ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

اخبار ابتدایی درمورد فیلم Amongst the Wolves| در میان گرگها

اخبار ابتدایی درمورد فیلم Amongst the Wolves| در میان گرگها

اخبار ابتدایی درمورد فیلم Amongst the Wolves| در میان گرگها

منتشر شده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۴

0 بازدید

اخبار ابتدایی درمورد فیلم Amongst the Wolves| در میان گرگها

فیلم Amongst the Wolves به کارگردانی مارک اوکانر، ترکیبی از درام واقع گرایانه و انتقام خونین هست. این فیلم داستان یک کهنه سرباز مبتلا به PTSD رو روایت میکنه که در دوبلین، بی خانمان شده. بازیگر نقش اصلی این فیلم، نویسنده ی داستان هم به حساب میاد و این ترکیب دراینجا باعث شده که بتونه نقش اول داستان رو به خوبی منتقل کنه.

سکانس های اولیه ی فیلم با نمایش واقعیت تلخ بی خانمان بودن شروع میشه. ما سه جوان مست رو میبینیم که شخصیت اصلی رو مسخره و تحقیر میکنن و در ادامه، آیدن گیلن، در نقش پاور، به عنوان رئیس یک باند خشن و بی رحم، وارد داستان میشه. هرچند بازی این شخصیت، مورد انتقاد منفی قرار گرفته.
فیلم در عین داشتن صحنه های خشن، لحظه های واقع گرایانه ای داره که مورد تحسین قرار گرفتن. دنی به عنوان شخصیت اصلی فیلم، همونطور که گفته شد دچار اختلال پس از سانحه است و این اختلال، تاثیر پذیرفته از دوره ی حضورش در جنگ افغانستان و همچنین از دست دادن خانواده اش هست.
این اختلال، بعد از یک تجربه ی بد شدید ممکنه ایجاد بشه و علائمش شامل یادآوری های مداوم و دردناک، اضطراب شدید، بی خوابی و احساس گناه هست. درمورد دنی، فلش بک های جنگ و حادثه ای که باعث از هم پاشیدن خانواده اش شده، زندگیش رو درگیر کرده. این شخصیت، در انزوا زندگی میکنه و از جامعه فاصله گرفته اما همچنان تلاش میکنه تا معنایی برای زندگیش پیدا کنه.
دنی مستقیما عضو گروه گانگستری نمیشه اما درگیر دنیای جرم و خشونت میشه و میشه گفت این تلاشی برای فرار از گذشته اش هست.
در ادامه، با نوجوونی به اسم ویل آشنا میشه که از یک باند موادمخدر فرار کرده. دنی بابت ترحم به حال ویل، درگیر مشکلات این پسر و تهدید های باند گانگستری میشه و عملا به عنوان یک عضو رسمی، وارد گروه نمیشه.


در نهایت، شخصیت اصلی داستان مجبور میشه با خشونت مقابله کنه و درگیر انتقام بشه که اونو به سمت تصمیمات خطرناکی سوق میده.
دنی در این داستان، لزوما تصویری از یک قهرمان کلاسیک نیست اما در مسیر داستان، به نوعی ضد قهرمان تبدیل میشه که با خشونت و فساد مقابله میکنه.

برخلاف قهرمان های سنتی، این شخصیت درابتدا صرفا هدفش اینه که زنده بمونه و از درگیری دور باشه اما وقتی با ویل، نوجوونی که از یک باند فرار کرده رو به رو میشه، احساس مسئولیت پیدا میکنه.
این فیلم یه کار ایرلندیه و در دوبلین ایرلند فیلمبرداری شده و در ژانر جنایی و درام قرار میگیره.
در میان گرگها رو نمیشه صرفا وابسته به سینمای لیبرال دوسنت اما بعضی از عناصر این فیلم، با دیدگاه های رایج در سینمای لیبرال در همپوشانیه.
فیلم روی مشکلات بی خانمانی، اختلال پس از سانحه و خشونت خیابانی تمرکز داره که غالبا در سینمای لیبرال، در این چهارچوب اخلاقی خاص، مورد استفاده قرار میگیرن.
تاکید روی فردیت و بحران های شخصیتی رو میشه توی این فیلم دید. شخصیت دنی، درگیر یک بحران هویتی میشه و تصمیمات اخلاقیش در مرکز توجه داستان قرار گرفته که این هم به نوبه ی خودش از ویژگی های سینمای لیبرال هست.
همچنین ما شاهد بازنمایی خشونت و فساد سیستماتیک هستیم. یعنی نمایش چرخه ی جرم و خشونت در فیلم ممکنه به نوعی نقد غیر مستقیم ساختارهای اجتماعی باشه که رویکرد رایجی در سینمای لیبرال به حساب میاد.


این اولین بار نیست که یه فیلم تولید میشه که به سیاست جنگ در افغانستان و امثالش انتقاد میشه و حاکمیت هم جلوی این تولیدات رو نمیگیره.
با این وجود، میشه خیلی از این تلاش ها رو فرمالیته دونست چون عمدتا این خوده نظامیا هستن که انتخاب میکنن در عوض پول، به یه کشور دیگه برن و بجنگن و نمیشه مسئولیت تاریخیشو به گردن حاکمیت انداخت.
بعضیا استدلال میکنن که سربازا آگاهانه و با اختیار خودشون وارد ارتش میشن و میدونن که ممکنه به جنگ فرستاده بشن. خیلی از این افراد به خاطر مشکلات مالی، اجتماعی یا حتی عقیده ای که دارن به سمت این شغل میرن و نمیشه این افراد رو کاملا قربانی شرایط دونست.
اما از طرفی، بعضیا عقیده دارن تصمیمات جنگی به دست سیاست گذارها و رهبران کشور گرفته میشه، نه سربازهای عادی. دولت ها جنگ ها رو براساس منافع اقتصادی، سیاسی یا ژئوپلیتیک هدایت میکنن که فراتر از انتخاب های فردی نظامی هاست.

اما به نظر نمیاد که نظامی ها رو مجبور کنن که به جنگ برن و وقتی بحث پول باشه، خیلیا حاضرن وجوه اخلاقیشو نادیده بگیرن و به جنگ برن. بماند که خیلی هاشون اصلا این کار رو خیلی اخلاقی نمیدونن و فکر میکنن منادی صلح در خاورمیانه هستن.
توی خیلی از کشورها، عضویت در ارتش یک انتخاب شخصی هست و نظامی ها به طور داوطلبانه وارد این حرفه میشن. برای خیلی ها، ارتش یه راه خروج از بحران های مالی هست و این باعث میشه که وجوه اخلاقی جنگ رو کمتر بررسی کنن. بعضی ها واقعا باور دارن که ماموریتشون در کشورهای دیگه برای ایجاد امنیت و صلح هست و این فعالیت رو یک اقدام تهاجمی نمیدونن.
توی این فیلم، مشخصا سعی شده شخصیت اصلی رو قربانی حاکمیت جلوه بده و البته خوده فرد رو بابت حضورش در جنگ، سرزنش کنه و بگه ببین تو با بی خانمان بودن و بیماری ای که بهش دچار شدی، داری تاوان کاری که کردی رو پس میدی.
در حالیکه واقعیت اصلا اینطور نیست و خیلیا ممکنه توی جنگ شرکت کنن، ازش زنده بیرون بیان و هرگز هم به اخلاقی یا غیراخلاقی بودن کارشون فکر نکنن، حتی اگر مجبور شن به عنوان فردی فقیر یا بی خانمان زندگی کنن.
فیلم مسیر دنی رو به نوعی تاوان شخصی تبدیل میکنه اما در دنیای واقعی بعضی از سربازها هرگز به پیامد اخلاقی جنگ فکر نمیکنن و زندگیشون در مسیر کاملا متفاوتی پیش میره.
فیلم، دولت رو عاملی میبینه که سربازا رو به سمت فاجعه میکشونه اما درواقع مسائل اقتصادی، اجتماعی و شخصی هم در تصمیمات نظامی ها نقش داشته.
این موضوعی هست که توی خیلی از فیلم های ضدجنگ یا انتقادی میشه دید یعنی شخصیت اصلی به قربانی اجتناب ناپذیر سیاست تبدیل میشه.
ایرلند درجریان جنگ افغانستان مشارکت داشت اما نقشش نسبت به کشورهای بزرگتر ناتو محدودتر بود. این کشور عضو حمایت قاطع از ناتو بود و از سال 2015 تا 2021 در افغانستان فعالیت داشت. نیروهای نظامی چندانی رو اعزام نکردن اما در عملیات های آموزشی و پشتیبانی شرکت کردن و برخلاف بریتانیا و آمریکا، ایرلند مستقیما توی عملیات های جنگی شرکت نکرد و به عنوان کشوری معروف شدن که توی ماموریت های بشردوستانه و آموزشی حضور دارن.

فیلم در میان گرگها در زمینه ی نقد سیاست های جنگی و تاثیرشون روی سربازها تا حدی صریح هست اما میتونه نگاه ساده انگارانه ای رو به کار برده باشه و همه ی سربازا رو قربانی یک سیستم سرکوبگر نشون بده. درحالیکه بعضی از نظامی ها به طور آگاهانه، جنگ رو انتخاب میکنن اما فیلم تلاش میکنه تا این انتخاب رو نوعی اجبار نظامی جلوه بده.

جمع بندی
این فیلم رو شاید بشه جانبدارانه دونست از این بابت که انگیزه ی آدما در مشارکت در جنگ رو رمانتیزه کرده درحالیکه خیلی بعیده یه نفر از یک کشور پیشرفته، صرفا به خاطر تحریک احساسات یا افکار ملی پرستانه، به عنوان یک فرد نظامی به کشور دیگه ای بره و بجنگه و به نظر میرسه تا حد زیادی، طمع مالی پشت چنین تصمیماتی رو نادیده گرفته.
در میان گرگها هم مثل خیلی از محصولات وابسته به سینمای لیبرال سعی کرده تا با رمانتیزه کردن مسائل اخلاقی و ترسوندن مخاطب از عقوبت، یه سری رفتارهای بخصوص رو بد جلوه بده ولی لزوما این کار رو با تکیه به یک سیستم اخلاقی چندان روشن و منطقی انجام نمیده.