در امان باشید یا عشق چندان دندون‌گیری رو از سمت‌شون دریافت کنید، ممکنه به این فکر بیوفتید که چنین جامعه‌ای ارزش فداکاری و یا خدمت مسئولانه رو نداره.
آدما عمدتا راه بی‌تفاوتی رو در‌پیش می‌گیرن و صرفا برای حفظ محدوده‌ی امن خودشون سرمایه‌گذاری انجام میدن.
اما افرادی هم هستن که درک میکنن جامعه شبیه به یک کشتیه. چه از آدماش خوشمون بیاد و چه خوشمون نیاد، کیفیت زندگی دیگران، روی کیفیت زندگی ما هم تاثیر داره. هرچقدر هم قدرت‌مون کم باشه، زندگی و حضور ما می‌تونه به شکل‌های مختلفی روی وضعیت جامعه تاثیر بذاره.

جمع‌بندی
نکته‌ای که توی این سریال به‌شکل تحسین‌برانگیزی بهش پرداخته شده، موضوع کار گروهی به‌عنوان یه راه‌حل اجتناب ناپذیره. گروه‌های مبارز، در نهایت اینو متوجه میشن که هر‌چقدر هم با همکارای خودشون ناسازگار باشن، صرفا با همکاری همدیگه می‌تونن در‌مقابل هیولاها دووم بیارن. نیاز، ممکنه در نگاه اول، تصویری از ضعف باشه اما در نگاه یک فرد که نسبت به توانایی رشد و تکامل بشر آگاهه، نیاز می‌تونه الهام‌بخش ایده‌های جدیدی برای ارتباط برقرار کردن با جامعه و بیان افکارش باشه.
شخصیت‌های اصلی این داستان، صرفا مهارت‌هایی جهت مبارزه با هیولاها یاد نمی‌گیرن بلکه در‌حال تاثیر گذاشتن روی جامعه و انتقاد به فرهنگ غالبش هستن. فرهنگی که دامن‌زدن بهش، جلوی پیشرفت‌شون رو گرفته و شانس بقاشون رو بسیار کاهش داده.