برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی Beau is afraid 2023 | فیلم روانشناختی جالب با بازی فینیکس
منتشر شده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
بو ترسیده یا بیو میترسد، یه کار روانشناختی و ترسناکه که وضعیت روانی یه فرد مضطرب و دچار جنون رو به شکلی نمادین، به تصویر میکشه. به شخصه با اشتیاق زیادی سراغ نوشتن نقد این فیلم اومدم ولی هیچ اصراری ندارم که بگم به این فیلم کم توجهی شده یا حتما قراره ازش خوشتون بیاد. از امتیازای فیلم هم میشه فهمید که نه از طرف تماشاچیا و نه منتقدا نتونسته زیاد مورد استقبال قرار بگیره.
این مطلب هم قرار نیست محتوای داستان رو لو بده و میتونید حتی قبل دیدن فیلم هم مطالعهاش کنید.
این فیلم ممکنه برای افرادی که به دنیای بیمارای روانی علاقه دارن و از بازیهای خاص واکین فینیکس خوششون میاد، جذابیت داشته باشه؛ وگرنه تقریبا هیچ کدوم از ویژگیهای کارای بازارپسندو نداره.
ساخته شدن همچین کارای مستقلی تحسین برانگیزه. معمولا فیلمای مستقل جالب، دیر به دیر منتشر میشن و از اینکه دیدم سال انتشارش 2023 هست تعجب کردم؛ چون از فیلمای مستقلی که توی سال 2023 دیده بودم، نهایتا یکی دو تاشون تونست اینقدر به وجدم بیاره.
برای تحلیل این فیلم، میتونید قضیه رو پیچیده کنید و برید سراغ نظریات فروید یا کهن الگوهایی که توی کتابای روانشناسی معرفی شدن، یا از دل افسانهها مثال بیارید؛ ولی میشه با یه ادبیات ساده هم در موردش حرف زد و این سوالو مطرح کرد که این فیلمه فارغ از اصطلاحات و توصیفات پیچیدهی دنیای روانشناسی، واقعا چه احساسی رو میتونه درون بیننده زنده کنه؟
بویی که من میبینیم، ظاهرا به مشکلاتی مربوط به اضطراب اجتماعی مبتلا هست و در حد جنون، احساس ناامنی و نگرانی داره. فضای توی این فیلم هم ساختهی ذهن جنون زدهی خودش هست و نه لزوما دنیایی که واقعا داره درونش زندگی میکنه. هرج و مرج، موقعیتهایی که منطقی نیستن و عناصری که به شکل سوررئالی در کنار همدیگه قرار میگیرن، همگی روشن میکنن که ما با توهمات ذهنی بو طرفیم و نه لزوما دنیایی که داره درونش زندگی میکنه.
ما آدما، توی موقعیتهای مختلفی از زندگی ممکنه نوعی اضطراب اجتماعی رو تجربه کنیم و زندگی به کاممون زهر مار بشه. مثلا تو خونهات نشستی و داری مثل روزای دیگه طی میکنی؛ ولی اینقدر یهو خبرای بد منتشر میشه که احساس میکنی آسمون داره روی سرت خراب میشه و دنیا برات جای ناامنی شده؛ یا حس میکنی که آینده، هی داره توی نظرت تیره و تارتر میشه.
بدبینی، اضطراب و شک، تا زمانی که بتونه یه دادهی قابل تحلیل و منطقی رو در اختیارمون قرار بده، میتونه واکنش احساسی مناسبی در نظر گرفته بشه؛ ولی وقتی که تحت تاثیر شرایط نابهنجار، حجم زیادی از اضطراب رو تجربه کنیم، توصیف ذهن از واقعیت اطرافمون میتونه مختل بشه.
این فکرای منفی، اغلبش توی ذهنمونه ولی تاثیرش روی تمام تجربهای که از زندگی داریم میتونه منعکس بشه و حتی روی بدن فیزیکی هم تاثیر بذاره؛ چون خودتون بهتر از من میدونید که خیلی از هورمونا میتونن تحت تاثیر تغییرات حسی، فعالیت متفاوتی رو نشون بدن؛ یا فعالیتشون مختل میشه یا بیش از حد فعالیت میکنن.
دنیای یه بیمار روانی میتونه خیلی سخت و عذابآور باشه؛ بحث اینه که کدوم هنرمندی میتونه یه تصویر قابل تحمل و در عین حال، قابل درک رو از این مشکلات روانی بسازه؟
سازندههای این فیلم هم از تصویرسازیهای سوررئال خوبی استفاده کردن و به بیننده اجازه میدن تا با جنون شخصیت اصلی داستان، همراه بشه.
یه محتوای روانشناختی، باید خریدار خودشو داشته باشه و لزوما اکشن و هیجان و تجربیات پویا رو خلق نمیکنه. همینم هست که نمیذاره یه اثر روانشناختی، به خودی خود توسط بینندهها مورد استقبال قرار بگیره.
واکین فینیکس، پیش از این هم ثابت کرده که چقدر خوب میتونه کارای روانشناختی رو بازی کنه و حالات روانی افرادی که دارن یه رنج درونی رو حمل میکنن، با نوع بازی، سکوت و نحوهی دیالوگ گفتنش نشون بده. جوکر 2019 علاوه بر جنبهی روانشناختیش، اقبال اجتماعی خوبی هم داشت و چند قلم مزیت بازار پسندو درون خودش گنجونده بود؛ ولی کاری مثل بوی ترسیده، مستقلتر عمل کرده. این برای بعضیا ناخوش آینده ولی برای یکی که اولویت اولش دیدن یه محتوای روانشناختی خوبه، محتوای این فیلم ممکنه خیلی جالبتر از حتی جوکر 2019 باشه.
این فیلم، به عنوان یه کار کسل کننده، بیش از حد کشدار و بیسر و ته شناخته شده؛ اما به عنوان یه اثر روانشناختی، میشه گفت که خیلی متعهد و پر مایه است. تعهد یه کار روانشناختی به این نیست که یه کاری کنه که بیماری روانی، در نظر بیننده، سرگرم کننده و خریدنی بشه؛ بلکه باید بتونه به بیننده کمک کنه تا جنون شخصیت اصلی رو درک کنه و با رنج و عذابش به حدی از همزاد پنداری برسه. این فیلم، از این بابت میشه گفت که مایهی بسیار خوبی داره.
حقیقتا لزومی نمیبینم که با کسی در مورد خوب یا بد بودن این فیلم رقابت کلامی داشته باشم و این نقد، هرچقدرم به نظر بیاد که از زبان یکی از تحسین کنندههای این فیلم نوشته شده، به این معنی نیست که سلیقهی شما بده یا حتما یه مشکلی هست که نمیتونید از این کار لذت ببرید. دیدن همچین کاری بعید میدونم که لزوما لذت بخش یا سرگرم کننده باشه؛ چیزی که تحسینش می کنم همینه که شبیهسازی خوبی از وضعیت ذهنی افرادی نشون داده که در موردشون کنجکاو هستم و دوست دارم که درکشون کنم.
حالا برگردیم به وضعیت روانی آقای بو و مشکلات درونیش.
ببین اگه بخوایم فقط به سبک فروید به این مشکلات نگاه کنیم آخرش میرسیم به یه سری مسائل جنسی و مشکلات دوران کودکی. فروید الهام بخش افراد زیادی در تفسیر و تمثیلسازیهای روانشناختی بوده و هست اما به عنوان یه فرد پیشرو، نقدای زیادی هم بهش وارده و مجبور هم نیستیم که همهی سمبلای روانشناختی رو به سبک فروید تفسیر کنیم.
مادر میتونه نماد بخش زیادی از افکار و الگوهایی باشه که فرد، از جامعهی خودش به ارث میبره. چیزایی که از اول زندگی، به صورت ناخواسته و بدون این که ما انتخابشون کرده باشیم، با ما همراه هستن و روی زندگیمون تاثیر میذارن. مثل فرهنگی که درونش رشد میکنیم، اتمسفر خونواده، جامعه، مدرسه.
تصویر عمومی ما از کاراکتر مادر، تصویر فردیه که میتونه به ما محبت کنه، حامیمون باشه و تنهامون نمیذاره؛ اما چی میشه وقتی وعده و وعیدایی که بهمون میدن عملی نمیشه؟ مثلا میگن اگه بری درس بخونی یا فلان کارا رو انجام بدی، میتونی انتظار داشته باشی که توسط جامعه یا والدین خودت تحسین بشی. اما وقتی فلان کارا رو انجام میدی، لزوما چیزی که بهت وعده دادن رو نمیبینی و با یه جور سرخوردگی رو به رو میشی. بخصوص وقتی که انتظار داری پیامد بعضی از کارا و تلاشات، در قالب ثبات و امنیت روانی ظاهر بشه؛ ولی میبینی که دنیای اطرافت دچار یه جور هرج و مرجه و بر خلاف شعارای قشنگی که گفته میشه، خیلی وقتا کوچکترین حمایتی ازت به عمل نمیاد و کسی هم نیست که از حق و حقوقت دفاع کنه و صداتو بشنوه. این وضعیت، میتونه رفته رفته اضطراب فرد رو زیاد کنه چون میبینه که هیچ اصول و تعهد خاصی وجود نداره و انگار که رها شده.
ما دروغا رو از معلما، بزرگای فامیل، آدمایی که توی رسانهها ظاهر میشن و کسب و کارا یا ایدئولوژیهای مختلف رو تبلیغ میکنن میشنویم. اونا ممکنه پیش خودشون فکر کنن که یه دروغ ساده، قرار نیست به جایی بربخوره و برای پر شدن جیبشون به همچین کاری تن بدن؛ اما درک نمیکنن که دروغ گفتن و بیتعهدی نسبت به اونچه که در موردش وانمود میکنن، میتونه چه لطمهای به سلامت روانی جامعه بزنه. این یه جور خیانته و خیانت، دید فرد نسبت به انسانیت رو خراب میکنه. یعنی اعتمادت به آدما رو از دست میدی و کم کم نمیتونی به راحتی دروغ رو از حقیقت، تشخیص بدی.
یکی مثل بو، فرد آسیبپذیر و حساسیه و مشخصا آدم بدی هم نیست؛ یعنی صادقانه برخورد میکنه و نمیخواد عمدا به کسی آسیب بزنه. آدمایی که سعی دارن نقش خوب خودشون رو بازی کنن، وقت خاصی رو صرف یاد گرفتن روشای ریاکاری و دروغ پردازی نمیکنن. وقتی همچین فردی مجبور میشه توی یه جامعهی متظاهرانه و پر از دروغ زندگی کنه، کم کم ممکنه نوعی حس جدا افتادن از بقیه رو تجربه کنه و درکش از واقعیت، مختل بشه. بو تصویر فردیه که به سر حد خودش رسیده و این جدا افتادن، در قالب نوعی بیماری روانی افسارگسیخته ظاهر شده.
جمعبندی
ساخته شدن همچین فیلمایی در نظرم اتفاق خوبیه چون از اولم میشه انتظار داشت که چقدر قراره همچین فیلمی تحقیر بشه و توی همین وب فارسی هم یه نگاهی بندازید میبینید که چقدر فیلمو تحقیر کردن و حتی گفتن که هیچ بینندهای بنا نیست که از این فیلم خوشش بیاد مگه اینکه تو فاز باشه و بخواد روشنفکر بازی در بیاره. یعنی فقط به خوده فیلم هم حمله نمیکنن و حتی مخاطبا رو هم تحقیر میکنن.
منم واقعا حوصله و دلیلی برای بحث کردن با همچین طرز فکرایی نمیبینم. “بو میترسد” یه کار روانشناختی جالبه و به ژانر خودش وفاداری زیادی داشته. فیلمای روانشناختی، به اندازهی خوده علم روانشناسی، هنوز جوون به حساب میان و توسط فرهنگ عمومی زیاد پذیرفته نشدن. ولی اگه به دنیای روانشناسی علاقه دارید و دوست دارید که جنون توی ذهن یه بیمار روانی رو درک کنید، این فیلم یه کلکسیون عالی از الگوهای فکری اینطور افراد رو به تصویر کشیده. الگوهایی که به صورت جزئیتر، میتونه توی روزمرهی خیلی از ماها ظاهر بشه.
نابهنجارتر شدن جامعه، به افزایش نابهنجاریهای روانی دامن میزنه و افزایش حساسیت نسبت به این نابهنجاریها، میتونه برای فرد آگاه، یه جور مصونیت رو درست کنه.