ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

معرفی و بررسی سریال house of dragon| خاندان اژدها

معرفی و بررسی سریال house of dragon| خاندان اژدها

مروری بر سریال خاندان اژدها

منتشر شده در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳

0 بازدید

معرفی و بررسی سریال house of dragon| خاندان اژدها

معرفی و بررسی سریال House of the Dragon| خاندان اژدها

بازی تاج و تخت به چنان محبوبیتی رسید که منتقدا شروع کردن به قسمت به قسمت نقد کردنش و هنوزم که هنوزه درموردش صحبت میشه. یه پروژه‌ی عظیم که ژانرای مختلفی رو پوشش میداد، هزینه‌ی زیادی براش صورت گرفت و تونست طرفدارای زیادی از طیفای مختلف رو جلب کنه. کاملا انتظار میرفت که تلاش بشه تا استفاده‌ی تجاری بیشتری از این ایده صورت بگیره و خاندان اژدها، یکی از این تلاش‌هاست.

این فرنچایز به بسیاری از ویژگی‌های خاص گیم آو ترونز وفاداره و می‌تونه حس‌و‌حال اون سریال رو زنده کنه. یه درام خوب با مایه‌ی فانتزی متعادل و استانداردهای آمریکایی که اتفاقات حدود دو قرن قبل از سریال بازی تاج و تخت رو روایت میکنه.
اگر دنبال اتمسفری مشابه سریال محبوب گیم آو ترونز هستید، این سریال چند فصلی هم بهتون پیشنهاد میشه. حتی میشه گفت که از برخی جهات، منجمله بازی‌ها و جلوه‌های ویژه، تونسته ضعف‌های فصلای ابتدایی بازی تاج و تخت رو پشت‌سر بذاره و دیالوگ‌های تراش‌خورده‌تری رو استفاده کردن.
در زمان تحریر این مطلب، دو فصل از سریال خاندان اژدها منتشر شده و همچنین سازنده‌ها، وعده‌ی فصل 3 و 4 رو هم دادن. 

این مطلب قصد نداره داستان سریال رو لو بده و می‌تونه مناسب افرادی باشه که به‌تازگی شروع به دیدن خاندان اژدها کردن یا هنوز درمورد شروع کردن این داستان، مطمئن نیستن.
الگوهایی که خاندان اژدها برای گسترش داستان خودش استفاده کرده، همپوشانی زیادی با همون الگوهای داستانی گیم آو ترونز داره؛ با این تفاوت که تعداد کمابیش کمتر شخصیت‌های کلیدی در این سریال، کمک می‌کنه تا مرور راحت‌تری روی هدف و اتمسفر اصلی داستان داشته باشیم.
شخصیت‌های متنوع گیم آو ترونز باعث میشد که بیننده‌ها هر‌کدوم بنا‌به سلیقه و ذهنیتی که دارن، چیز به‌ظاهر منحصربه‌فردی رو پیدا کنن و مورد تحسین قرار بدن در‌حالی که وقتی انگیزه و اهداف شخصیت‌ها رو مرور می‌کردیم، در نهایت به یه ارتعاش مشابه می‌رسیدیم.
داستان، یک هویت داره که تاثیر‌پذیرفته از ذهنیت خالقش هست. درست مثل یک انسان، میشه درون یک داستان هم ویژگی‌های روانی انسان‌ها رو کاوش و بررسی کرد.

در داستان خاندان اژدها، ما دو شخصیت کلیدی داریم. رینیرا و آلیسنت که توی پوستر هم خودنمایی می‌کنن. رینیرا از اونجایی جلب‌توجه می‌کنه که نوعی نگاه انتقادی داره و سعی می‌کنه که با عرف جامعه سازگار نشه اما در نهایت، همون ویژگی‌هایی رو بروز میده که ما سابقا در شخصیت دنریس گیم آو ترونز دیدیم. رینیرا به چیزی میچسبه که همیشه سعی داشته قربانیش کنه، میدونه مایه‌ی دردسره و قراره تراژدی‌های بیشتری رو براش رقم بزنه.
شما نمی تونید همچین شخصی رو به چشم فردی معصوم و مظلوم نگاه کنید چون همیشه می‌دونید یک زمانی فرصت اینو داشته که بازی سلطنت رو رها کنه و در گوشه‌ی دیگه‌ای از دنیا، زندگی عاشقانه‌ای رو از نو شروع کنه.
دقیقا اینکه چه انگیزه‌ای پشت تصمیم رینیرا برای موندن و مبارزه کردن برای تاج و تخت هست رو میشه نقطه‌عطف به‌حساب آورد و کشف کردنش، علاوه‌بر بررسی دیالوگ‌ها و رفتارها، نیازمند یه جور نگاه غیر مستقیم به سناریو هم هست.
اتفاقی که به‌طور مداوم و در پایان تمام خطوط داستانی این سریال میوفته، قربانی شدنه. یعنی فارغ از اینکه شخصیت مورد بحث، چه جایگاه اجتماعی یا چه قدرت‌ها و مزیت‌هایی داره، اون قراره که به‌نحوی قربانی بخشی از انتخاب‌های خودش بشه. انگار که این قربانی شدن، جزو جدایی‌ناپذیر زندگی، نشون داده میشه و در ترکیب با دیالوگ‌های شخصیت‌های کلیدی که گاها درمورد زندگی و جهانبینی‌شون حرف می‌زنن، بیشتر این حس رو منتقل می‌کنه که انسان، راه در‌رویی از تبدیل شدن زندگیش به یک تراژدی نداره.

با‌اینکه تمام این شخصیت‌ها قابل نقدن و اگر رویکرد جانبدارانه‌ی سریال نبود، میشد واضح‌تر دید که دقیقا دارن قربانی چجور حماقت یا تصمیم خودخواهانه‌ای میشن. هیچ تصویری از سلامت روانی و تعادل رو نمیشه توی این سناریو دید و حتی شخصیت‌های به‌ظاهر مثبت یا افرادی که سعی می‌کنن صادقانه خدمت کنن هم به‌طور غیر مستقیم، رفتارهای خودخواهانه و گروه‌زده‌ای رو از خودشون نشون میدن.
هرچند که اتمسفر این فیلم داره توی یه دنیای تخیلی اتفاق میوفته اما با‌توجه به قدرت و تاثیر این محتوای تجاری، میشه انتظار داشت که تاثیر عمومی قابل‌توجهی داشته باشه. شاید هنرمندا قدرت اینو نداشته باشن که یه سیاست‌مدار بخصوص رو به قدرت برسونن اما همواره قدرت قابل ملاحظه‌ای برای دستکاری وضعیت روانی و نگاه آدما به زندگی دارن که این چیزی فراتر از جناح‌بندی سیاسیه.
سناریویی که همه‌ی شخصیت‌هاش شرور هستن و هیشکی سعی نمی‌کنه تا حتی یه‌مقدار، نقش مثبت و مفید خودش رو بازی کنه، چیزی جز به‌تصویر کشیدن سقوط نیست. یعنی در‌جریان چنین سناریویی، عملا هیچ پیشرفت خاصی صورت نمی‌گیره و شما فقط با آدمایی که درگیر نابهنجاری هستن سرگرم می‌شید. اگر جذابیت‌های جنسی و اکشن و جذابیت‌های ظاهری این کار رو ازش بگیرید، سناریوی اون رو میشه خیلی کلیشه‌ای و معمولی در‌نظر گرفت.

شاید کمترین تاثیر چنین داستان‌هایی اینه که باعث میشه انسان از خودش ناامید بشه و به‌راحتی، جامعه رو به‌عنوان یه ساختار پوچ و اصلاح‌ناپذیر نگاه کنه. رسیدن به همچین نگاهی، توجیهی میشه برای خودخواهانه زندگی کردن. یعنی شما به جامعه نگاه می‌کنید و می‌گید که آدما ترکیبی از خوبی و بدی هستن و خوبی در کنار بدی هست که معنا پیدا میکنه؛ هیچ آدمی خوب نیست و تاریکی‌های درون خودش رو داره و نمی‌تونه از این وجه تاریک خودش جدا بشه. چه دلیلی داره که بابت همچین موجودات رقت‌انگیز و ناامید‌کننده‌ای سعی کنم فرد سر‌به‌راهی باشم یا خیر جمعی رو دنبال کنم؟ خواسته‌های خودم مهم‌تره و ترجیح میدم که خودخواهانه زندگی کنم. شما هم بهتر از من می‌دونید که اگه آدما اینطوری بخوان به جامعه نگاه کنن، چه اتفاقی میوفته.
چیزی که در سناریوی خاندان اژدها و سریال گیم آو ترونز به شکل افراطی نادیده گرفته میشه، پتانسیل انسان‌ها برای ایجاد یه تغییر مثبت و همچنین رشد کردنه. یعنی انگار که نویسنده از ناامید‌کننده جلوه دادن جامعه و آدمای دخیل در سرنوشت دنیا لذت می‌بره و شما توی این جهان‌سازی، فردی رو نمی‌بینید که هنوز عقلش درست کار کنه، کار فکری درست و حسابی انجام بده و وقتی از آدما حرف میزنه، حس اینکه جلوی یه گله گوسفند قرار گرفته رو نداشته باشه.

حتی عاشق شدن شخصیت‌های درون این سناریو به‌جای اینکه ازشون افراد مسئولیت‌پذیر‌تر و پرمحبت‌تری بسازه، تبدیل‌شون میکنه به افراد احمق‌تر و خودخواه‌تری که برای معشوق خودشون، حاضرن هر بلایی رو سر بقیه بیارن.
قبول دارم که ما با یه سناریوی گسترده و تحسین‌برانگیز طرفیم که احتمالا منبع الهام ساخت سریال‌های دیگه‌ای هم خواهد شد اما کافیه از این دنیای فانتزی فاصله بگیرید و نگاهی بی‌طرف به اتمسفر غالب‌بر این دنیا بندازید. چرا یکی تصمیم می‌گیره که همچین دنیایی رو خلق کنه؟ چرا همچین سناریویی اینقدر محبوب میشه؟ پشت این محصول تجاری سرگرم‌کننده، میشه نابهنجاری‌های زیادی رو دید که می‌تونن اتفاقا به بیننده سرایت کنن و روی جهان‌بینیش تاثیر منفی بذارن.

جمع‌بندی
منظور از این نقد‌های منفی هم این نیست که بهتره این محصول رو تماشا نکرد. یه نگاه انتقادی، میتونه کمک کنه که از خودمون درمقابل تاثیرات روانی منفی یه محتوا مراقبت کنیم. اما یه تعصبی بین بیننده‌ها وجود داره که وقتی یه اثر، تبدیل به یه سریال یا فیلم بسیار محبوب میشه، خیلی از منتقدا سعی میکنن محافظ‌کار باشن و سراغ بررسی نقاط منفی اثر نرن.