ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

نقد و بررسی فیلم ویپلش| شلاق سرخوردگی و ایده‌آل‌گرایی مدرن

نقد و بررسی فیلم ویپلش| شلاق سرخوردگی و ایده‌آل‌گرایی مدرن

نقد و بررسی فیلم ویپلش| شلاق سرخوردگی و ایده‌آل‌گرایی مدرن

منتشر شده در تاریخ ۸ مهر ۱۴۰۴

0 بازدید

نقد و بررسی فیلم ویپلش| شلاق سرخوردگی و ایده‌آل‌گرایی مدرن

فیلم شلاق که با همون عنوان ویپلش هم در وب فارسی معروف شده، از جمله فیلمای نسبتا نوسازی هست که از ابتدای انتشارش، توجه منتقدین و بیننده‌ها رو به خودش جلب کرد.


علاقه‌ای ندارم که با تحسین یا بی‌معنی جلوه دادن مفاهیم یا شخصیتای این فیلم، روی این داستان ارزشی بذارم؛ بخصوص که کار پرمخاطبی هم هست و احتمالا طرفداراش حسابی دنبال قربانی می‌گردن.
یه فیلم، هرگز شانس محبوبیت و موندگار شدن نداره اگر که منتقدا راجبش حرف نزنن. اگر منتقدی پیدا نشه که راجب فیلما حرف بزنه، اونا به سرعت فراموش میشن. طرفدارای متعصب هم دقیقا به همین دلیله که به وجود میان؛ چون خیلیا وقت و حوصله‌ی فیلم دیدن ندارن، صرفا کارای محبوب و توصیه شده رو تماشا میکنن و وقتی میان رو اسم یه فیلم قسم میخورن، میشه حدس زد که دایره‌ی قضاوتشون در حد فیلمایی هست که شبکه‌های تلویزیونی گلچین میکنن یا توی بیلبوردای هر فصله.

هشدار: ادامه‌ی این مطلب می‌تونه محتوای فیلمو لو بده.

وقتی که تماشای ویپلشو شروع کردم، با خودم فکر کردم که خیلی بعیده همچین فیلمی برام جالب جلوه کنه؛ ولی وقتی که تموم شد، دیگه داشت اشک ذوقم در میومد.
کارگردانش میگه من اینو ساختم که رقابت کثیفو نشون بدم و به این موضوع دامن بزنم که چقدر در تضاد با طبیعت ماست، و اتفاقا این موضوعو خیلی خوب نشون داده.
فارغ از موضوع رقابت، مفاهیم درون این فیلم، با کیفیت خیلی جالب و ملموسی، وضعیت روانی بشر مدرن رو به نمایش میذاره. این شکلی از ایده‌آل‌گرائیه که اتفاقا توی اغلب فیلمای برتر imdb هم به چشم میخوره.

ناخودآگاه جمعی، این داستانا رو می‌پسنده چون می‌تونه به سرعت، باهاش همزاد پنداری کنه.

نیمن، یه پسر خیلی خیلی معمولیه و ساده بودن از تمام وجناتش میباره. به سختی میشه گفت که اون واقعا جاه‌طلبه و به نظر میاد که معمولی بودن خودشو پذیرفته، سرنوشت قابل پیش‌بینی خودشو قبول کرده؛ ولی فلچر، یهو از راه میرسه و جاه طلبیشو تحریک میکنه.
نمیشه انکار کرد که فلچر رفتارای سادیستی و افراطی داره ولی به نظرتون کسی شاگرداشو مجبور کرده توی اون کلاس باشن؟ اونا همه‌شون جاه طلبن و نیمن هم کیف میکنه که فلچر اونو می‌پذیره.

بعضیا شاید این سخت‌گیری‌های استاد مآبانه‌ی فلچر رو تحسین کنن اما اون تحت تاثیر خواسته‌های خودش هست که دست به چنین کارای سادیستی‌ای میزنه. نیمن هم اینو متوجه میشه و با توجه به رفتار خوبی که فلچر توی محیط خارج از کلاس از خودش نشون میده، ظاهرا حدس میزنه که اون قصد واقعا بدی نداره و سخت گیری‌هاش برای اینه که شاگرداشو به سمت جلو هل بده و ازشون افراد با مهارتی بسازه.
چه بسا اگر همین سخت‌گیری‌های فلچر نبود هم نیمن هرگز نمی‌تونست به سطح خوبی برسه و نسبت به هنرش، حس تعهد و مالکیت پیدا کنه.

ذهن نیمن، گرسنه و مشتاق کسب تجارب خیلی بیشتریه و توی یه جامعه‌ی مدرن گیر افتاده. در نظرم، تحمل کردن اتمسفر سر میز غذای خونوادگی، به مراتب، خیلی منزجر کننده‌تر و غیر‌قابل‌ تحمل‌تر از فضای کلاسای فلچر و اخلاق وحشتناکش بود.
حداقلش اینه که در مواجهه‌ی با فلچر، تو می‌دونی که مشغول ور رفتن با هنر مورد علاقه‌ات هستی و هدف این سخت گیری ‌هاش اینه که مهارتت بیشتر بشه؛ ولی اون اتمسفر سر میز و بسیاری از عرفای فرهنگ آمریکایی، تهش آدمو به این نتیجه می‌رسونه که توی یه اتمسفر مزخرف با اهداف سطح پایینه.
این چیزیه که فلچر هم ازش خوشش نمیاد و می‌دونه که ساختن با همچین فرهنگی، قرار نیست براش لذتی داشته باشه و ذهنشو سیراب کنه. اون وارد شدن به یه رقابت خیلی پیچیده رو هدف زندگیش قرار داده.
چیزی که شاید فلچر هم نمی‌دونه اینه که نوابغ صنفش، لزوما به خاطر سخت‌گیری اساتیدشون به وجود نیومدن. نمونه‌ای که ازش مثال میزنه یه فرد هست که استاد سختگیری داشته ولی حقیقت اینه که خیلی وقتا، زندگی آدمای پیشرو و به قولا نابغه، با مشکلات و تراژدی‌های ناخواسته گره خورده نه اینکه واقعا دلشون خواسته باشه که زیر دست یه استاد سخت‌گیر باشن.
رنج کشیدن، مثل تجربه‌ی سعادت نیست که شکل و کیفیت چندان یکسانی داشته باشه. خیلی از سختی‌هایی که مجبور به تحملشون میشیم، شکل کمیابی دارن. بحث اینه که رنج کشیدن، اشکال متنوعی داره و افرادی که رنج میکشن، فریاد بلندی دارن، وگرنه خیلی‌ها توی زندگیشون رنج و سختی بخصوصی رو متحمل نمیشن و خیلی از کیفیتای رنجو حتی توی خواباشون هم نمی‌بینن.

فلچر فکر میکنه همین که معلم سختگیر و سادیستی‌ای باشه بهش این شانسو میده تا به ایده‌آلش برسه و همین هم منشا سرخوردگیش میشه. نحوه‌ی انتقام جوییش از نیمن، به شدت رقت انگیزه.
چیزی که در مورد سکانس پایانی فیلم دوست دارم همینه که یه جور وحدت و پیوستگی بین روح نیمن و فلچر ایجاد میشه. اونا هر دو تبدیل به افراد ایده آل‌گرایی شدن ولی درست زمانی که دیگه نمی‌تونن رویه‌های گذشته رو دنبال کنن و مشخصا تجدید نظر‌های زیادی در مورد شیوه‌ی زندگیشون داشتن. نیمن خیلی از قضاوتای خودشو احتمالا دور ریخته و با شنیدن حرفا و داستان فلچر، به نظر میرسه که تاثیر پذیرفته. اون رنجی که فلچر همیشه می‌کشیده رو دیگه به چشم دیده و این سبب افزایش همدلیش شده.
این قضاوتی نبود که نیمن حین شکایت علیه فلچر هنوز بهش رسیده بشه. اون زمان، نیمن از کارای فلچر به سطوح اومده بود و احساس میکرد که فلچر چیزیو بهش تحمیل کرده که حقش نبوده.
نیمن به فلچر، کشش ناخواسته‌ای پیدا میکنه چون میبینه که در صورت عقب نشینی، پشت سرش، همون جامعه‌ی آمریکایی گذشته است و انتخاب‌های محدودی که برای آینده‌اش داره. همون فرهنگ احمقانه‌ای که نمیشه حتی میز شامش رو تحمل کرد. احتمالا با خودش کلی لحظات کسل‌کننده رو تجربه کرده و گفته: پس کی قراره یه اتفاق جالب و جدید بیوفته؟
همه نمی‌تونن به همچین فرهنگی خو بگیرن. نیمن هم مثل فلچر، دلش تجارب جدید و خاص و تحسین برانگیزو میخواد. اشتیاق این دو، توی هنر هست که جواب میده. این دو تلاش نکردن تا حس تعلق زوری رو نسبت به بقیه‌ی انتخابای محدود زندگیشون پیدا کنن.
نیمن می‌تونست با دختری که انتخاب کرده بود وقت بگذرونده و رابطه‌شون رو جدی‌تر کنه ولی واقعا نمی‌دونست که به این کار اشتیاق کافی داره یا بخش زیادیش صرفا به خاطر اینه که دلخوشی خاصی توی زندگیش نداره؟
نه که اون رابطه مشکلی داشته باشه ولی گرسنگی ذهنی نیمن، نیاز به کسب تجارب و درگیر شدن با چالش‌های بیشتری داشت. اون نمی‌خواست جای خالی یه چیز با ارزش که باید با تلاش و پشتکار خودش به وجود میومد رو با چیزایی پر کنه که واقعا قدردان‌شون نبود.
دنیای امروز، شبیه یکی دو قرن پیش نیست که انتخابات به اندازه‌ی گذشته محدود باشه و کاملا تحت سلطه‌ی الگوهای فکری و فرهنگی جامعه‌ای باشی که درونش متولد شدی. حالا میشه توی انبوهی از انتخاب‌ها جست و جو کرد و اختیار بسیاری از مسیر‌های زندگی رو به دست گرفت. اما همین وضعیت هم برای بسیاری از افراد، چالش بزرگی به حساب میاد و براشون دشواره که رهبر زندگی خودشون باشن.

جمع‌بندی
نیمن، در ابتدا تردید‌های زیادی رو تجربه کرد و اعتماد کمی به خودش داشت؛ اما توی سکانس پایانی، می‌بینیم که چطور به بقیه خط میداد و مدیریت اجرا رو به عهده گرفت. اون خودش رو ساخت و این یه تصویر زیبایی رو به مخاطب این فیلم میده. مخاطبی که داره توی همچین دنیایی زندگی میکنه و بسیاری از تردید‌ها و ترس‌های نیمن رو تجربه میکنه.
ما انتخابا و فرصتای مختلفی رو توی زندگیمون داریم ولی واقعا به چند تا از این دارایی‌های ملموس یا انتزاعی، حس تعلق داریم و حاضریم که برای حفظ یا بهبودشون، مشتاقانه بجنگیم؟ چند درصد از انتخابامون نشات گرفته از اشتیاق واقعیه؟ چند درصدشون صرفا تاثیر پذیرفته از سرخوردگی، ناامیدی و ترس از تلاش کردن و شکست خوردنه؟

Whiplash

ضربه شلاق

Whiplash

نامعلوم

movie-overview-neterplay-logo

8.50

آندرو نیمان، ۱۹ ساله، می‌خواهد بزرگترین درامر جاز دنیا شود و در سطح بودی ریچ قرار گیرد. این هدف را با وجود اینکه از خانواده‌ای با پیشینه موسیقی بزرگ نمی‌آید، دنبال می‌کند، پدرش جیم که یک معلم مدرسه است، نویسنده‌ای شکست‌خورده بوده است. آندرو اولین سال خود را در کنسرواتوار موسیقی شافر، بهترین مدرسه موسیقی ایالات متحده، آغاز می‌کند. در شافر، بهترین بودن به معنای پذیرفته شدن برای تحصیل زیر نظر ترنس فلتچر و دعوت شدن برای پیوستن به گروه استودیویی او است که نماینده مدرسه در مسابقات جاز است. با توجه به ملاقات نه‌چندان مثبت اول، آندرو تعجب می‌کند که فلتچر از او می‌خواهد به گروه بپیوندد، هرچند در موقعیت درامر جانشین که آندرو در ابتدا از آن خوشحال است. آندرو خیلی زود متوجه می‌شود که فلتچر بر اساس ترس و ارعاب عمل می‌کند و هیچگاه برای چیزی که به نظر او کمتر از بهترین است، راضی نمی‌شود. به نظر فلتچر، بهترین بودن تنها به معنای خوب نواختن نیست، بلکه باید بدانید که به خوبی می‌نوازید و اگر نه، بدانید که کجا اشتباه کرده‌اید. شیوه کاری او جوی از ترس و فردگرایی در گروه ایجاد می‌کند. با این وجود، آندرو سخت تلاش می‌کند تا بهترین شود. او باید اولویت‌های زندگی خود را تعیین کند و ببیند چه چیزی را برای رسیدن به بهترین بودن آماده است فدای کند. سوال دیگری که پیش می‌آید این است که او تا چه حد باید تحت آزارهای احساسی فلتچر قرار بگیرد تا به آن عظمت برسد، که او ممکن است باور کند تنها از طریق فلتچر به آن دست خواهد یافت.

ادامه و دانلود فیلم