برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
دیجیتال فئودالیسم در سینما
منتشر شده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
0 بازدید
سینما و داستان نویسا، خیلی قبل تر از شکل گرفتن نگرانی های جدی درمورد آینده ی تکنولوژی، خیالپردازی های خودشون رو به جامعه ارائه دادن و به تدریج میشه شکل های جالب و پیچیده تری رو شاهد بود.
یکی از نظریاتی که این روزا به شکل جدی تری مطرح میشه، دیجیتال فئودالیسم و ایده های مشابه هست. ممکنه گاها افرادی رو دیده باشید که با حالت مرموز و دارکی درمورد تبدیل شدن انسان ها به برده ی سیستم صحبت میکنن و عقیده دارن که به زودی، ما تبدیل به انسان هایی میشیم که عملا مالک هیچ چیز نیستیم و در عین حال، از وضعیتی که درونش قرار گرفتیم، راضی هستیم.
بعضیا عقیده دارن که یه زودی انسان ها به قدرت های فرابشری میرسن و شعار هایی مثل You'll own nothing and be happy منشا الهام بعضی تئوری پردازی های بدبینانه و تراژیکه.
معنی این جمله اینه که اقتصاد اشتراکی، اجتناب ناپذیره و میتونیم شاهد دیجیتالی شدن مالکیت باشیم و آدم ها به جای داشتن چیزایی مثل خونه، ماشین یا حتی وسایل شخصی، اونها رو اجازه میکنن یا اشتراکشون رو تهیه میکنن که خیلیا از همچین آینده ای خوششون نمیاد و دلایل خودشون رو دارن.
از جمله انتقاداتی که نسبت به همچین سیستمی وجود داره اینه که استقلال، حریم خصوصی و وابستگی شدید به سیستم های هوشمند و شرکت های بزرگ رو شاهد خواهیم بود.
به جز اصطلاح دیجیتال فئودالیسم، با کلمات کلیدی ای مثل Technocratic Dystopia هم ممکنه به همچین مباحثی رسید. این اصطلاح به معنی آینده ای هست که در جریانش تکنولوژی و نخبه های فنی، کنترل کاملی بر جامعه پیدا میکنن و انسان ها به ابزار یا داده، تقلیل پیدا میکنن که تجسم چندان عجیبی نیست و همین الان هم میشه الگوهای مشابهش رو در برخی جوامع دید.
در دیدگاه Post-Humanism عقیده بر اینه که انسان ها در آینده ممکنه جای خودشون رو به موجوداتی با هوش مصنوعی یا ترکیب انسان و ماشین بدن و این ایده، بارها در سینما مورد استفاده قرار گرفته و فکر میکنم یکی از شناخته شده ترین این آثار، مجموعه کارهای شبح درون پوسته است.
هربرت مارکوزه عقیده داشت که جوامع صنعتی پیشرفته، انسان ها رو به پذیرش و تسلیم دربرابر رفاع نسبی و تکنولوژی سوق میدن و بعضی از متکفرا هم پیش از این درمورد صنعت فرهنگ و تبدیل شدن انسان به مصرف کننده ی منفعل، هشدار داده بودن. طبعا خوده افزایش رفاه و دسترسی انسان ها به دانش و منابع نیست که نگرانی ایجاد میکنه بلکه نگرانی درمورد کمبود اخلاقیات و میزان آمادگی ما در مقابل شرارت انسانیه.
شاید اصطلاح دیجیتال فئودالیسم، توصیف روشن تری رو شامل بشه. دیجیتال فئودالیسم یا تکنوفئودالیسم یکی از روشن ترین و هشداردهنده ترین توصیف هایی هست که برای آینده ارائه میشه و عقیده دارن که در این دوره، انسان ها رعیت پلتفرم های بزرگ میشن.
ازجمله متفکرهایی که از این اصطلاح استفاده کردن میشه به یانیس واروفاکیس اشاره کرد که در کتابش توضیح میده سرمایه داری سنتی، جای خودش رو به سرمایه ی ابری میده. این نویسنده، اقتصاددان و وزیر دارایی سابق یونان بوده. ایشون عقیده داره که ما دیگه توی بازار رقابتی زندگی نمیکنیم و در قلمروهایی هستیم که به دست پلتفرم ها ادامه میشه و زندگیمون شبیه رعیت هایی شده که برای ارباب دیجیتال کار میکنن.
یک نقل قول جالب کتابش این هست که: ما با آپلود نظرات، عکس ها و ویدیو ها، بدون دریافت هیچ دستمزدی، سرمایه ی ابری رو بازتولید میکنیم.
ماریانا مازوکاتو به عنوان یک اقتصاد دان، اصطلاح فئودالیسم دیجیتال رو در سال 2019 و برای توصیف مدل های استخراج رانت به دست پلتفرم های بزرگ ابتداع کرد و هشدار داد که اگر هوش مصنوعی و زیرساخت های ابری، تحت کنترل عمومی قرار نگیرن، جامعه وارد مرحله ای از انحصار و وابستگی شدید میشه.
این رویکرد به طور ضمنی و گاهی به وضوح، در سینما هم ظاهر شده و شما ممکنه به کرار، فیلم هایی رو دیده باشید که درمورد سلطه ی پلتفرم ها و حذف اختیار انسانی صحبت میکنن.
فیلم The Circle 2017 یکی از ضعیف ترین کارهایی هست که در این زمینه ساخته شده و سعی کرده نقدی درمورد شرکت های فناوری که با شعار شفافیت و کنترل کامل روی زندگی ساخته شدن داشته باشه. این فیلم با بازی اما واتسون، شانس خوبی برای جذب مخاطب داشت اما به حدی بد ساخته شد که بیشتر از محتواش، بابت کیفیت ساختش توی ذوق بیننده ها زد.
در سال 2018 فیلمی به اسم Ready Player One ساخته شد که داستانش درمورد دنیایی هست که مردم توی یک پلتفرم واقعیت مجازی زندگی میکنن و مالکیت واقعی از بین رفته.
فیلم Her 2013 رو ممکنه خیلی ها دیده باشن. این فیلم درمورد رابطه ی انسان با هوش مصنوعی هست و وابستگی عاطفی به سیستمی رو نشون میده که کنترل اطلاعات رو به دست گرفته.
سریال Black Mirror رو شاید بشه موفق ترین اثر در این زمینه دونست چرا که هم خوش ساخته و هم داستان های الهام بخش زیادی داره.
اما فارغ از داستان هایی که درون فیلم و سریال ها به تصویر کشیده میشه، خوده صنعت سینما هم با مشکلاتی که مستقیما تاثیرپذیرفته از تکنولوژی و هوش مصنوعی هستن دست و پنجه نرم میکنه. بعضا نقش نیروی انسانی در تدوین و بازیگری، در حال کمرنگ تر شدنه و بازسازی صدا و حرکات بازیگرها رو به کمک الگوریتم ها میشه با هزینه ی کمتری انجام داد. میشه انتظار داشت که رفته رفته، بازیگرهای دیجیتالی جدیدی خلق بشن که عملا وجود خارجی ندارن و نیازی نیست کلی وقت و انرژی صرفشون کرد تا بتونن یه پروژه رو تکمیل کنن.
بدبینی هایی که توی برخی از کارهای سینمایی منتقدانه نسبت به تکنولوژی و هوش مصنوعی مطرح میشه، خیلی سطحی و ابتدایی و مربوط به اوایل آشنایی جامعه با یک تکنولوژی جدید هستن. چیزی مثل فیلم Her با وجود اینکه خیلیا به عنوان یک تراژدی ترسناک ازش ساد میکنن، اتفاقا پایان خوبی داشت و به شکلی الهام بخش و باورپذیر، نشون داد که نقش آدما در حمایت عاطفی از همدیگه و خلق تجارب واقعی، چقدر مهم و جایگزین ناپذیره.
جمع بندی
در فیلم Her بدبینی تکنولوژیک با نوعی امید انسانی تلاقی پیدا میکنه و میتونه خیلی معنادار و الهام بخش باشه. تئودور در پایان این فیلم، به رابطه ی واقعی با امی نزدیک میشه و این اتفاق، لزوما از سر نیاز اتفاق نمی افته بلکه تاثیر پذیرفته از فهم و بلوغ هست. سامانتا به نحوی خودش هم در مسیر رشد بود و صرفا به عنوان یک ابزار ظاهر نشد.
اما بعضی از کارها، صرفا نوعی بدبینی سطحی دارن و مسائلی مثل ترس از هک شدن رو بازتولید میکنن اما مرز بین تجربه ی واقعی و شبیه سازی شده یا نقش خاطرات در شکل گرفتن معنای زندگی، نیاز به خیالپردازی های عمیق تری داره که توی کارایی مثل Black Mirror خیلی بهتر بهش پرداخته شده.