برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
معرفی سریال Poker Face
منتشر شده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۴
0 بازدید
این مطلب صرفا برای معرفی سریال پوکر فیسه و هیچ بخشی از داستانو لو نمیده.
پوکر فیس از اون سریالاست که دیدن همون قسمت اولش قانعم کرد که ارزش دیدن داره. مشکلی که با اغلب سریالا دارم اینه که روایت داستانو خیلی دست پایین میگیرن و روی طولانی بودن فرصتشون حساب میکنن و واقعا حس میکنی که داره آببندی میشه یا امیددارن که تحت تاثیر یه اتمسفرسازی کسل کننده قرار بگیری؛ ولی شیوهی روایت پوکر فیس و قلابهایی که برای کشوندن مخاطب به دنبال خودش درست کرده، خیلی بیان سینمایی و جذابیه.
شخصیت اصلی، به رغم قدرت جالب و تحسین برانگیزی که داره، اصلا آدم پفیوض و گندهگویی به نظر نمیرسه و اینو میشه از طرز حرف زدن و فریکش و رفتاراش هم فهمید. یه آدم آزاد که زندگیو در ظاهر، اصلا جدی نمیگیره؛ گرچه شاید بهتره بگیم که اون چیزایی که برای بقیه مهم هستنو جدی نمیگیره اما در مقابل انجام کاری که شهودش میگه درسته، اتفاقا خیلی هم مسئولیتپذیر، جسور و جدیه.
پوکر فیس هم یه ایدهی غیر این جهانی و عجیب داره و هم یه تصویر جالب و واقعنما از یه سری فرهنگای آمریکایی هست که برای بعضیها جذابیت دارن. لباسای نقش اول فیلم و جاهایی که بهشون سفر میکنه و جوامع کوچیک و آدمای خاصی که باهاشون رو به رو میشه، جزو جلوههای زیبای این فیلمه. این ویژگیها توی رفتار و نحوهی معاشرت شخصیت اول فیلم با بقیه هم متجلی میشه و واقعا احساس میکنی که به دل این فرهنگا سفر کردی و داری باهاشون زندگی میکنی.
به لحاظ داستانی، چند تا نکته هست که در نظرم نقطه عطف به حساب میان. اول اینکه ما یه داستان اصلی داریم و اون تعقیب شدن شخصیت اصلیه و در عین حال، هر قسمت، یه داستان جنایی مجزا داره. بر خلاف خیلی از داستانای جنایی، ما اول از همه خوده جنایت رو میبینیم و هیچ شکی وجود نداره که کی این جنایت رو چرا و چطور به انجام رسونده. چالش اینه که شخصیت اصلی، چطور میخواد به کمک توانایی خودش کاری کنه که این پروندهها به نتیجه برسن و دست افراد مجرم، رو بشه.
شخصیت اصلی اصلا پلیس نیست و مشخصا میشه دید که خیلی از سیستمای جامعه که ازشون انتظار میره امنیتشو تامین کنن، اونقدری فاسد هستن که شخصی مثل اونو نمیبینن و حمایتی صورت نمیگیره. کارفرمای فاسدش به نحوی خودشو حاکم میدونه و اونقدری قدرت و نفوذ داره که بتونه به تنهایی، این زنو تعقیب کنه و دنبال غرامت باشه.
جمعبندی
مهارتی که چارلی، نقش اول فیلم، برای به نتیجه رسوندن اهدافش استفاده میکنه، یه مهارت روانی جالبه که در فرهنگ عمومی ما عمدتا نادیده گرفته میشه؛ اون توجه به اونچه هست که به زبون نمیاد و گفته نمیشه اما میشه ردشو از روی دروغایی که یه فرد میگه و رفتارای نمایشیش یا حتی خودنماییهای افراطیش متوجه شد.
فقط از چشم فردی مثل چارلی هست که میشه فهمید چقدر آدما به خاطر چیزای کوچیک و بزرگ، بی دلیل یا با طمع کاریهای خاص خودشون دروغ میگن و اصلا به این فکر نمیکنن که این دروغا قراره چقدر برای خودشون یا بقیه گرون تموم بشه.