برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فصل اول سریال ونزدی
منتشر شده در تاریخ ۲۹ امرداد ۱۴۰۴
0 بازدید
با دیدن اینکه فصل دو ونزدی داره منتشر میشه، تازه یادم اومد نقد فصل 1 رو تا امروز، پشت گوش انداختم.
ونزدی از اون سریالاست که فکر میکنم برای افراد جوان و نوجوان میتونه جذاب جلوه کنه اما به عنوان یه کهنسال، استایل مادر ونزدی، همواره برام جذابیت داشته و فیلمایی که حدود 30 سال پیش از این خونواده ی گوتیک ساخته شده رو هنوز هم جزو تحسین برانگیزترین کارای سینمایی میدونم.
سریال ونزدی، تعهد خاصی به تصویر قدیمی خانواده ی آدامز نداره. بخصوص وقتی ونزدی رو با صورت رنگ پریده اش به یاد بیارید. جنا اورتگا بیشتر شبیه کلیشه های خاص لیبرالیستی نت فلیکس جلوه میکنه. مادر سفید پوست، پدر سیاهپوست و ونزدی دو رگه؛ توی مدرسه ای که درگیر مشکلات نژادی هست و مسائل جنسی ای که زیر سایه ی لیبرالیسم تجاری، تبدیل به داستان میشن.
به شخصه ترجیح میدم با دیدن این تغییرات، چندان ترش نکنم و به این سریال، به عنوان یه کار جدید و امروزی، بها بدم و موقع نقدش، با فرنچایزهای قدیمی خانواده ی آدامز، مقایسه اش نکنم.
معمایی که در فصل اول سریال مطرح شده، جذابیت خوبی داره و شاید داستان ها و اتفاقات یا حتی بازیگرای فرعی، چندان خوب ظاهر نشده باشن اما حیله گری داستان اصلی رو میشه مشتری پسند در نظر گرفت.
اما هرچقدر هم که یه سریال، محبوب باشه و جامعه ی طرفداراش بزرگ باشن، باز هم دلیل نمیشه که سراغ نقد محتواش نریم و رودروایسی داشته باشیم.
ونزدی همونطور که گفته شد، مشخصا وابسته به لیبرالیسم تجاری هست و عمده چالش شخصیت ها، مرتبط با کسب نوعی از آزادیه. آیا این الگو، به خودی خود بده؟ قطعا نه.
این الگو میتونه برای مخاطبای جوونی که با همچین چالش هایی رو به رو هستن، معنادار و الهام بخش باشه.
ونزدی یه نگاه بدبینانه به زندگی داره اما در عمل، خیلی زود برخلاف جهانبینیش رفتار میکنه و بدبینیش، بیشتر حالت فرمالیته داره. اون دوست داره به تاریکی نزدیک بشه و باهاش بازی کنه درحالیکه میدونه اینکار میتونه خطرناک باشه و قرار گرفتنش در معرض جرم و جنایت و حل کردن معما، بیشتر از اینکه حاصل نگاه بدبینانه و خاصی باشه که مدام ازش دم میزنه، بیشتر وابسته به شانسه.
عنصر شانس، وقتی که بیش از اندازه ظاهر بشه، یه کنتراست نه چندان جذاب ایجاد میکنه. مخصوصا توی داستان هایی که نویسنده، قادر به ساخت یک شخصیت کاریزماتیک نیست. شانس افراطی، باعث میشه تا شخصیت اصلی، پررنگ تر و بقیه ی افراد، کمرنگ و بی اهمیت تر از چیزی که هستن جلوه کنن. این کار، شبیه فیلترهایی هست که آرایشگرا یا جراحای زیبایی، برای ایجاد تفاوت بیشتر بین قبل و بعد خدماتشون مورد استفاده قرار میدن.
در واقع این روش داستان نویسی شبیه به ابزاریه که جلوه ای مصنوعی و غیر طبیعی به شخصیت اصلی میده، درحالیکه بقیه ی عناصر داستان، تحت الشعاع قرار میگیرن و اون تضاد واقعی که لازمه برای همذات پنداری یا درگیر شدن مخاطب وجود داشته باشه، از بین میره.
خونواده ی آدامز، یه خونواده ی گوتیک و خیالیه که اولین بار به دست کاریکاتوریست آمریکایی، چارلز آدامز خلق شد. این خانواده برای اولین بار در سال 1938، تبدیل به کارتون شدن و به مرور زمان، محبوبیت عمومی زیادی به دست آوردن.
این خانواده، یه جور طعنه نسبت به خانواده ی ایده آل آمریکایی قرن بیستمی به حساب میاد و علاقه شون به موضوعات ترسناک و سبک زندگی عجیب و غریب، جزو نکات کلیدی داستانه.
هرچند که خونواده ی آدامز، به عنوان تصویری وارونه و طعنه آمیز نسبت به ایده آل امریکایی شناخته شده اما حتی در نسخه های کلاسیک هم چندان انتقادات جالبی مطرح نشده و خانواده، بیشتر با رفتارهای ضد اجتماعی خودش، خودنمایی میکنه. این سناریو، منتقد فرهنگ آمریکایی نیست و اتفاقا همون قبیله گرایی رایج در فرهنگ آمریکایی رو دنبال میکنه. همه چیز به خونواده ختم میشه و هیچ چیز نمی تونه قداست پیوند مقدس زناشویی رو زیر سوال ببره. اگر فردی از اعضای خونواده برای مراقبت از قبیله، دست به قتل هم بزنه، قرار نیست چهره ای شیطانی به خودش بگیره.
جمع بندی
حفظ تقدس خانواده و روابط زناشویی در داستان اصلی و فرنچایزهای خانواده ی آدامز، به نوعی با ارزش های بنیادین آمریکایی همراهنگ هست و می تونه نشونه ای از محدودیت نقد واقعی در این اثر باشه. حتی زمانی که اعضای خانواده درگیر اعمالی مثل قتل میشن، کارشون به نوعی برای تقویت یک نظام قبیله ای، موجه جلوه میکنه.
تنها تفاوت خانواده ی آدامز و حتی ونزدی با بقیه، ظاهرشون هست که این موضوع هم گاها فقط به کمک کنتراست های فیک داستانی، امکان پذیره؛ وگرنه بسیاری از علایق این خونواده، به خودی خود چیز رادیکالی نیست. بخصوص وقتی فقط این سریال رو در نظر بگیرید، میشه حس کرد که سناریو، خیلی از رفتارای غیر نرمال و جامعه ستیزانه ای که در نسخه های قدیمی بود رو حذف کرده و همینم این خونواده رو، بیش از پیش شبیه یه خونواده ی عادی کرده.