برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
معرفی و بررسی سریال Chief of War
منتشر شده در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۴۰۴
0 بازدید
درام تاریخی فرمانده ی جنگ یا سردار جنگ، از تاریخ 10 مرداد در حال انتشاره و در زمان تحریر این مطلب، 5 روز از پخش رسمیش میگذره. به لحاظ بازخورد، این سریال تا الان تونسته امتیاز خیلی خوب 8 رو از سایت IMDb بگیره که ممکنه در آینده تغییر کنه اما نقدهای منتقدین هم خیلی خوبه و بابت داستان پردازی و بازی جیسون موموآ تحسین شده.
اسم این سریال، اشاره داره به شخصیت اصلی سریال یعنی کایانا که جنگجوی هاوایی هست و تلاش میکنه تا اتحاد جزایر رو حفظ کنه و با استعمار غرب، بجنگه.
کایانا یه جنگجوی اصیل اهل هاوایی در اواخر قرن 18 هست و بعد از سفر به خارج از جزایر، با دنیای استعمار و تهدیدات غرب آشنا میشه و به وطن برمیگرده تا توی جنگی برای اتحاد چهار پادشاهی هاوایی شرکت کنه اما در ادامه تصمیم میگیره علیه روند اتجاد به رهبری کامهامهها شورش کنه.
سریال از نگاه بومی ها روایت میشه و به موضوعات مهمی مثل استعمار غرب، وفاداری و خیانت و نبرد بین سنت و مدرنیته اشاره داره. این سریال 9 قسمته و تا امروز، 2 قسمتش پخش شده.
نقش اول سریال فرمانده ی جنگ رو سابقا ممکنه با نقش کال دروگو در بازی تاج و تخت شناخته باشید و در اونجا یک شخصیت خشن، کاریزماتیک و تقریبا پیچیده داشت اما در این سریال، یه شخصیت ترکیبی از غرور و وطن پرستی داره و لزوما سراغ نشون دادن قدرت های بدنی نمیره یعنی فرمانده ی جنگ، سعی کرده یه فرد که اهل فکر کردن و خرد هست رو به تصویر بکشه اما موموآ توی کارای آمریکایی، انگار تبدیل شده به چهره ی مرد مبارز و جسوری که میتونه خیلی از ایده آل های مرد مقتدر رو بازی کنه. اون عموما توی نقش هایی ظاهر میشه که حتی در صورت شرارت ورزیدن، محبوب میشن.
کایانا یک اشراف زاده ی تبعیدی هست که بعد از سال ها زندگی در سرزمین های خارجی، به هاوایی برمیگرده و با چشم انداز متفاوت و تجربه ی مواجهه با فرهنگ های استعمارگر، دنبال بازی کردن نقشی در اتحاد جزایر هاوایی هست. توی قسمت اول، کایانا با واقعیت های تلخ نفوذ استعمار و شکاف های داخلی رو به رو میشه و انتخاب سختی رو پیش روی خودش میبینه. اون نمیدونه باید به سنت های خانوادگی وفادار بمونه یا برای آزادی و استقلال فرهنگی مبارزه کنه.
این تصمیم، نه فقط سرنوشت خودش بلکه آینده ی ملت هاوایی رو تحت تاثیر قرار میده و قسمت اول، بیشتر جنبه ی معرفی داره و با فضای سنگین و دراماتیک خودش، این امید رو ایجاد کرده که قراره با یه داستان پرتنش و نسبتا فلسفی طرف باشیم.
این داستان براساس وقایع تاریخی واقعی درست شده و ماجرای سریال، درباره ی تلاش برای اتحاد پادشاهی های مختلف جزایر هاوایی در قرن 18 و 19 میلادی هست. شخصیت اصلی یعنی کایانا، برگرفته از چهره های واقعی تاریخ هاوایی هست که درگیر مبارزه های سیاسی و فرهنگی بودن.
جیسون موموآ همون طور که گفته شد، تبدیل شده یه نماد مدرن از مرد مقتدر، بدوی و در عین حال محبوب که نقش هایی رو بازی میکنه که معمولا ترکیبی از خشونت، کاریزما و نوعی اخلاقیات خودساخته است که باعث میشن حتی وقتی ضدقهرمانانه رفتار میکنه هم جذاب و دوست داشتنی باقی بمونه.
بدن عضلانی، موهای بلند و خالکوبی هاش یه تصویر بدوی و جنگجو رو تداعی میکنن و این ظاهر به نوعی بازگشت به مردانگی طبیعی و غریزی هست که در برابر مردانگی مدرن و شهری قرار میگیره.
کار دروگو در سریال گات، رهبر قبیله ای وحشی ولی با کدهای اخلاقی خاص بود و یا آکوامن، نیمه خدای دریایی با گذشته ای تاریک ولی قهرمانانه بود و کایانا هم جنگجوی بومی ای هست که علیه سلطه ی خارجی میجنگه.
موموآ اغلب نقش هایی رو بازی میکنه که در مرز بین خشونت و عدالت قرار دارن و حتی وقتی شخصیتش اشتباه میکنه یا شرارت میورزه هم مخاطب حس میکنه که اون از یه منبع درونی درست کارانه داره عمل میکنه.
اون حالا نماینده ی نوعی مردانگی هست که با آسیب پذیری از یک گذشته ی دردناک و شورش علیه نظم موجود ترکیب شده و این باعث میشه که شخصیت هاش نه فقط به لحاظ فیزیکی بلکه به لحاظ روانی هم جذاب باشن.
درواقع موموآ داره یک الگوی خاص از مردانگی رو در سینمای آمریکا تثبیت میکنه اما راستش این نقش هایی که انتخاب میکنه و تصویری که از مردانگی درست میکنه رو اصلا قبول ندارم و به نحوی با ظاهر خودش، انواعی از حماقت رو برای مردهایی مثل خودش، توجیه میکنه.
ظاهر کاریزماتیک و بدن اغراق شده ی موموآ، باعث میشه مخاطب ناخودآگاه رفتارهای خشن یا غیرمنطقی رو بپذیره. این یه جور جذابیت سطحی هست که عملا عقلانیت و مسئولیت پذیری رو به حاشیه میبره. شخصیت هایی که بازی میکنه، اغلب تصمیم های احساسی و پرخطر میگیرن ولی چون این تصمیم ها با شور و قدرت بدنی همراهه، به جای نقد، تحسین میشن. این باعث میشه نوعی مردانگی غیرعقلانی و هیجانی به عنوان الگوی رفتاری جا بیوفته.
موموآ به جای شکستن کلیشه ها، اون ها رو با ظاهر مدرن بازتولید میکنه. مردی که حرف نمیزنه، احساساتش رو سرکوب میکنه و فقط با خشونت یا شورش، ارتباط برقرار میکنه. این تصویر، مردهایی رو که دنبال عمق، گفت و گو و مسئولیت پذیری هستن رو به حاشیه میبره و وقتی همچین شخصیت هایی محبوب میشن، جامعه ناخودآگاه اون ها رو به عنوان الگو قبول میکنه و این میتونه باعث بشه رفتارهای سطحی، پرخاشگرانه یا غیر مسئولانه در مردان جوان، توجیه بشه.
همچین آواتارهایی، این حسو درست میکنن که اگر به عنوان یک مرد یا زن، شبیه به اون چهره های محبوب و بخصوص جامعه بشی، در مقابل خیلی از اشتباهات، مصونیت پیدا میکنی و اصلا کسی قرار نیست تو رو بابت خیلی رفتارا، زیر سوال ببره.
فرض کنید یه مرد لاغر و قد کوتاه میومد و نقش های موموآ رو بازی میکرد؛ اون بازیگر قطعا نمیتونست به اندازه ی موموآ، توجیه پذیر ظاهر بشه. نمونه های همچین اتفاقی رو در بین آواتارهای زنانه هم میشه به کرار دید.
یعنی چهره ها و بدن ها در رسانه، نه فقط حامل نقش، بلکه حامل مشروعیت اخلاقی و اجتماعی میشن.
جمع بندی
وقتی ظاهر فرد با معیارهای جذابیت غالب همخوانی داره، مخاطب ناخودآگاه رفتارهاشو کمتر نقد میکنه و این باعث میشه که ظاهر، جایگزین مسئولیت پذیری و عقلانیت بشه. مردی که بدن عضلانی داره، حتی اگر رفتارهای پرخاشگرانه یا غیرمنطقی نشون بده، به عنوان مقتدر دیده میشه اما درمقابل، مردی با بدن لاغر یا قد کوتاه، با نشون دادن همون رفتارها ممکنه به عنوان یه فرد عصبی، ضعیف و یا نامتعادل شناخته بشه.
زن هایی که با معیارهای زیبایی در همپوشانی هستن میتونن نقش هایی رو بازی کنن که در صورت بازی توسط زن هایی با ظاهر متفاوت، غیر قابل قبول یا نامناسب تلقی میشن. مثلا شخصیت های زن اغواگر، جسور یا حتی بی رحم، وقتی به دست بازیگرهایی مثل مارگو رابی یا آنجلینا جولی اجرا میشن، تحسین میشن ولی همون نقش ها، با بازیگر هایی که ظاهرشون خارج از چارچوب های زیبایی غالب باشه، ممکنه با واکنش های منفی رو به رو بشن.
این الگو باعث میشن که افراد در زندگی واقعی هم احساس کنن برای پذیرفته شدن، باید شبیه این آواتارها بشن وگرنه رفتارهاشون، احساساتشون و حتی اشتباهاتشون بیشتر زیر ذره بین قرار میگیره و این یه نوع خشونت نمادینه که رسانه ها به طور ناخودآگاه، بازتولیدش میکنن.
رسانه ها نه فقط داستان رو تعریف میکنن بلکه معیارهای مشروعیت رفتاری و اخلاقی رو هم تعیین میکنن و این معیارها به شدت وابسته به ظاهر و بدن بازیگر هستن.