برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم 18x2 beyond youthful days 2024| 18x2 فراتر از روزهای جوانی
منتشر شده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۴
0 بازدید
فراتر از روزهای جوانی، محصول تایوان هست و محصول مشترک ژاپن و چین به حساب میاد. بعد از گذشت یکسال، این فیلم صرفا 1900 مشارکت کننده در سایت IMDb داشته که بهش امتیاز خوب 7.3 دادن و از مجموع 6 نقد جمع آوری شده در سایت راتن تومیتوز، 89 درصد پسندیده شده. امتیاز مخاطبای گوگل هم در همین حده و میشه گفت که هرچند زیاد دیده نشده اما همونایی هم که حوصله گذاشتن و تماشا کردن، ازش تا حد زیادی راضی بودن.
بافت این فیلم، خیلی از ویژگی های خاص کارای آسیای شرقی که ممکنه برای صرفا یه عده ی خاص رو جذب کنه و روی چهره های کیوت و کرمپودر خورده تمرکز کرده رو نداره و در فرهنگی که ممکنه برای خیلی از ماها غریبه باشه، یه داستان عاشقانه و رشد شخصیت رو به تصویر کشیده.
هشدار: ادامه ی این مطلب میتونه داستان فیلم رو لو بده.
درمورد فراتر از روزهای جوانی، لزوما نمیشه گفت که از کلیشه فاصله گرفته و الگوهای داستانیش رو میشه توی خیلی از انیمه های ژاپنی هم پیدا کرد. با این وجود، میشه گفت تکرار زیبایی رو رقم زده.
یکی از انتقاداتی که نسبت به سناریوهای مشابه وجود داره، در این فیلم هم میشه دید و اون ضعف نه چندان منطقی و توجیه نشده ی شخصیت ها در بیان احساسات واقعیشون هست.
تحمل مشکلاتی مثل یه بیماری کشنده، به خودی خود مشکل طاقت فرسائیه ولی این سناریو، پنهان کاری درمورد چنین مشکلاتی رو به نحوی تقدیس کرده.
درام های شرقی، معمولا به زیبایی شناسی سکوت و درونگرایی تاکید دارن که باعث میشه شخصیت ها به جای بیان مستقیم مشکلاتشون، اون ها رو درونی کنن. اما در شرایطی مثل بروز یه بیماری کشنده، این پنهان کاری، غیر منطقی به نظر میرسه چون نه تنها لحظه های احساسی قوی تری رو از بین میبره بلکه باعث میشه شخصیت ها تصمیمات عجیب و غیر قابل درکی بگیرن.
توی خیلی از این داستان ها، پنهان کردن احساسات و مشکلات، نوعی نشانه ی نجابت یا فداکاری به حساب میاد، انگار که شخصیت ها با مخفی کردن درد و رنجشون، به یه سطح بالاتر از اخلاق و فداکاری میرسن اما در واقعیت، این رفتار، بیشتر باعث سردرگمی و عدم ایجاد یه ارتباط بهینه میشه.
این ویژگی، ممکنه از فرهنگ آسیای شرقی نشات بگیره اما اینکه یه الگوی رفتاری، جزئی از فرهنگ یه جامعه است، دلیل نمیشه که در بازنمایی هنری هم مورد تحسین و تقدیس قرار بگیره.
چی میشد اگر دختر این داستان، از همون ابتدا در مورد بیماریش میگفت؟ اینطوری ممکن بود حتی از وابستگی احساسی شدید پسر داستان هم جلوگیری بشه یا بتونن اوقات خوش آیندتری رو طی زمان باقی مونده داشته باشن. همچنین اینطوری به پسر داستان احترام بیشتری گذاشته میشد چون اون خودش باید تصمیم بگیره که میخواد عاشق یه دختر بیمار بشه یا نه.
اینکه یه ویژگی فرهنگی، در واقعیت وجود داره، به این معنی نیست که توی کارای هنری هم باید تقدیس بشه مخصوصا وقتی منجر به تصمیمای غیرمنطقی یا مضر میشه.
اگه دختر داستان از ابتدا بیماری خودش رو مطرح میکرد، رابطه ای با احترام و صداقت درست میشد نه که با پنهان کاری، احساسات طرف مقابل، مورد دستکاری قرار بگیره. این امکان وجود داشت که پسر داستان نه از روی دلسوزی بلکه با آگاهی کامل، تصمیم بگیره که میخواد این مسیر رو طی کنه، که خودش روایتی انسانی تر و بالغ تر میساخت.
این شفافیت میتونست به جای تمرکز روی تقدیس پنهان کاری، روی کنار اومدن سالم با مشکلات تاکید کنه که احتمالا تجربه ی مثبت تر و معنادارتری برای هر دو شخصیت، خلق میکرد.
به نظر میرسه که نویسنده ها، چندان تمایلی برای اصطلاح این الگوها ندارن چون میشه ازش برای ساخ حقه ی داستانی یا ابهام، استفاده کرد. درست کردن یه ابهام که بتونه مخاطب رو تا دیدن سکانس پایانی فیلم کنجکاو کنه، ممکنه برای خیلیا دشوار باشه اما همونطور که در ابتدا گفته شد، این داستان، سراغ یه کلیشه رفته اما این کلیشه رو به شکل خوبی مورد استفاده قرار داده.
گاهی نویسنده ها از کلیشه، نه به عنوان ضعف بلکه به عنوان یه ابزار ساختاری برای حفظ تعلیق و کنجکاوی استفاده میکنن. ابهام و پنهان کاری در سناریونویسی، همیشه ابزار جالبی محسوب میشه چون مخاطب رو تا لحظه ی آخر، درگیر میکنه حتی اگر منطق روایی رو تحت تاثیر قرار بده.
در جریان این فیلم، کلیشه ی پنهان کردن یه بیماری کشنده، نه فقط به عنوان یه چالش عمل کرده بلکه باعث شده که رابطه ی احساسی شون هم از مسیر طبیعی خارج بشه.
تاثیر غالب همچین فیلمی رو میشه منفی ارزیابی کرد از این بابت که به الگوهای نابهنجار ارتباط گرفتن، دامن زده. البته این حرفا به معنی این نیست که بهتره همچین فیلمی رو نبینید. یه نگاه انتقادی میتونه نوعی ایمنی روانی در مقابل هر نوع محتوایی ایجاد کنه.
این فیلم با تاکید روی پنهان کاری احساسات و مشکلات، به نوعی رفتار ارتباط ناکارآمد رو تشویق میکنه و این میتونه تاثیر منفی ای داشته باشه. این رویکرد داستان میتونه به مخاطب این پیام رو بده که حفظ راز و عدم بیان احساسات، نشونه ی عشق یا فداکاریه درحالیکه در زندگی واقعی، ارتباط صادقانه، همیشه بهتره.
این فیلم ممکنه به طور غیر مستقیم به این باور دامن بزنه که عشق از روی ناآگاهی و در شرایط مبهم، واقعی تره که یه نگاه غیر منطقی به روابط احساسی هست.
شما فرض بگیرید که یه نفر واقعا دچار احساسات شدیدی مثل پسر این داستان بشه. آیا همچین پایانی و رو به رو شدن با مرگ دختری که زمانی دوست داشت، میتونه لزوما قانع کننده و الهام بخش واقع بشه؟ معمولا همچین موقعیت هایی، میتونن به تراژدی و افسوس ختم بشه.
احساسات شدید، همیشه نیازمند یه مسیر منطقی، برای رشد و حل شدن هستن اما در جریان این فیلم، همچین احساساتی بدون هشدار، به سمت یه پایان تراژیک سوق داده میشن.
اگر نویسنده پایان متفاوت تری رو انتخاب میکرد، میتونیت هم بخش رمانتیک داستان رو تقویت کنه هم برای مخاطبش درمورد نحوه ی ارتباط گرفتن با افرادی که متعلق به فرهنگ دیگه ای هستن، الهام بخش واقع بشه.
جمع بندی
مرگ ناگهانی یه شخصیت، بخصوص کسی که مخاطب باهاش ارتباط احساسی برقرار کرده، در واقعیت بیشتر از اینکه الهام بخش باشه، باعث ایجاد حس افسوس و اندوه میشه. به جای یه پایان الهام بخش، این نوع روایت میتونه فرد رو درگیر احساس خشم یا ناامیدی کنه.
اگر داستان به جای پنهان کاری، روی ارتباط صادقانه تاکید میکرد، شخصیت ها میونستن رشد واقعی رو تجربه کنن و صرفا درگیر تراژدی نشن.
این تغییر میتونست به مخاطب نشون بده که درک و تعامل بین فرهنگی میتونه از طریق گفت و گوی صریح و روشنی شکل بگیره، نه از طریق ناآگاهی و مواجهه ی ناگهانی با واقعیت های سخت. بخش رمانتیک داستان میتونست عمیق تر بشه چون رابطه ای که بر پایه ی آگاهی و انتخاب شکل بگیره، ارزش احساسی بیشتری داره نسبت به رابطه ای که براساس پنهان کاری و ابهام ساخته شده.