برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
بررسی بازخوردهای ابتدایی فیلم Ballerina 2025
منتشر شده در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۴۰۴
0 بازدید
فیلم بالرینا که اخیرا منتشر شده اسپین آفی از دنیای جان ویک هست و تمرکزش روی شخصیت زن قاتلیه که در سنت های سازمان روسکا روما آموزش دیده. فروش این فیلم با توجه به هزینه ی تولیدش که 90 میلیون دلار هست، چندان دندونگیر نیست و صرفا به 109 میلیون دلار رسیده و فاصله اش تا موفقیتی که مجموعه ی جان ویک به دست آورد زیاده.
کریر آنا د آرماس و نقش هایی که انتخاب میکنه، بیش از پیش مارکتی هستن و کیانو ریوز هم به رغم چهره ی محبوبی که داره، عمده نقش هایی که بازی کرده منجمله خود فیلم ماتریکس هم مارکتی و زرده.
اغلب نقش های آنا د آرماس در خدمت زیبایی ظاهری و جذابیت جنسیه و حتی در فیلمی مثل بلوند هم که ادعا میشد پرتره ای روانشناختی از مرلین مونرو هست، بیشتر سراغ نشون دادن رنج های زنانه در قلب بصری اغراق شده رفته و تحلیل واقعی خاصی نداره.
انتخاب های این بازیگر نشون میده که بیشتر جذب پروژه هایی میشه که از نظر بازار، تضمین شده هستن و این باعث میشه که حتی وقتی نقش جدی ای بازی میکنه، حس چندانی منتقل نشه.
کاریزمای کیانو ریوز هم هرچند موجه و بی حاشیه است اما اغلب نقش هایی رو بازی میکنه که در ظاهر عمیق و فلسفی هستن ولی در عمل، بیشتر به ژست های معنوی سطحی محدود میشن. ماتریکس با وجود ایده های فلسفی در اجرا، بیشتر به اکشن و جلوه های بصری وابسته است.
شخصیت هایی که کیانو ریوز بازی میکنه اغلب یه الگوی ثابت دارن یعنی مردی ساکت، زخمی و مرموز رو شامل میشن که درنهایت با خشونت، جواب میده و این تکرار باعث میشه که نقش هاش بیشتر شبیه برند شخصی باشن.
مارکتی بودن نقش ها و پروژه ها، نه فقط تاثیرپذیرفته از انتخاب شخصی بلکه بخشی از ساختار صنعت سرگرمیه و بازیگر ها رو عملا تبدیل به آواتارهایی میکنه که برای فروش احساس، خشونت یا زیبایی، بدون تعهد به معنا یا تجربه ی انسانی کار میکنن.
بازخورد های منتقدا نسبت به فیلم بالرینا تا اینجا متوسط تا مثبت بوده ولی نه در حدی که بتونه انتظارات رو برآورده کنه.
این فیلم بابت نحوه ی طراحی صحنه های اکشن، سبک مبارزه و بخصوص نشون دادن هنرهای رزمی زنانه، تحسین شده و کارگدانی وایزمن تونسته دنیای جان ویک رو با ظرافت زنانه تری بازسازی که.
کیانو ریوز به طور کوتاه، توی این فیلم هم ظاهر میشه اما همین حضور کوتاه هم تونسته مخاطبای خاص جان ویک رو تحت تاثیر قرار بده.
اما از جمله نقدهای منفی ای که نسبت به این فیلم، بارها مطرح شده، گلایه از داستان سطحی و قابل پیش بینیش هست. روایت انتقام شخصی بدون پیچیدگی خاصی رو شاهد هستیم و شخصیت کلیدی، تحول خاصی رو تجرب نمیکنه. شخصیت پردازی آنا د آرماس، به کرار زیر سوال رفته و بعضیا عقیده دارن که شخصیت بالرینا بیشتر به ظاهر و حرکات وابسته است و چیزی به لحاظ شخصیتی، ارائه نمیده.
بعضیا هم عقیده دارن که داستان سعی میکنه به داستان جان ویک وصل بشه اما این یه تلاش رقت انگیز هست که فیلم رو تبدیل به یه محصول جانبی کرده؛ هرچند که این فیلم حقیقتا برای بهره بردن بیشتر از سوددهی دنیای جان ویک ساخته شده اما ظاهرا بعضیا انتظار داشتن که کمی بیشتر مستقل باشه.
آنا د آرماس هم به نوبه ی خودش شده آواتار زن جذابی که میشه از خیلی از اشتباهاتش گذشت. حضور این بازیگر، به خودی خود نوعی برند رو یادآور میشه که به لحاظ بصری و احساسی، برای خیلیا جذاب هست و عملا ترکیبی از زیبایی، رمزآلود بودن و آسیب پذیریه. وقتی بازیگر زن، همچین آواتاری داره، فیلمسازا و حتی مخاطبا، خیلی از ضعف های فیلمنامه یا شخصیت پردازی رو نادیده میگیرن. در بالرینا، شخصیت اصلی عمق روایی خاصی نداره ولی چون آنا د آرماس بازی میکنه، تماشاگر ناخودآگاه حس میکنه باید باهاش همدلی کنه.
ایشون برخلاف کلیشه های قدیمی، جذابیتش رو با نوعی سکوت، نگاه های سنگین و رفتارهای نیمه خشن ترکیب میکنه و این باعث میشه هم آسیب پذیر به نظر بیاد و هم خطرناک که یه ترکیب محبوب در هالیوود امروز هست.
وقتی شخصیت زن به جای اینکه ساخته بشه، صرفا نمایش داده میشه، فیلم عملا از پرداختن به پیچیدگی های اخلاقی یا روانی اون شخصیت فرار میکنه و در نتیجه، اشتباهات یا تصمیم های سطحی شخصیت، به جای اینکه نقد بشن، با عنصر جذابیت، پوشیده میشن.
جمع بندی
با این وجود، شما فکر کنید چقدر فیلم بدی بوده که با وجود اینهمه تبلیغ و استفاده از آنا د آرماس و تکیه به طرفدارای جان ویک، باز هم فروش چندان دندون گیری نداشته.
مارکتی بودن این فیلم، احتمالا زیادی نخ نما شده و از دیدن وضعیت فروش فیلم کارگردانایی که مردم رو ساده لوح فرض میکنن و صرفا دنبال پول درآوردن هستن، خیلی لذت میبرم.