برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم The Greatest Hits 2024| فانتزی عاشقانهی لوسی بویتنون
منتشر شده در تاریخ ۲۹ امرداد ۱۴۰۴
0 بازدید
این فیلم که با عنوان ملودی های خاطره انگیز به زبان فارسی ترجمه شده، هرچند به عنوان یه کار فانتزی عاشقانه شناخته شده اما نه بخش فانتزیش و نه بخش عاشقانه اش، چندان غافلگیرکننده و اشتهاآور نیست. به شخصه بیشتر به خاطر کنجکاوی ای که درمورد لوسی بوینتون داشتم به سراغش رفتم و انتظار هم نداشتم که تونسته باشه امتیاز چندان چشمگیری به دست بیاره.
بعد از گذشت ماه ها از انتشارش، صرفا 7هزار مشارکت کننده در سایت IMDb داشته که درمجموع بهش امتیاز 6.2 دادن که تصویری از یه کار فلاپ شده و نه چندان محبوبه.
داستان درمورد دختری به اسم هریت هست که برای معشوق از دست رفته اش ناراحته. هریت هر بار که آهنگ های بخصوصی رو میشنوه، وارد نوعی توهم قوی میشه و به زمانی میره که این آهنگا رو با مکس، گوش میداده.
هرچند ایده ی اصلی داستان، ممکنه جالب به نظر برسه اما خوده فیلم، واکنش های ضد و نقیضی داشته و منم با اون دسته از منتقدا موافقم که عقیده دارن ریتم فیلم زیادی کنده و محتوای کسل کننده ای داره.
هشدار: ادامه ی این مطلب میتونه داستان فیلم رو لو بده.
چیزی که هریت کلی لفتش میده تا درکش کنه شامل مهارت های روانی ای میشه که خیلیا ممکنه به راحتی در اولین شکست های عاطفی خودشون درک کنن.
این فیلم متهم شده به اینکه اصطلاحا شیمی چندانی بین شخصیت ها نیست و رابطه شون چندان جذابیتی نداره یا با منطق جور در نمیاد. داستان های عاشقانه، ایده های قدیمی اما همچنان کم ریسکی هستن که به سادگی میشه ازشون یه اثر وسوسه کننده ساخت اما در اینجا، ارتباط احساسی و عاشقانه ی کمی رو شاهد هستیم و حتی اگر بگیم که هدف فیلم، نشون دادن دنیای عجیبی هست که هریت باهاش دست و پنجه نرم میکنه، در این زمینه حتی به مراتب مرتکب ناشی گری های بیشتری شده.
هریت بیشتر فیلم، مشغول عزاداری برای مکس هست که عملا دیگه وجود نداره و حتی به نظر نمیاد که تصویر درون ذهن هریت از مکس، یه تصویر واقعی باشه یا این تصویر واقعی رو به ما نشون بده بلکه خودش مکس رو خیلی تقدیس و تحسین کرده و عاشق این تصور شده.
درمورد دیوید هم ما زیاد فرصت نمیکنیم که باهاش آشنا بشیم و در همزادپنداری با هریت، بفهمیم که این رابطه ی جدید، چه کیفیتی داره. صرفا یه سری چیزای ظاهری و رندوم ارائه میشه که بیشتر شبیه محتواهای اینستاگرامی از آدمای جالب هست تا اینکه واقعا پای یه سناریوی شسته رفته وسط باشه.
نقدی که بیشتر از همه دوستش داشتم و بعضیا بهش اشاره کردن، ظاهر هریت هست. لوسی بوینتون شاید چندان سلبریتی محبوبی نباشه اما خواه ناخواه حواشی و سیر رشدش خیلی جلوی چشمم ظاهر شد و میشه حس کرد که سعی داره سلیقه و استایل ظاهریش رو به فیلما هم تحمیل کنه. لباسا و آرایش و استایلش توی این فیلم هم فرق چندانی با استایلش در دنیای واقعی نداره. چیزی که توی ذوق میزنه اینه که مثلا هریت اینجا افسرده است ولی حتی وقتی از یه خواب عمیق هم بیدار میشه، ظاهرش جوریه که انگار تازه آرایش کرده. این یه تصویر اینستاگرامی از آدم افسرده است تا اینکه بخواد یه داستان باورپذیر باشه.
توی همچین صحنه هایی که شخصیت ها به طرز عجیبی کامل و بی نقصن، کلیشه ای و در عین حال، خیلی متضاد با واقعیته و خوشحالم که بالاخره بعضی از منتقدا نسبت به این موضوع واکنش نشون دادن.
لوسی بوینتون به خاطر سبک منحصر به فردش، چه در زندگی واقعی و چه در نقش های سینماییش شناخته شده. قبل از این دوره از زندگیش، یه دختر با موهای مشکلی هست که لباسای خیلی معمولی میپوشه اما بعد از شروع دوره ی شهرتش، دیگه هرگز موهاش از حالت بلوند خارج نشده و فرم کلاسیک خودشو هم حفظ کرده.
این احتمال هست که ظاهرش صرفا بخشی از برند شخصیش باشه ولی لزوما تحمیل کردنش به فضای یک فیلم، کار جالبی نیست.
لوسی بوینتون بابت نقشش در فیلم Bohemian Rhapsody به شهرت رسید و لزوما فیلم های بعدیش هم نتونست به اون صورت دیده بشه.
بازیگر بودن با مدل بودن، خیلی فرق داره و تلاش زیاد برای ترکیب کردنشون، خوده بازیگر رو در نظر منتقدا منفور میکنه. مثلا میگن طرف فقط ظاهرش خیلی خوبه اما اصلا بازیش اصالتی نداره. بازیگرا به واسطه ی میزان انعطاف پذیریشون هست که حرفه ای بودنشون رو ثابت میکنن.
یه مشکل دیگه ای که توی این فیلم خیلی خودنمایی کرده اینه که توی ژانرای اصلیش به موزیکال بودنش اشاره شده اما اصلا ویژگی های یه فیلم موزیکال رو نداره. خیلی کم پیش میاد که پخش شدن یه موسیقی باعث بشه که یه حس نوستالژیک به آدم دست بده و فضاهایی که به واسطه ی نماد های موسیقی درست شدن هم چندان پرانرژی نیست.
جمع بندی
یه بازیگر حرفه ای، با انعطاف پذیری و توانایی تغییر ظاهر، رفتار و حتی شخصیتش میتونه نشون بده که نه تنها استعداد بازیگری، بلکه خلاقیت و تطبیق پذیری بالایی داره. این قابلیت نه فقط احترام کارگردانا و هنرمندای دیگه رو جلب میکنه بلکه باعث میشه که شخص بتونه به راحتی، طیف مختلفی از نقشها رو بازی کنه.
اصرار روی یک استایل ثابت ممکنه توی کوتاه مدت باعث ایجاد یک برند شخصی بشه اما در بلند مدت، نوعی محدودیت رو ایجاد میکنه و ممکنه تماشاگرا حس کنن که بازیگر نمی تونه خارج از قالب مشخصی عمل کنه. این دقیقا با روح هنر در تضاده چون اینجا لازمه که دائما دنبال خلق تجربه های جدید رفت و میزان نوآوری شخص هست که تعیین میکنه چقدر توی کارش مهارت داره.