ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

نقد و بررسی فیلم Moon 2009

نقد و بررسی فیلم Moon 2009

نقد و بررسی فیلم Moon 2009

منتشر شده در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۴۰۴

0 بازدید

نقد و بررسی فیلم Moon 2009

فیلم ماه، سرنوشت عجیبی در سینما داشته و از اون کارایی هست که در زمان انتشار، لزوما چندان بیننده نداشت اما بابت خلاقیتی که در ساختش به کار گرفته شد و احتمالا جزو اولین های موضوع خودش بوده، تونست تبدیل به یه اثر آیکانیک بشه.

ماه یه فیلم علمی تخیلی و روانشناختیه که داستان مردی رو روایت میکنه ه در فضا، دچار توهم میشه ولی توهماتش واقعی تر از چیزی هستن که فکر میکنه.
سام بل با بازی سام راکول، تنها اپراتور انسانی در ایستگاه استخراج هلیوم-3 در سمت پنهان ماه هست. فقط دو هفته تا پایان ماموریت سه ساله اش مونده اما ارتباطش با زمین قطع شده و فقط پیام های ضبط شده از همسرش دریافت میکنه.
سام دچار توهم میشه، تصادف میکنه و وقتی به محل حادثه برمیگرده، با نسخه ای بیهوش از خودش رو به رو میشه.

هشدار: ادامه ی این مطلب میتونه داستان فیلم رو لو بده.

کم کم مشخص میشه که هر دو سام، کلون هستن و نسخه های شبیه سازی شده از سام اصلی، با خاطرات کاشته شده به حساب میان.
شرکت صنعت لونار، برای صرفه جویی، صدها کلون از سام ساخته و هربار یکی رو فعال میکنه، بدون اینکه اجازه بده با زمین تماس بگیرن.


بعد از اینکه دو نسخه ی کلون شده ی سام بل، حقیقت رو کشف میکنن، تصمیم میگیرن کاری کنن که این چرخه ی بی رحمانه متوقف بشه و تجسم نویسنده اینه که سام هرچند یک کلونه ولی انگار در هر بار ساخته شدن، همون نسخه ی اصلی هست که بخشی از حافظه اش پاک میشه و مجبور میشه تنهایی و دلتنگی رو تجربه کنه و این موضوع، اونو فرسوده میکنه درحالیکه چنانچه به همچین ایده ای تکیه کنیم، منطق فیلم دچار مشکل میشه. به نظر میاد این الگو به داستان اضافه شده تا صرفا جنبه ی دراماتیکش رو افزایش بده.
سام جوانتر سوار کپسول هلیوم-3 میشه و به زمین فرستاده میشه چون هنوز سالم تره و شانس زنده موندن داره. سام مستن تر که وضعیت جسمی وخیمی داره، در ایستگاه میمونه تا مامورهای شرکت فکر کنن همه چیز طبق روال پیش رفته.
گرتی به عنوان یک هوش مصنوعی، با سام ها همکاری میکنه و اطلاعات ضبط شده ی نسخه های قبلی رو در اختیارشون میذاره.
در نهایت، صدای گزارش های خبری شنیده میشه که میگن سام به زمین رسیده و داره علیه شرکت شهادت میده و این یعنی حقیقت بالاخره افشا میشه.
وقتی کلون جدید، برای اولین بار با کلون قدیمی رو به رو میشه، رفتارش یه جور انکار، سردی و بی اعتنایی داره و این رفتار، چند دلیل داره منجمله اینکه کلول جدید، به تازگی فعال شده و فکر میکنه تازه وارد ایستگاه شده و در ابتدای ماموریت سه ساله اش هست. خاطرات همسر و دخترش به صورت مصنوعی در ذهنش کاشته شدن و هیچ دلیلی نداره که باور کنه یه نسخه ی دیگه از خودش وجود داره. پس وقتی با کلون قدیمی رو به رو میشه، ذهنش دچار دفاع روانی میشه و انکار و شک و فاصله گرفتن فریکی ای رو شاهد هستیم.

قبول کردن اینکه یه نسخه ی دیگه وجود داره، یعنی زیر سوال رفتن تمام هویتش و اگر قبول کنه که اون یکی هم واقعیه، باید قبول کنه که خودش هم یک کلونه. از طرفی، شرکت صنایع لونار هم عمدتا، کلون ها رو طوری برنامه ریزی که فکر کنن انسان واقعی هستن و ارتباط زنده یا زمین رو قطع کردن. این باعث میشه که کلون جدید، کلون قدیمی رو به عنوان تهدید یا توهم ببینه و براش واقعی جلوه نکنه.
در ابتدای آسیب دیدن کلون قدیمی، یه دختر بچه رو در فضا میبینه که این توهم، ساخته ی ذهنش هست اما لزوما بی معنی هم نیست. این میتونه تاثیر گرفته از خاطره های قدیمی ای باشه که توی ذهنش کاشته شدن و تاثیر حس فقدانی باشه که سام، درون خودش احساس میکنه.
طبق روایت فیلم، سام بل قدیمی، در ذهنش خاطره هایی از همسرش و دخترش داره اما این خاطره ها به دست شرکت صنایع لیونار کاشته شدن تا کلون ها فکر کنن انسان واقعی هستن. دختری که سام در فضا میبینه هم همون دخترشه و بخشی از توهماتش به حساب میاد.
این تصویر باعث میشه که سام دچار احساسات واقعی نسبت به خاطرات غیر واقعیش بشه.
اگر اون تصادف بخصوص اتفاق نمی افتاد، خیلی بعید بود که سام از چرخه خارج بشه و حقیقت رو کشف کنه یا حداقل، فیلم سعی میکنه همچین حسی رو ایجاد کنه.
اگر سام بل تصادف نمیکرد، همه چیز طبق برنامه ی شرکت پیش میرفت و بعد از سه سال، به ظاهر بازنشسته میشد اما درواقع اونو میکشتن و کلون جدیدی جایگزینش میشد و هیچ وقت نمیتونستن حقیقت رو بفهمن.
سام قدیمی آسیب میبینه و به اتاق درمان منتقل میشه. شرکت برای ادامه ی عملیات، کلون جدیدی رو فعال میکنه.
سام قدیمی، برخلاف انتظار، زنده میمونه و کم کم متوجه حضور نسخه ی دیگه ی خودش میشه. این برخورد بین دو کلون، باعث شک، تحقیق و کشف حقیقت میشه. گرتی به عنوان هوش مصنوعی، تصمیم میگیره با سام ها همکاری کنه که این هم رفتار غیر قابل انتظاری از یه رباته که قبل از این، مشخصا کارای بودار زیادی انجام داده.
تصادف مثل یک رخنه در سیستم بسته عمل میکنه و این چیزی هست که فیلم، به طور غیر مستقیم وارد مفهوم خودش میکنه.
ولی طبیعتا این سوال پیش میاد که سر چه حسابی گرتی تصمیم میگیره با سام ها همکاری کنه؟ چون برنامه ریزی اولیه اش شامل مراقبت از سامه؟ نمیشه اینطور استدلال کرد چون این ربات، بیشتر از اینکه در خدمت سام باشه، در خدمت شرکتش کار کرده و برنامه ریزی شده.
گرتی متوجه میشه که سام ها رنج میکشن و این رنج، واقعی و انسانی به نظر میرسه و فیلم اینطور نشون میده که گرتی نمیتونه این رنج رو نادیده بگیره و در مواجهه با دو سام، منطق سیستم میشکنه.
با این وجود، هنوز هم قانع کننده به نظر نمیرسه و گرتی بیشتر در خدمت پایانی هست که بیننده ها از پایان همچین فیلمی انتظار دارن.
فیلم ماه در سایت IMDb امتیاز 7.8 رو به دست آورده و بیش از 388هزار مشارکت کننده داشته که رقم خیلی خوبی به حساب میاد. این میزان مشارکت برای یک فیلم مستقل علمی تخیلی، نشونه ی اینه که تونسته تاثیر خیلی خوبی بذاره؛ و شما اینو بذارید در کنار ظاهر فیلم که مینیمال هست و تعداد بازیگراش خیلی کمه.

جمع بندی
این فیلم با بودجه ی 5 میلیون دلار ساخته شد و صرفا 9.8 میلیون دلار فروخت که رقم خیلی کمی به حساب میاد. ماه یه کار مستقل و کم هزینه بود و تبلیغات خاصی هم براش انجام نشد و به جز سام راکول، صرفا از اسم کوین اسپیسی به عنوان فردی که صدای ربات رو درآورده استفاده شده. ولی این فیلم، عملا تبدیل به یک اثر کالت شد و موفقیتش بیشتر در بازخورد منتقدها، جوایز و تاثیر فرهنگیش ظاهر شد.