برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
هدف وسیله رو توجیه میکن| نقد و بررسی فصل دوم انیمهی جوجوتسو کایزن
منتشر شده در تاریخ ۲۱ امرداد ۱۴۰۴
0 بازدید
مجموعه مقالات نقد جوجوتسو، هر کدوم به صورت مستقل، قابل مطالعه هستن. چنانچه هنوز دیدن این انیمه رو شروع نکردید، بهتره به مطلب معرفی و بررسی مراجعه کنید.
در قسمت های قبلی، درمورد گتو و تسخیر شدن کالبدش صحبت شد. میشه گفت هرچند گتو مسئول جنایت های بعد از تسخیرش نیست اما کنجاکو، باهاش همپوشانی فکری زیادی داره.
گتو قبل از مرگش، رویکرد تاریکی نسبت به دنیای آدم ها و جادوگرا به دست آورد و باور داشت که جادوگرا باید دنیایی بدون آدم های عادی بسازن. از این بابت، گتو تا حد زیادی از ویژگی های یه شخصیت مثبت فاصله گرفته بود.
کنجاکو هم به نوعی همین ایده رو ادامه میده اما در یک سطح کلان تر و با اهداف فلسفی تر. کنجاکو دنبال تکامل دنیاست و عقیده داره که آدم ها و روح های نفرین شده باید با هم ادغام بشن تا دنیای جدیدی به وجود بیاد. هرچند که روش های کنجاکو خیلی بی رحمانهتر بهحساب میاد.
این همپوشانی بین گتو و کنجاکو، یکی از عواملیه که سناریو رو پیچیده تر میکنه چون ممکنه این حس به مخاطب دست بده که ایده های گتو، پیش زمینه ای برای از راه رسیدن کنجاکو و سواستفاده های بعدی شده.
شاید دلیل همکاری طولانی مدت و قدرتمند بین کنجاکو و گتو هم تا حدی به همین همپوشانی عقاید مرتبط باشه. گتو تصویری از مورد سواستفاده قرار گرفتن به کمک همپوشانی ایدئولوژیکی هست. شاید ما به تنهایی حس کنیم قدرت کمی داریم اما افراد قدرتمند، وقتی همراهی ما با افکارشون رو ببینن، میتونن ازمون به عنوان مهره های کلیدی پروژه هاشون استفاده کنن. گتو تا با مدرسه ی جوجوتسو همراه بود، برای آرمان و آرزوهای فردی که میخواست عمر طولانی داشته باشه مورد سواستفاده قرار گرفت و همینکه تغییر رویه داد، کنجاکو به سراغش اومد و ازش سواستفاده کرد.
همراهی اولیه ی گتو با مدرسه ی جوجوتسو، اونو توی مسیری قرار داد که به جای تمرکز روی آرمان های شخصی یا ایده آل های خودش، در خدمت ساختار قدرتی قرار بگیره که هدفش بقای خودش هست. حتی وقی که راهی مستقل رو انتخاب کرد و سعی داشت هویتش رو بازتعریف کنه، کنجاکو از این شکاف استفاده کرد و از گتو به عنوان ابزاری برای پیشبرد نقشه های خودش استفاده کرد.
این مطلب از قسمت 11 به بعد فصل دوم جوجوتسو کایزن رو لو میده.
قسمت 11 فصل دوم در ادامه ی آرک حادثه ی شیبویا، بیشتر روی مبارزات و استراتژی های شخصیت های کلیدی تمرکز کرده. یووجی، مگومی و اینو تلاش میکنن تا پرده ی نفرین شده رو بشکنن اما موفق نمیشن؛ برای همین تصمیم میگیرن تا دنبال یه نقطه ضعف بگردن.
در ادامه اینو با استفاده از تکنیک احضار جانوران، مبارزه ی جدیدی رو شروع میکنه درحالیکه هم تیمی هاش به صورت جداگانه در حال مبارزه هستن.
اینو با نوه ی اوگامی که به شکل توجی زنین ظاهر شده، مبارزه میکنه و ضربه های سنگینی هم بهش وارد میشه.
نوه ی اوگامی یکی از شخصیت های فرعی به حساب میاد که در کنار مادربزرگش، اوگاهی، ظاهر میشه. اوگاهی یه جادوگره که از تکنیک های نفرین شده برای احضار و کنترل ارواح استفاده میکنه. در جریان این آرک، اوگامی با استفاده از تکنیکش، نوه اش رو به شکل توجی زنین درمیاره که عملا یکی از شخصیت های قدرتمند و خطرناک این فصله.
این تغییر باعث میشه که نوه ی اوگامی، تبدیل به یک مبارز بسیار قوی بشه و در مقابل شخصیت های اصلی قرار بگیره.
در قسمت 12، توجی زنین کنترل بدن نوه ی اوگامی رو به دست میاره و اوگامی رو میکشه. این نحوه ی کنترل پیدا کردن یک موجود زنده بر روح و توانایی هایی یک فرد مرده، از جمله پیچیده ترین اتفاقات این فصله که عملا چندان توجیه هم نمیشه. بازگشت فرد مرده، بیشتر شبیه تکرار و کپی کردن توانایی و ذهن فردیه که در گذشته وجود داشته و نه لزوما استفاده از روحش که به طور فرضی هنوز وجود خارجی داره.
به هر ترتیب، توجی زنین، اوگامی رو میکشه. توجی به عنوان پدر مگومی فوشیگورو شناخته میشه و از خانواده ی زنین، یکی از سه خاندان بزرگ جادوگری متولد شده. با این وجود، توجی به خاطر نداشتن انرژی نفرین شده، از خانواده طرد شده.
توجی قبل از مرگ، به عنوان یه قاتل حرفه ای و مزدور کار میکرد. شخصیت توجی به خاطر تضاد های شخصیتی و گذشته ی تراژیکش، از جمله شخصیت های محبوب این انیمه به حساب میاد.
تکنیک سئانس مادربزرگ اوگامی، به توجی اجازه میده به زندگی برگرده اما لزوما انرژی نفرین شده یا کنترل ذهنی خاصی نداره و بیشتر براساس غرایز و توانایی هایی های فیزیکیش پیش میره. وقتی که توجی زنین، کنترل بدن رو به دست میگیره، یکی از لحظه های احساسی داستان اتفاق میوفته. اون به جای مبارزه، به پسرش یعنی مگومی کمک میکنه. توجی در واقع غرایز پدرانه اش رو نشون میده و یه انتخاب به شدت عاطفی رو به نمایش میذاره.
توجی بعد از دیدن مگومی، تصمیم میگیره تا خودش رو قربانی کنه تا دیگه تحت کنترل نباشه و به مگومی آسیبی نرسه. اما تنها اتفاق دراماتیک این بخش، فداکاری پدرانه ی توجی نیست و ما شخصیتی به اسم چوسو رو داریم که اتفاقا اونم در لیست شخصیت های شرور قرار میگیره.
چوسو یک روح نفرین شده است که به همراه برادراش، کچیزو و ایسو، به عنوان بخشی از گروه ارواح نفرین شده فعالیت میکنن. چوسو به خاطر ارتباط عاطفی قوی با برادراش و حس وفاداریش شناخته میشه. مهارتش در کنترل خون هست و در ابتدا به عنوان یه دشمن ظاهر میشه اما در ادامه، انگیزه های ضد و نقیضی رو از خودش نشون میده.
از محوری ترین اتفاقات قسمت 13، تلاش برای مقابله با مهر و موم شدن ساتورو گوجو هست که تاثیر بزرگی روی مبارزات داره. در همین حین، سوکونا قدرت بیشتری به دست میاره و شیبویا رو به نابودی، نزدیک تر میکنه.
سوکونا متوجه شد که مگومی دارای تکنیک Shadow 10 هست که یکی از قدرتمندترین توانایی های جادوگری به حساب میاد. اون به تدریج علاقه پیدا کرد که این قدرت رو تصاحب کنه. در یه لحظه ی بحرانی، سوکونا از ضعف روانی و احساسی مگومی استفاده کرد؛ زمانی که مگومی توی شرایطی قرار گرفت که از نظر ذهنی آسیب پذیر بود، سوکونا فرصت رو غنیمت شمرد و کنترل بدنش رو به دست گرفت. این اتفاق باعث شد که سوکونا نه تنها از قدرت های خودش استفاده کنه بلکه به تکنیک های مگومی هم دسترسی پیدا کنه.
تکنیک Shadow 10 یه تکنیک ارثی هست که در خانواده ی زنین منتقل میشه. این تکنیک به کاربر خودش اجازه میده تا با استفاده از سایه ها، ده شیکیگامی مختلف رو احضار کنه.
مگومی فوشیگورو این تکنیک رو به عنوان وارث خانواده ی زنین به دست آورده اما برخلاف خیلی از اعضای این خاندان، مسیر مستقلی رو در استفاده از این قدرت طی کرده.
خاندان های قدرتمند مثل زنین، گوژو و کامو، تکنیک های منحصر به فردی دارن که به نسل های بعدی منتقل میشه. این توانایی ها معمولا با میزان استعداد ذاتی و انرژی نفرین شده ی فرد، ارتباط دارن. اما شرایط ارث بریشون ساده نیست و گاهی ممکنه یه وارث، نتونه قدرتی رو به طور کامل فعال کنه. یعنی یه خاندان میاد اعمال جادویی انجام میده و مواهبش میتونه نسل اندر نسل، منتقل بشه.
خاندان زنین، روی قدرت، سلطه جویی و حفظ سنت های سخت گیرانه ی خاص خودشون تاکید داشت و هدف اصلیشون تقویت و حفظ برتری تکنیک های نفرین شده ی این خاندانه. این افراد، ارزش خاصی برای قدرت جادویی قائل هستن و اعضایی که سطح نفرین شده ی کافی ندارن، طرد میشن.
شیکیگامی در فرهنگ ژاپنی، به ارواح یا موجودات نفرین شده ای گفته میشه که به دست جادوگرا، احضار و کنترل میشن. این مفهوم در انیمه ها و مانگاهای مختلف، از جمله جوجوتسو کایزن نقش مهمی داره.
در این انیمه، شیکیگامی ها به عنوان ابزارهای مبارزه مورد استفاده قرار میگیرن و هر جادوگر می تونه با تکنیک های خاص، شیکیگامی های منحصربه فردی رو احضار کنه. چند شخصیت دیگه منجله جونپی یوشسنو، دروو لاکداوالا و هیرومی هیگوروما در این انیمه می تونن از شیکیگامی استفاده کنن.
یعنی شیکیگامی ها موجودات نفرین شده ای از قلمروهای دیگه هستن که برای قدرت دادن به اربابشون احضار میشن یا بهتره بگیم کسی که احضارشون میکنه، سعی داره کنترلشون کنه. کنترل کردنشون هم لزوما همیشه آسون نیست.
در فرهنگ ژاپنی، شیکیگامی ها نه تنها به عنوان خدمتکار جادوگرا عمل میکنن بلکه در بعضی شرایط، می تونن علیه اربابشون شورش کنن. این کار به صورت ریشه ای اصلا خوب نیست و نوعی جادوی سیاهه اما این انیمه سعی داره بگه که میشه از همچین نیروهایی استفاده ی خوب کرد یا استفاده از اعمال نابهنجار برای رسیدن به یک هدف خوب رو توجیه میکنه.
جوجوتسو کایزن با استفاده از این مفهوم، مرز بین اخلاق و قدرت رو به چالش میکشه. در جریان این انیمه، جادوی نفرین شده در ذات خودش منفی و خطرناک هست اما شخصیت هایی مثل یوجی، مگومی و حتی گوجو، ازش برای اهداف اخلاقی استفاده میکنن.
همچین ایده ای، نوعی بحث فلسفی درمورد وسیله و هدف ایجاد میکنه یعنی آیا اخلاق یک عمل، صرفا وابسته به نتیجه اش هست یا فرآیند دست پیدا کردن به هدف هم اهمیت داره؟
سوکونا نمونه ای از فردیه که بدون توجه به اخلاف، صرفا به قدرت و بقای خودش اهمیت میده درحالیکه شخصیت هایی مثل یوجی، با وجود استفاده از انرژی نفرین شده، دنبال راهی برای کاهش ضررهاش هستن.
جمع بندی
جهان سازی این انیمه کاملا به سمتی رفته که استفاده از نیروهای تاریک، برای رسیدن به اهداف خوب رو اجتناب ناپذیر جلوه بده و از همون ابتدا میگه که اگه امثال گوجو نبودن، دنیا با کارای جادوگرای شرور و ارواح نفرین شده نابود میشد. یعنی هیچ طرحی درمورد مبارزه ی با شرارت بدون استفاده از تاریکی وجود نداره.
داستان به شکلی طراحی شده که نیروهای خیر، بدون استفاده از انرژی تاریک، قادر به حفظ تعادل دنیا نیستن. یعنی به نوعی اخلاق خاکستری رو در مبارزه ی بین خیر و شر جا میندازه. برخلاف بعضی داستانا که دنبال یه مدل پاک از عدالت هستن، این انیمه جهانش رو طوری ساخته که شرارت، در درونش قدرت بنیادی و عمیقی داره و نمیشه بدون استفاده از نیروهای تاریک، برعلیه شون کار کرد.
به نوعی این نگرش به فلسفه ی "تناقض قدرت" شباهت داره. ایده ای که میگه برای نابودی یک نیروی مخرب، گاهی لازمه که خودمون رو آلوده به ابزارهای اون نیرو کنیم حتی اگر این کار، پیامدهای اخلاقی بعضا منفی داشته باشه.
یه جز جوجوتسو کایزن، شیکیگامی رو میشه توی انیمه های سرشناسی مثل Noragami، Bleach، Shikabane Hime و Mononoke پیدا کرد.
اما فکر میکنم از جمله انیمه های سریالی شناخته شده در وب فارسی، انیمه ی مرد اره ای هست. این انیمه مستقیما از مفهوم شیکیگامی استفاده نمیکنه اما اهریمن ها و قراردادهای جادویی بین انسان و اهریمن، شباهت هایی به شیکیگامی داره چون شخصیت ها میتونن با این اهریمن ها قرارداد ببندن و از قدرتشون استفاده کنن.
در پایان قسمت 13، شاهد آزاد شدن کامل سوکونا هستیم که باعث میشه کنترل بیشتری روی بدن یوجی داشته باشه و شیبویا رو به نابودی نزدیک تر کنه.