ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

بررسی بازخوردهای ابتدایی نسبت به فیلم Eddington 2025

بررسی بازخوردهای ابتدایی نسبت به فیلم Eddington 2025

بررسی بازخوردهای ابتدایی نسبت به فیلم Eddington 2025

منتشر شده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۴

0 بازدید

بررسی بازخوردهای ابتدایی نسبت به فیلم Eddington 2025

بالاخره کار جدید آری آستر و واکین فینیکس که با فیلم بیو میترسد جلب توجه کرده بودن منتشر شد و فروش نسبتا ضعیفی رو به دنبال داشت.

این فیلم در ژانر کمدی سیاه، نئو وسترن و درام سیاسی ساخته شده و علاوه بر واکین فینیکس میشه دو بازیگر محبوب دیگه رو دید و فروش کمش، مستقیما تاثیرپذیرفته از نوع محتوا و داستان پردازیش هست که خاص پسنده.
در شهر خیالی ادینگتون و نیومکزیکو، در دوره ی همه گیری کرونا، تقابل بین کلانتر و شهردار، به یک جنگ داخلی تبدیل میشه و همسایه ها علیه همدیگه شورش میکنن.


این فیلم در جشنواره ی کن 2025 به نمایش دراومد و اتفاقا تونست توجه منتقدا رو جلب کنه اما استقبال عمومی خاصی نداشت. بعضا یک فضای دوقطبی هم بین منتقدا ایجاد شد که تاثیرپذیرفته از روایت پیچیده و فضای سنگینش هست که میشه امضای خاص همکاری های آری آستر و واکین فینیکس درنظرش گرفت.
هزینه ی تولید این فیلم بین 35 تا 50 میلیون دلار تخمین زده شده اما تا امروز صرفا تونسته 11 میلیون دلار بفروشه و در وضعیت زیان ده به سر میبره. در هفته ی دوم، فروشش افت 64 درصدی داشت و به رتبه ی هشتم جدول فروش سقوط کرد و حتی در بعضی بازار ها مثل فرانسه و نروژ، فروش افتتاحیه خیلی پایین بود. به شخصه عاشق تراژدی این مدل فیلم ها هستم و بیش از پیش کنجکاوم میکنه که ببینم چجور یه کارگردان تونسته حتی با استفاده از چند بازیگر سرشناس، چیزی رو تولید کنه که اینقدر اشتها کور کن باشه که بعضا فیلم های جالبی هم میشه بینشون پیدا کرد.

فیلم سعی میکنه به طور همزمان درمورد سیاست، کرونا، نژاد، توهمات فردی و فروپاشی اجتماعی صحبت کنه و منتقد ها عقیده دارن که فیلم، بیش از حد اشتباع شده و تمرکز کافی نداره اما بخوایم واقع گرایانه نگاه کنیم، زندگی واقعی و رسانه ها دقیقا همچین اتمسفری دارن و گاهی آدم مجبور میشه از دل داده های انبوه، درمورد نقش اجتماعی خودش تصمیم بگیره. زندگی میتونه همینقدر پیچیده و گیج کننده باشه و این نگاه واقع گرایانه ی آری آستر به زندگی، قابل تحسین و جسورانه است.
آری آستر به جای ساختن یک داستان خطی، یه فضای سوررئال، تلخ و بعضا آشفته خلق کرده و بعضی ها گفتن که فیلم، مثل یه کابوس در آینه ی شهربازی هست که نمیدونی باید بخندی یا بترسی.
فیلم نه طرفدار چپه و نه با افکار راستگراها همپوشانی داره و همه رو نقد میکنه و این بی طرفی تلخ باعث شده مخاطب ها نتونن با شخصیت ها یا پیام فیلم، همذات پنداری کنن.
فیلم حدود 2ساعت و 25دقیقه است و خیلی ها گفتن که نیمه ی دومش کشدار و خسته کننده ست. نقل قولی هست که میگه: این فیلم یکی از ناخوش آیندترین تجربه های سینمایی من در سال 2025 بود.
نه به خاطر بد بودن بلکه به خاطر حس سنگینی و بی قراری ای که به واسطه ی محتوای فیلم، منتقل میشه. فیلم های جریان اصلی، عموما محتوای زودهضمی دارن و افرادی مثل آری آستر، ظاهر کارشون در حد استانداردهای فیلمای جریان اصلی هست اما به فرم و محتوایی که از سینمای جریان اصلی انتظار میره، بدجوری دهن کجی میکنن.

نمیشه منکر شد که خیلی از فیلم های تحسین شده ی سالهای اخیر، با مضمون عدالت، نقد سرمایه داری یا همدلی با اقلیت ها ساخته شدن و از طرفی، این سبک روایت برای بعضی ها حس تحمیل ایدئولوژی داره، مخصوصا وقتی لحن جدی یا شعارزده داشته باشن.
سینما ذاتا با روایت های انسانی و اجتماعی درگیر میشه و خیلی از دغدغه های چپگرایانه، مثل فقر، یا بحران هویت، سوژه ی دراماتیک خوبی هستن. جشنواره ها و منتقدها معمولا به آثار اجتماعی و سیاسی، توجه بیشتری نشون میدن چون این فیلم ها به قولا حرفی برای گفتن دارن اما شاید درستش اینه که پیامشون صریح و تحمیل شده است و محتوای زودهضمی دارن.
ادینگتون به لحاظ ایدئولوژیک، توی یک منطقه ی خاکستری قرار میگیره و همینم باعث شده که نظراتش دوقطبی بشن. بعضی ها عقیده دارن که این فیلم، تصویری از فروپاشی اجتماعی آمریکاست و کارگردانش رو بابت پرداختن به موضوعات حساسی مثل کرونا، قطبی شدن سیاسی و بحران هویت، تحسین کردن.
امتیازهای منتقدها معمولا بین 7 تا 8 از 10 بوده و روی سبک خاص، روایت چندلایه و نگاه فلسفی فیلم تاکید کردن و خلاقانه دونستنش.
اما مخاطب عمومی، اغلب گفته که فیلم ادینگتون، بیش از حد سنگین و بیش از حد جدیه و بعضی ها حس کردن که فیلم داره روایت های چپ گرایانه و ضد سیستم رو تحمیل میکنه و هیچ جنبه ی سرگرم کننده ای هم نداره.
ولی به شخصه، اونچه که از این فیلم دیدم، اتفاقا اونقدرا هم جدی نیست. مخصوصا کارایی که پدروپاسکال انتخاب میکنه، عمدتا داستان سطحی ای دارن. ایده ی کلی این داستان، سطحی هست ولی بابت بازی خاص واکین فینیکس هم که شده، دیدنیه.


پدرو پاسکال توی سال های اخیر، بیشتر نقش هایی رو انتخاب کرده که یا سرگرم کننده هستن یا لحن نیمه طنز و سبکی دارن و توی این فیلم هم شخصیت شهردار، یه جور کاریکاتور از سیاست مدارهای محلیه و دیالوگ هاش هم عمدتا اغراق آمیز و پوچ هستن.
واکین فینیکس، عمدتا یک لایه ی جدید به نقش های خودش اضافه میکنه و حتی وقتی داستان سطحی باشه هم آدمو درمورد درونیات و وضعیت روانی نقشی که بازی میکنه، کنجکاو میکنه.
آری آستر قبل از ادینگتون بیشتر به خاطر دو تا فیلم ترسناک و روانشناختی شناخته شده و با اینکه لزوما فروش خوبی نداشتن اما تونستن توجه منتقدا رو جلب کنن.
فیلم Hereditary که با اسم "موروثی" در وب فارسی ترجمه شده، در سال 2018 ساخته شد و داستان درباره ی خونواده ای هست که بعد از مرگ مادربزرگ، با رازهای تاریک و نیروهای ماورایی رو به رو میشن. این فیلم فضاسازی سنگینی داره و داستانش هم به شکل زیرکانه ای طراحی شده.
در سال 2019، فیلم میدسامر رو ساخت که در ژانر ترسناک و درام روانشناختی هست و داستان گروهی از دوستان رو روایت میکنه که به جشن آیینی در سوئد میرن که به ظاهر، شاد و روشن هست ولی در عمل، نوعی خشونت و جنون رو درون خودش داره و حتی اگر صرفا داستانش رو بخونید، ممکنه تحت تاثیر قرار بگیرید. این فیلم شاید بیس داستانیش کمی ساده باشه اما جزئیات خیلی جالبی داره و تونسته به شکل ملموسی، ایده ی خودش رو ارائه بده.

جمع بندی
کار آخرش هم بیو میترسد بود که از نظر تجاری شکست خورد ولی روایت جسورانه ای داره و مسئولانه است و به خوبی تونست آشفتگی روانی رو به تصویر بکشه. حس میکنم این کارگردان، پیه ی مستقل بودن رو به تنش مالیده و تا امروز هم اظهار نظر خاصی درمورد شکست تجاری فیلم هاش نداشته یا حداقل همچین چیزی رو نتونستم پیدا کنم.
اون یکی از بهترین ها در زمانی هست که بازارپسندترین ایده ها رو رفته رفته میشه با هوش مصنوعی درست کرد و ترس از مستقل بودن، حتی بیشتر از گذشته شده.