برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
بررسی بازخوردهای اولیه نسبت به فیلم Sound of Falling
منتشر شده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
فیلم Sound of Falling چهار دوره ی زمانی مختلف در یک خانه ی روستایی رو روایت میکنه. منتقدا عقیده دارن که این فیلم، در ارتباط با گناه ملیه یعنی به کارا و تصمیماتی اشاره کرده که یک ملت یا جامعه رو توی یک برهه ی زمانی خاص، به سمت سقوط برده و تاثیراتش، در طولانی مدت هم باقیه.
این مفهوم، معمولا در زمینه های تاریخی و سیاسی و اجتماعی مورد استفاده قرار میگیره و بیشتر به دوره های زمانی ای اشاره داره که یک کشور، درگیر جنگ، استعمار، نسل کشی یا سرکوب سیستماتیک میشه.
گناه ملی میتونه به احساس جمعی شرم، پشیمانی یا مسئولیت تاریخی اشاره داشته باشه و در این فیلم هم بیشتر متوجه مشکلاتی شده که زن ها رو تحت تاثیر قرار داده.
این فیلم از طریق پیوند های بصری و اتفاقات بعضا رمز آلود، موضوعات روانشناختی و اجماعی رو بررسی میکنه و تا جای ممکن، حس اضطراب و مالیخولیا رو با مایه ی داستانش ترکیب کرده.
مضمون فیلم به سمت موضوعاتی مثل نظامی گری، بردگی خانگی زنان و فضای تراژیک آلمان شرقی رفته که قربانیا برای چند دهه درگیر بودن تا در نهایت متوجه بشن که هیچ کدوم از فداکاری هاشون فایده و معنایی نداشته.
در دورهی جمهوری وایمار و جنگ جهانی دوم، زنها به عنوان خدمتکارای خونگی به کار گرفته میشدن و اغلب دستمزد مناسب و شرایط جالبی نداشتن. در دوره ی نازی ها، زن ها به اجبار توی خانه ی مقامات و افسران نازی کار میکردن که نوعی بردگی خانگی محسوب میشد. در اردوگاه های کار اجباری، زن ها به عنوان برده ی جنسی و خونگی نگه داشته میشدن و بعضیا مجبور بودن توی فاحشه خانه های اردوگاهی کار کنن. در آلمان شرقی، بعضی از زن ها توی سیستم های کار اجباری دولتی به کار گرفته میشدن که شامل کارهای خانگی و خدماتی میشد.
در دورهی حکومت کمونیستی، زن ها به طور رسمی از حقوق برابر برخوردار شدن اما در عمل، خیلی هاشون مجبور به کارهای سخت و کم درآمد میشدن.
مردها به خاطر توانایی فیزیکی بیشتر و قدرت زیادی که در مقابله با شرایط سخت کاری داشتن، عمدتا در برابر سرکوب اقتصادی یا سیاسی، مقاومت بیشتری نشون میدادن که این موضوع، به خودی خود این استعمار جنسی رو بیشتر متوجه زن ها میکرد نه اینکه لزوما با یه سیستم ضد زن رو به رو باشیم. مقاومت و شورش های کارگری، معمولا بهدست مردها انجام میشد و نقش های نظامی و امنیتی هم به مرد ها میرسید که باعث میشد حکومت، کمتر بتونه ازشون به عنوان نیروی کار تحت کنترل استفاده کنه.
سیستم تقسیم کار سنتی، مردا رو به سمت شغلای صنعتی و سخت میبرد و زن ها رو توی محیط های کنترل پذیرتری مثل خونه و کارای مرتبط با خدمات اجتماعی نگه میداشت.
مردها معمولا شانس بیشتری برای سازمان دهی و درست کردن شبکههای مقاومت داشتن که ازشون در مقابل سیاست های استثماری، تاحدی مراقبت میکرد.
از موضوع مقاله دور نشیم، هدف این بود که بگم این کار خیلی فمینیستی به نظر میرسه حتی اگر کارگردان، منکر این قضیه بشه چون زن ها رو کمابیش مظلوم تر جلوه داده درحالیکه نابهنجاری، کل جامعه رو درگیر کرده و اگر زن ها به لحاظ فیزیکی، بیشتر تحت کنترل قرار میگیرن، بابت قدرت فیزیکی کمترشونه اما توی تغییرات مهم تاریخی، ذهن همهی شهروندا، قدرت قضاوت و تصمیم گیری برای آینده رو داره. همچین فیلمایی، بیشتر به سمت شرمنده کردن مردا میرن که لزوما باعث ریشه یابی چندان دقیقی نمیشه.
فیلم در تلاشه تا شرایط زنان رو برجسته کنه اما شاید توی این مسیر، پیچیدگی های کلی نابهنجاری جامعه رو کمتر از حد لازم نشون بده.