برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم The wolf of wall street 2013| گرگ وال استریت
منتشر شده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
اولین نقدی که توی زندگیم در مورد فیلم گرگ وال استریت شنیدم این بود که بعضیا عقیده داشتن این فیلم، خیلی مردسالارانه است. همچین فیلمی رو بیشتر یه جور کنایه به افکار خودخواهانه و کاسب کارانهی کاپیتالیستی میدونم تا اینکه بخواد به مردسالاری دامن بزنه.
بیان گرگ وال استریت، یه بیان کاملا کنایهآمیزه و نه جنسیت خاصی رو تقدیس کرده نه حتی آدمای خودخواه و کاسب کارو تقدیس کرده.
فکر میکنم اگه دیدن این فیلم، قرار باشه وجدان کسی رو به درد بیاره یا عصبیش کنه، افرادی هستن که حاضرن برای به دست آوردن پول، هر کاری انجام بدن و براشون مهم نیست که شغلشون چطور داره به زندگی بقیه آسیب میزنه و جیبشون رو خالی میکنه یا باعث میشه که نقش بیهودهای رو توی جامعه بازی کنن.
البته این تا اوایل فیلم صدق میکنه. نمیدونم سازندهها اینو عمدا انجام دادن یا صرفا ناخواسته اتفاق افتاده اما گرگ وال استریت واقعا نمیتونه رقت انگیز بودن یا آسیبی که امثال جوردن دارن به جامعه وارد میکنن رو نشون بده و حتی میتونه مشوق افرادی باشه که به کارای کاذب با سودای بادآورده و شانسی علاقه دارن.
اگه توجه کنید هم حتی کلمهی گرگ وال استریت تبدیل به یه اصطلاح خاص شده و خیلیا عقیده دارن که این روال کار بازاره. باید گرگ باشی تا بتونی به سود برسی. جردن شاید به سبک گرگا کار کنه ولی صرفا تصویری از یه گرگ خوششانسه و این بازار، هزاران گرگ کم شانس هم داره. دوربین روی جردن زومه و به مخاطب اجازه نمیده که بفهمه کارای این گرگ وال استریت، چطوری زندگی بقیه رو دچار ضرر میکنه.
خیلیا این فیلمو بابت تصویری که از بازارای مالی و نحوهی سود بردن ازشون نشون داده تحسین میکنن و ازش الگو میگیرن در حالی که اصلا خودشون گرگ وال استریت و دلال هم نیستن بلکه قراره همون گرگ بازنده باشن.
به فرض که وال استریت جای گرگا هم باشه، هر بازاری یه محدودیت خاصی داره و وقتی ظرفیتش تکمیل شه، بقیهی گرگا تبدیل به گرگ بیابونی میشن. شاید اگه این فیلم فقط روی زندگی جردن تمرکز نمیکرد و تصویر زندگی تراژیک بازندهها رو نشون میداد، کمتر کسی جرات میکرد که همچین کاری رو الگو قرار بده.
گرگ وال استریت کار خوشساختی هست، کلی براش وقت گذاشته شده، دیالوگا و فیلم برداری خفنی داره و بازیگراش هم حرف ندارن؛ ولی یه کلام هم از خودتون بپرسید که واقعا این فیلمه چه پیامی رو تونست منتقل کنه؟
جردن اصلا بهای خاصی بابت کلاه برداریهاش پرداخت نکرد و حتی در نهایت هم دوباره شروع کرد به یاد دادن آموزههاش به بقیه و کلی پول هم از این سمینارا به جیب زد.
وضع خراب بازار مالی فقط مخصوص ما ایرانیا نیست؛ وال استریت هم بحرانای مالی داره و بعد از سال 2008، بازار سهام هیچ وقت به حال خودش برنگشت. و میدونید کی از این بحران تونست خودشو نجات بده و بقیه همچنان شروع به افول کردن؟ دقیقا خوده افرادی که مسبب شروعش بودن. امثال جردن، نهایتا دو سال میرن زندان و آب خنک میخورن؛ اونا تصویر کسایی نیستن که آسیب میبینن و ضرر میکنن.
خیلی از آدمایی که گرگ بودن رو توی بازار، تحسین میکنن، خودشون هم خوب میدونن که این کلمه چه معنایی داره و سودشون قراره از فقیر شدن بقیه و سرکیسه کردنشون به دست بیاد؛ ولی مشکلی با خودخواهانه زندگی کردن ندارن. چرا ما باید پولمون رو بدیم به شرکتایی که ازشون فقط یه اسم میبینیم؟ توی دنیایی که بعد این همه سال نتونستیم به تعداد انگشتای دستمون آدمای مسئولیتپذیر و صادق ببینیم، چه اطمینانی هست که این همه شرکت وجود داشته باشه که بتونن از پول ما، به خوبی استفاده کنن و وارد چرخهای نکننش که ما رو به شکل غیر مستقیم یا مستقیم، فقیرتر و بدبختتر میکنه.
امثال جردن، شبیه پیشوای افراد بازندهان که الان هم توی جامعهمون فراوونه و همیشه در حال سمینار گذاشتن و خالی کردن جیب بقیه هستن؛ بدون اینکه واقعا چیز جدیدی برای ارائه داشته باشن. اونا سعی میکنن صورت خودشونو با سیلی سرخ نگه دارن و جار بزنن که موفق و شاد هستن؛ در حالی که هیچ اعتباری وجود نداره که واقعا موفقیت رو با دستای خودشون ساخته باشن. شما از کجا میدونید که موفقیت اینطور آدما به خاطر میراث یا سرکیسه کردن بقیه نیست؟ حقهبازی رو شاید بشه یاد گرفت ولی وقتی هر روز آدمای بیشتری فقیر و بیچاره میشن، دقیقا از کی باید کلاهبرداری کرد تا بشه به ثروت رسید؟
جمعبندی
گرگ وال استریت، شاید در ظاهر اومده دلالای حقهباز رو نقد کرده باشه ولی در پایان، تبدیل شده به یه ستایش جانانه از آدمایی که همیشه میخوان از آب گلآلود ماهی بگیرن، ذرهای همدلی ندارن و آدما براشون بازیچه هستن. سخنرانیهای تحریک کننده و پرشور جردن برای کارمنداش، همه متظاهرانه بود و اینا هم براش مثل افرادی که جیبشون رو خالی میکرد یه عده بازیچه بودن. اون به هیچ چیز و هیچکس تعهدی نداشت و اینو توی روابط دوستانه و شخصیش هم میشد فهمید.
اون قبلهی آمال آدمای بیمسئولیت و ریاکاری هست که دنیا ازشون پره و نمیشه تعجب کرد که چرا اینقدر به عنوان یه شخصیت داستانی، تحسین شده و ازش الگو گرفتن.