برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
عشق در نگاه اول| مروری بر فیلم Love at the first sight
منتشر شده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
0 بازدید
عشق در نگاه اول، تولید سال 2023، فیلمی در ژانر عاشقانه است که ماجرای آشنایی دو فرد بسیار جوون رو روایت میکنه. کل ماجرا، توی حدود 48 ساعت اتفاق میوفته و هر دو طرف رو در معرض تصمیمات لحظهای قرار میده.
این دو نفر، پیش از این هرگز همدیگه رو ندیدن و هیچ آشنایی خاصی ندارن؛ با این وجود، میدونن که اگر از این فرصت آشنایی استفاده نکنن، احتمالا فرصت دیگهای هم برای ایجاد صمیمیت، پیش نمیاد.
با این وجود، تصمیم گیری، توی یه مدت کوتاه، میتونه کار سختی باشه، بخصوص اگر بحث احساسات و عواطف وسط باشه. ما معمولا انتظار داریم که دو طرف ماجرا، به صورت تدریجی و تحت یه سری اتفاقات، با همدیگه آشنا بشن و برای ادامه دادن مسیر مشترکشون تصمیم بگیرن؛ اما دست تقدیر، چیز دیگهای رو برای هدلی و الیور رقم زده.
هشدار: ادامهی این مطلب میتونه محتوای داستان رو لو بده.
آیا به عشق در نگاه اول باور دارید؟
الیور و هدلی هر دو اوایل بیست سالگی هستن و قصد دارن که از هواپیما برای رسوندن خودشون به لندن استفاده کنن. الیور به نظر میرسه که یه فرد وسواسی و سختگیره که دوست نداره در معرض غافلگیری قرار بگیره اما از همون لحظهی اول که چشمش به هدلی میوفته، جرقهای رو درون خودش احساس میکنه و سختگیریهای خودشو کنار میذاره.
هدلی فرد برونگراتریه و ترجیح میده که در مقابل اتفاقات جدید، از خودش انعطاف نشون بده و به راحتی با الیور، در مورد درونیات خودش و ماجراهایی که از سرگذرونده صحبت میکنه.
هرچقدر که تصمیمگیری برای هدلی کار آسونیه، الیور به نظر میرسه که تا لحظهی آخر، در حال تحلیل و آنالیزه. اون یه خورهی ریاضی هست و عادت داره که همه چی رو حساب و کتاب کنه و بررسی کنه که در نهایت، شرایط قراره چطور پیش بره؟ آیا همه چیز ایدهآل خواهد بود؟ واقعیت اینه که الیور از پایانای تلخ، خوشش نمیاد.
همچنان که هدلی داره خودشو برای مراسم ازدواج دوم پدرش به لندن میرسونه، ما در بخشهای پایانی، متوجه میشیم که الیور خودشو بابت مراسم مادرش رسونده.
مادرش هنوز زنده است اما چون سرطان داره و شانس بهبودیش تقریبا صفره و قصد هم نداره که شیمی درمانی کنه، تصمیم گرفته که مراسم خودشو در قالب یه جشن، برگزار کنه و از بودن در کنار دوستان و عزیزانش لذت ببره.
برای الیور، قضیه ی سرطان مادرش یه موضوع سنگینه و این چیزی نیست که در سالهای پیری مادرش اتفاق افتاده باشه. اون قبلا هم یه بار با سرطان مبارزه کرده و حالش خوب شده؛ اما دوباره این بیماری، غافلگیرشون کرده، چیزی که الیور اصلا ازش خوشش نمیاد.
غافلگیری برای الیور، تبدیل به نوعی تکانهی منفی شده و این حسو بهش میده که همه چیز از کنترلش قراره که خارج بشه و تجربهی بدی رو به دست بیاره.
این به هم ریختگی، باعث میشه تا حتی با هدلی که خودشو از عروسی به مراسم ختم رسونده تا در کنار الیور باشه، برخورد بدی رو نشون بده.
هدلی مجددا انعطاف نشون میده. برای اون، پایانهای بد، پذیرفته شده هستن. اون پیش از این، مجبور شد که به طور ناگهانی با قضیهی طلاق پدر و مادرش کنار بیاد و بر خلاف الیور، زیاد اهل حساب و کتاب کردن نیست. اگه فرصتی برای لذت بردن از زندگی باشه ازش بهره میبره و اگرم چیزی رو از دست بده، مدتی براش عزاداری میکنه و بعد به سراغ سناریوهای بعدی میره.
نقطه عطف داستان، وقتی ایجاد میشه که هدلی به الیور پیشنهاد میده از حساب و کتاب کردن بیش ازحد دست بکشه و اینقدر ایدهآلگرا نباشه بلکه بپذیره که چه احساسی داره و حس بدی که بعضا ممکنه آدمیزاد تجربه کنه رو کتمان نکنه.
وقتی صحبت از عشق و همدلی بین انسانها میشه، همیشه این احتمال وجود داره که یه طرف ماجرا، بره یا بمیره و از زندگی فردی که بهش دلبسته، حذف بشه. اما آیا این موضوع، کافیه تا دست از روابط انسانی بکشیم و از لذت عشق ورزیدن، خودمون رو محروم کنیم؟
اینکه هدلی و الیور، توی یه سفر هوایی و میون این همه شلوغی و توی یه شهر پرجمعیت، اینطور مقابل همدیگه قرار میگیرن، بیشتر به این موضوع دامن میزنه که عشق، واقعا پدیدهی زیبایی هست که به انسان، نوعی فردیت میبخشه و بهش اجازه میده تا توی این شلوغی، یه تکیهگاه برای احساسات پیچیدهاش داشته باشه.
اعتراف الیور به هدلی، از این بابت براش سخته که اون تا پیش از این، آمادهی رو به رو شدن با فقدان رو نداشته و آدم حساسیه؛ ولی همینکه به روش هدلی با قضیهی تراژیک مادرش رو به رو میشه و اندوه رو به عنوان بخشی از تجارب زندگی میپذیره، جرات اینو پیدا میکنه که ماجرای عاشقانهاش با هدلی رو ادامه بده و برای داشتنش تلاش کنه.
به عنوان یک جمعبندی
یکی از دلایلی که در مورد محتوای فیلمهای جدید، کنجکاوی به خرج میدم اینه که ببینم آدما تو این روزا دارن به چی فکر میکنن و موضوعات و ژانرای مختلف، تا چه اندازه میتونن بازخورد بگیرن.
اینکه داستانهای عاشقانه دارن به سمت و سوی بولد کردن چه احساساتی میرن و کدوم فرهنگا و الگوهای رفتاری رو اولویت قرار میدن، تا حد زیادی، توصیف کننده ی اینه که دنیای جدید، داره باعث میشه که ما چطور، در مورد موضوعات رمانتیک، فکر کنیم.
فضای فیلم “عشق در نگاه اول”، تا حد زیادی، الگوهای عرفی رو کنار گذاشته و شخصیتها، از فردیت بیشتری برخوردارن. این موضوع، اجازه میده تا آواتارهای قویتری از عشق ساخته بشه و ذهن مخاطب، لزوما درگیر اینکه توی چه فرهنگ و تمدنی هست، حبس نشه.
ما آدما میتونیم مبتکر روشهای عشق ورزیدن و ایجاد الگوهای همدلی باشیم و اصطلاح عشق در نگاه اول، فکر میکنم که بیشتر، استعارهای در مورد جذابیت همیشگی موضوع عشق ورزیدنه.