برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
بازیگری متد و نارضایتیهای آن| معرفی کتاب
منتشر شده در تاریخ ۴ شهریور ۱۴۰۴
0 بازدید
این مطلب، برداشتی هست از کتابی با عنوان Method Acting and Its Discontents: On American Psycho-Drama
متود اکتینگ، به صورت بازیگری متد یا بازیگری روشمند هم ترجمه میشه و اشاره به روشی داره که بازیگر با همذات پنداری عمیق، وارد نقش میشه.
کلمه ی Discontents رو میشه معادل نارضایتی، تنش ها یا بحران های درونی روش بازیگری متد هم ترجمه کرد.
کلمه ی Psycho-Drama رو میشه به صورت روان درام یا درام روانی ترجمه کرد که به نوعی تئاتر یا روایت روان محور اشاره داره.
نویسنده ی این کتاب، شانی انلو تلفظ میشه و میشه گفت کتابش نسبتا ادبیات سنگینی داره. در جریان این مطلب، بعضی از اصطلاحاتی که توی این کتاب، بدون توضیح خاصی به کار رفتن، معنی میشه.
بخش اول کتاب، روی هیستری، هیپنوتیزم و نقد روایت های روانکاوانه اختصاص داره و نشون میده که چطور بازیگری متود درگیر بازنمایی ناخودآگاه، اختلال و احساسات مرزی میشه.
بخش دوم روی رابطه ی متد اکتینگ با مسائل نژادی، هویت سیاسی تمرکز کرده و در بخش سوم، درباره ی تضاد بین اجرای متد و اسکریپت شدگی صحبت میشه. یعنی جایی که بازیگر بودن به تکرار ساختارهای قدرت تبدیل میشه یا شاید به شکلی از مقاومت تفسیر میشه.
در مقدمه ی این کتاب، نویسنده درمورد یه ویدیوی کمدی و ساختگی از شام خبرنگارای کاخ سفید در سال 2013 صحبت میکنه. در این ویدیو، باراک اوباما نقش بازیگر روشمند (متدی) دنیل دی-لوییس رو بازی میکنه که خودش رو در نقش اوباما جا زده. این شوخی چند لایه، به شکلی هست که انگار خود اوباما داره نقش خودش رو بازی میکنه ولی به سبک متد اکتینگ.
این ویدیو برای نویسنده، نقطه ی ورود به این مبحثه: چطور بازیگری متد، حتی در فضای سیاسی و رسانه ای معاصر آمریکا، به الگویی برای درک شخصیت، صداقت و حتی خودنمایی تبدیل شده؟
و ازینجا وارد مبحثی میشه که بازیگری متد، روان درام و سیاست فرهنگی در آمریکا رو به هم پیوند میزنه.
ویدیوی طنزی که در این مقدمه بهش اشاره شده بخشی از مراسم سالانه ی شام خبرنگاران کاخ سفید بود و باراک اوباما، استیون اسپیلبرگ و تریسی مورگان، در یک کلیپ ساختگی شرکت کردن تا با شوخی، هم به بازیگری متد طعنه بزنن و هم به تصویرسازی رسانه ای از سیاست مدارها.
در این ویدیو، اسپیلبرگ ادعا میکنه که فیلم بعدیش بعد از لینکلن، فیلمی به اسم اوباما هست و بهترین کسی که میتونه نقش اوباما رو بازی کنه، دنیل دی-لوییس، بازیگری هست که به خاطر فرو رفتن کامل در نقش هاش معروفه.
اما شوخی اصلی اینه که خود اوباما نقش دنیل دی-لوییس رو بازی میکنه که داره نقش اوباما رو بازی میکنه.
اوباما در نقش دنیل دی-لوییس میگه: سخت ترین بخش بازی کردن نقش اوباما؟ لهجه اش بود... و این گوش ها! نمیدونی صبح ها چقدر طول میکشه اینا رو بچسبونم.
این ویدیو در واقع با زبان طنز، نقدی به ساختگی بودن تصویرهای سیاسی، بازیگری در سیاست و حتی خود مفهوم اصالت در رسانه است و دقیقا به همین دلیل، نویسنده ازش به عنوان نقطه ی ورود به بحث بازیگری متد و روان درام آمریکایی استفاده کرده.
بازیگری به سبک متد؛ روان درامی در ستیز با خود
شانی انلو در ادامه درباره ی موضوع دوگانه ی جذابیت و تنفر از بازیگری متد صحبت میکنه و اینکه چرا هنوز هم این روش بازیگری، هم در فضای آکادمیک و هم در فرهنگ عامه، باعث واکنش های احساسی تند میشه.
نویسنده توضیح میده که اصطلاح دارم روانی، در عنوان کتاب، هم به سبک روایی ای اشاره داره که بازیگری متود باهاش گره خورده و هم به درام روانی درون خود بازیگری متدی یعنی تاریخ مرتبط با این سبک اشاره داره.
نویسنده درمورد اینکه چرا بازیگری متدی با سوءظن، تمسخر یا شیفتگی افراطی رو به رو شده حرف میزنه و این موضوع رو از نظر فمینیستی، سیاسی و فرهنگ عامه، بررسی میکنه.
بعضی ها عقیده دارن که این سبک، تحریفی از اندیشه های استانیسلاوسکیه. بعضیا عقیده دارن که ما با یه جور شبه فرقه طرفیم و این ایده ای هست که سلبریتیا برای بازارگرمی از خودشون درست کردن.
بعضیا هم عقیده دارن که بازیگری متد، برای تبلیغات ملی گرایانه در دوره ی جنگ سرد درست شده.
نویسنده به انتقادات فمینیست ها در دهه ی 80 و 90 اشاره میکنه که باعث شد خیلیا به این نتیجه برسن که روش متدی، ذاتا جنسیت زده است چون ساختار قدرت حاکم روی تئاتر قرن بیستم، با سلطه ی نویسنده ها، کارگردان ها و بازیگرهای مرد متدی، ترکیب شده بود.
نویسنده عقیده داره که در پایان قرن بیستم، محبوبیت این روش کاهش پیدا کرد.
ریچارد شنکر، نظریه پرداز برجسته ی تئاتر، دوگانگی درام-متن رو یکی از بنیاد های سنتی تئاتر غرب میدونه. در حالیکه آوانگاردها و سنت های نمایشی بقیه ی فرهنگ ها بیشتر روی دوگانگی تئاتر-اجرا تمرکز داشتن.
انلو عقیده داره که همین تغییر تمرکز، باعث شد که بازیگری متدی، رفته رفته به حاشیه بره.
نویسنده تاکید میکنه که این کتاب نه درمورد استانیسلاوسکی هست و نه تاریخچه ی کامل نفوذش در آمریکا بلکه نکاتی درمورد بازیگری متد رو روایت میکنه.
تجسم اینکه بازیگری متد واقعا مورد نفرت بعضیا هست ممکنه عجیب باشه اما واقعا همچین چیزی وجود داره. دلیلش اینه که سبک متدی، هم از نظر زیبایی شناسی و هم از نظر روانی و سیاسی، مرز ها رو جابجا کرد.
بعضی ها عقیده دارن که این روش، بازیگر رو تحت استرس و فشار شدید میذاره. تجربه هایی مثل غرق شدن در مشکلات روانی شدید برای واقعی جلوه دادن رنج، میتونه بسیار ناخوش آیند باشه.
منتقدها این سبک رو نوعی استثمار شخصی احساسات میدونن و عقیده دارن که هیچ لزومی نداره یک بازیگر، اینقدر توی نقش خودش غرق بشه.
مرتبط شدن متد اکتینگ با موضوع فرقه گرایی و الیگارشی تئاتری از اونجایی نشات میگیره که با چهره هایی مثل لی استراسبرگ و گروه کوچکی از نویسنده ها و کارگردان های مرد گره خورد که در اواسط قرن بیستم، فضای نمایشی آمریکا رو قبضه کرده بودن و از این بابت، فمینیست ها در دهه ی 80 و 90 میلادی، این سلطه رو جنسیت زده و محافظه کارانه دونستن.
خیلی ها متود اکتینگ رو فقط با افراط میشناسن مثل لئوناردو دی کاپریو که گوشت خام میخورد یا جرد لتو در نقش جوکر که برای هم بازی هاش هدیه های عجیب میفرستاد. همین کلیشه ها باعث شده که سبک متدی، فریبنده یا حتی مازوخیستی به نظر برسه.
از دهه ی 70 به بعد، تئاتر به سمت بدن محوری، اجراهای پسادراماتیک و رویکردهای جمعی تر رفت که همگی در تضاد با تمرکز فردگرایانه ی متود بودن.
اما همین ویژگی ها باعث شدن که متود بازیگری، تبدیل به ابزاری برای کشف حقیقت درونی انسان بشه و شباهت داره با افرادی که با فروید و روانکاوی مخالف هستن ولی نمی تونن تاثیرش رو انکار کنن.
محبوبیت متود اکتینگ در دهه های اخیر تا حدی کاهش پیدا کرده. نه لزوما بابت بی ارزشی بلکه به خاطر تحول در نگاهی که نسبت به بازیگری به وجود اومده.
جمع بندی
بازیگرهایی مثل جرد لتو، دی کاپریو یا آدرین برودی برای اجرای نقش، خودشون رو تا مرز آسیب جسمی و روانی بردن. در دنیای امروز، سلامت روان و تعادل کاری مهم تر شده و این شدت غرق شدن در نقش، گاها غیر ضروری یا حتی خطرناک جلوه میکنه.
تماشاگر امروز، بیشتر به اجرای آگاهانه، چند لایه و حتی خودآگاه علاقه پیدا کرده، نه لزوما بازی هایی که صرفا روی واقع گرایی روانی تکیه دارن. بازیگرهایی رو میشه امروزه دید که ترجیح میدن به جای فرو رفتن کامل در نقش، روی اجرای هوشمندانه و کنترل شده تمرکز کنن.
سبک هایی مثل بازیگری اپیک (برشت)، بیومکانیک (مایرهولد) یا حتی بازیگری مبتنی بر بدن و اجراهای پسادراماتیک، جایگزین هایی شدن که با فضای معاصر، هماهنگترن.