برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی مستند Apolonia, Apolonia 2022| 13 سال از زندگی یک نقاش
منتشر شده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
آپولونیا با اینکه چند تا جایزه برده و امتیازای خوبی هم از سایتای نقد گرفته ولی یه کاریه که چندان دیده نشده و درحال حاضر، صرفا 868 مشارکت کننده در سایت IMDb داره که بهش امتیاز 7.2 دادن و 85 درصد پسند مخاطبای گوگل رو داره.
آپولونیا فرانسوی و لهستانی بهحساب میاد و فضای این مستند هم بیشتر فرانسویه ولی خوده شخصیت آپولونیا، خونگرم و انعطافپذیره و با نبوغ خودش، به فضای راکد و کسالتآور دنیای اطرافش، رنگ و بو میده.
تراژدی زندگی آپولونیا بهعنوان یه نقاش بااستعداد و پرتلاش، بیشازپیش درگیر نوعی سرخوردگی هست که صرفا تاثیرپذیرفته از فرم زندگی امروزی نیست بلکه شامل چالشهایی میشه که خیلی از نقاشا از گذشتههای دور باهاش دستوپنجه نرم میکردن. با اینوجود دیدن این سیر زندگی یه هنرمند که داره توی بهترین محیطای دنیا زندگی میکنه، میتونه برای افرادی که حس میکنن درها به روشون بسته شده و بهخاطر جبر جغرافیایی شانسی برای نشون دادن خودشون ندارن، الهامبخش واقع بشه. درواقع، کار برای نقاشا سخته و برای اینکه بتونن به ایده آلهای خودشون برسن ممکنه مجبور بشن با مسائل زیادی به سازش برسن.
هرچند که آپولونیا بیشتر، زنها رو نقاشی میکنه و زندگیش با افکار و کارای فمنیستا پیوند خورده اما نمیشه گفت که درگیر ایدئولوژی خاصی هست. اون سعی داره تجربهی بهتری از زندگی بهدست بیاره و هرچند مشکلات زندگیش یکی دوتا نیستن اما پشتکار خوبی از خودش نشون میده.
هشدار: ادامهی این مطلب میتونه داستان مستند رو لو بده.
درواقع بهسختی میشد حدس زد که داستان زندگی آپولونیا بتونه به سمتوسوی خوبی بره. اون چند فصل سخت از بیماری، جدایی والدین و بیخانمان بودن رو تجربه کرده و درست ابتدای مستند هم دوستپسرشو از دست میده.
اطرافیانش هرچند در کنارش حضور دارن اما میشه حس کرد که توی فرهنگشون نیست که زیاد با همدیگه صحبت و همدلی داشته باشن و وقتی صحبت نمایشگاه پیش میاد، اینطوری نیست که با اشتیاق برای دیدن کاراش سرازیر بشن بلکه آپولونیا خودش باید همه رو دعوت کنه و براشون غذا بپزه و بعدش هم امید نداره که زیاد به کاراش توجه کنن. به عقیدهی خودش این کارا صرفا ممکنه برای اهل هنر جالب باشن و چیزی که درمورد رفیقاش میگه اینه که اونا بیشتر درگیر مصرف الکل هستن و زیاد به نقاشی علاقه ندارن.
جامعههای مختلفی که ما با این نقاش، به درونشون سفر میکنیم، حس ناراحتی و پوچی رو کمابیش دارن و با خودت فکر میکنی که احتمالا قراره با یه پایان ابزورد روبهرو بشی ولی آپولونیا خیلی خوب زندگیشو میسازه و از زیر سایهی افرادی که قصد دارن ازش استفادهی تجاری انجام بدن هم بیرون میاد و بیشتر سعی میکنه برای دل خودش نقاشی بکشه. اون سرخوردگیهای خودشو دور میریزه و درنهایت بهسختی میشه گفت که این پایان بدیه. آپولونیا شاید به اون ایدهآلهایی که در ابتدا داشت نرسید اما تونست کیفیت زندگیشو بهمراتب افزایش بده و به نوعی ثبات برسه.
یکی از جالبترین شخصیتهای این مستند یه دلال هنریه که ایدهآلش درست کردن یه کلکسیون بزرگ از نقاشیهای معاصر آینده داره. اون کاسبه و موقع عقد قرارداد هم ترجیح میده که دوربین خاموش بشه.
اون نوع افراطی کسب ثروت از تابلوهای نقاشی رو نشون میده و درعین حال، تصویر مناسبی برای نشون دادن ذات کسب درآمد از نقاشیه. این انتهای چیزی هست که ایدهآل نقاشای زیادی بهنظر میرسه یعنی یه تابلو بکشی که بتونی با قیمت خوبی بفروشی. هیچوقت نمیشه به قیمتای نجومی یا نرمال فروش تابلو بهچشم یه دستآورد نگاه کرد به این خاطر که تابلوی نقاشی، همیشه بهعنوان یه کالای تجملی باقی میمونه و میتونه بهدست افرادی که صرفا دنبال تبدیل سرمایهشون هستن مورد استفاده قرار بگیره. پولهای هنگفتی که یه فرد معمولی نمیتونه بهدست بیاره و چرخهای که خیلی وقتا سودش به خوده نقاش نمیرسه.
نقاشی بهصورت رایجش جزء کالاهای محبوب و مورد نیاز جامعه نیست. خیلیا ترجیح میدن نقاشی خاصی رو دیوار خونهشون نباشه یا خودشون نقاشیهای خونه رو بکشن. امروزه میتونن هر نقاشیای رو که دلشون بخواد چاپ کنن و به دیوار خونه بزنن. شما لزوما نمیتونید یه نقاش آزاد، یه فردی که هر موضوعی رو دوست داره میکشه و درعین حال، از طریق چنین کاری ثروتمند باشید. همیشه لازمه نوعی ایدهآل رو برآورده کنید و تغییری توی ایدهی اصلی خودتون ایجاد کنید تا کارتون بتونه تبدیل به پول بشه و همین فرآیند هم هست که هویت شما رو زیر سوال میبره.
نقاشی بهعنوان یه هنر تجسمی، فرمی بسیار بدوی و اصیل داره که به آدما کمک میکنه تا خلاقیت خودشون رو نشون بدن. تجاری شدن، اول از همه همین فرصت بدوی بودن و رها بودن ذهن رو از آدم میگیره. یه روند فرسودگی ایجاد میشه وقتی که سعی میکنید مورد تایید بقیه قرار بگیرید و از خیر کشیدن چیزی که واقعا دوستش دارید یا کشیدنش براتون قراره تبدیل به یه تجربهی جدید و بکر بشه بگذرید.
نقاشا سردرگمی زیادی رو بابت انتخاب مسیرشون تجربه میکنن و این در مورد آپولونیا هم صدق میکنه. اون درابتدا سعی میکنه عرف دنیای هنر رو طی کنه هرچند که گاها میگه من دیر شروع کردم یا جای اینکه با محفلای خاص نقاشی همراه بشم صرفا وقتمو با دوستام گذروندم اما اون بسیاری از مسائل مربوط به عرف نقاشای امروزی رو طی میکنه. درسشو میخونه و منتقدا بهسراغش میان و سعی میکنه نمایشگاه بذاره و اسپانسر پیدا کنه.
ولی در نهایت، راه خودش رو از این عرف جدا میکنه و تبدیل به یه نقاش مستقل میشه. توی این مسیر ممکنه پولی بهش برسه، ممکنه فروشی هم نداشته باشه. فروش، هیچوقت نشون دهندهی خوب بودن یه نقاش نیست. ونگوک نمونهی بارز این موضوعه که در زمان حیاتش، فروش خاصی رو تجربه نکرد اما امروزه نمیشه بهراحتی یکی از تابلوهاشو داشت.
جمعبندی
لازمه با خودمون درمورد انگیزهای که درون دلالا و خریدارای نقاشی میبینیم صادق باشیم. اونا عمدتا افرادی هستن که پول کثیفی دارن و سعی دارن امن نگهش دارن و برای همینم از کارای هنری استفاده میکنن. برآورده کردن ایدهآل چنین افرادی صرفا سقوط رو بهدنبال داره. هنر، میتونه فرصتی برای رشد باشه و توی این مستند، ما میتونیم بهوضوح تفاوت حالات روانی آپولونیا رو تحتتاثیر تصمیمات مختلفش ببینیم. این واضحه که اون وقتی به خودش بیشتر از دلالا اهمیت میده، خیلی خوشبختتر بهنظر میرسه.