برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
بررسی بازخوردهای اولیه نسبت به فیلم Clown in a Cornfield
منتشر شده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
0 بازدید
دلقک در مزرعهی ذرت، اقتباسی از یه رمان به حساب میاد و در ژانر اسلشر نوجوانانه قرار میگیره. علی رغم تبلیغات خوبی هم که براش شده، منتقدایی هستن که عقیده دارن با یه کار کلیشه ای طرفیم و نتونسته چیزی متفاوت از اسلشرهای گذشته ارائه بده.
شخصیت های فیلم، قابل پیش بینی و کم عمق هستن و این موضوع، در نیمه ی اول فیلم، بیشتر خودنمایی میکنه.
فیلم تلاش کرده بعضی از کلیشه های ژانر اسلشر رو به کمک ترکیب با مفاهیم مدرن تغییر بده اما این نوآوری، بیشتر در پرده ی سوم اتفاق میوفته که شاید دیر باشه. پایان فیلم هم یه پیچش غیر منتظره درمورد مسائل جنسی و فرهنگی داره اما به لحاظ محتوایی، نتونسته چندان نظر مثبت منتقدا رو به دنبال داشته باشه.
خشونت درون این فیلم، حجم قابل توجهی داره اما هویت مشخصی برای قاتل، وجود نداره و صرفا یه دلقک هست که هر بار با اره برقیش ظاهر میشه.
این فیلم به عنوان یه کار اسلشر قابل تماشا اما معمولی ارزیابی شده که بدون شخصیت های خاص یا خلاقیت بخصوص، در فضای فیلم های مشابه، محکوم به فراموش شدنه. با توجه به تبلیغات زیادی که براش انجام شده، انتظارات زیادی ازش وجود داره اما خروجیش، معمولی تر از این حرفاست.
هشدار: ادامه ی این گزارش میتونه داستان فیلم رو لو بده.
در سال 1991، گروهی از نوجوون ها در شهر کوچیکی در نزدیکی یک کارخونه ی قدیمی، جشن میگیرن. دو نفر از این بچه ها وارد مزرعه ی ذرت میشن اما توسط فرندو، دلقک قاتل شهر کشته میشن.
در زمان حال، کوئین می بروک به همراه پدرش گلن، به این شهر نقل مکان میکنن. پدرش پزشک جدید شهر هست اما رابطه شون بعد از مرگ مادر کوئین، دچار مشکل شده.
کوئین در مدرسه با گروهی از نوجوونا آشنا میشه که ویدیوهای ترسناک درباره ی فرندو میسازن اما خیلی زود متوجه میشن که فرندو واقعی هست و شروع به شکارشون میکنه.
در ابتدا تصور میشه که فقط یه قاتل وجود داره اما در پایان، مشخص میشه که چندین بزرگسال شهر در این قتل ها دست دارن و نوجوونایی که گرایشای جنسی بخصوصی دارن رو تهدیدی برای جامعه ی سنتی خودشون میبینن.
در نهایت، صرفا چند نفر از نوجوونا زنده میمونن درحالیکه رهبر اصلی این قتل ها، آرتور هیل، موفق به فرار میشه و زمینه رو برای دنباله ی احتمالی فیلم، فراهم میکنه.
این فیلم ترکیبی از اسلشر کلاسیک و نقد اجتماعیه که تضاد بین نسل ها رو در یک شهر کوچیک، نشون میده.
این قاتلا عقیده دارن که نوجوونا با رفتار و طرز فکر مدرنشون میتونن هویت شهر رو نابود کنن و این قتل ها تبدیل به یک سنت قدیمی در این شهر شدن که در بازه های زمانی مختلف، اتفاق میوفتادن. آرتور هیل، مستقیما کسی رو به قتل نمیرسونه اما به نحوی مدیر این پروژه است.
جمع بندی
طرح کلی داستان، به اندازه ی کافی جذابه و مخاطب رو درگیر میکنه. ایده ی تضاد بین نسل ها یه مفهوم شناخته شده و قانع کننده است که توی خیلی از فیلمای موفق هم مورد استفاده قرار گرفته. اشاره به جامعه ی کوئیرها در داستان، کار رو از یه اسلشر ساده فراتر میبره و تبدیلش میکنه به یه داستان اجتماعی. شخصیت قاتل هم ممکنه خیلی منحصر به فرد جلوه نکنه اما در ساختار کلی داستان، فضای ترس و خشونت رو به خوبی حمایت کرده.
ژانر اسلشر نوجوانانه معمولا درمورد یه قاتل نقابدار هست که نوجوونا رو شکار میکنه و فضای داستان، غالبا در محیط مدرسه، اردوگاه های تابستونی یا شهر های کوچیک، اتفاق میوفته و این فیلم، به ویژگی های اصلی این ژانر، وفاداری کاملی نشون داده.