برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی جوکر واکین فینیکس
منتشر شده در تاریخ ۱۶ دی ۱۴۰۳
0 بازدید
گذر از پنجرهای که همهچیزو تغییر داد؛ نقد و بررسی جوکر ۲۰۱۹
موضوعی که توی فیلم جوکر، بهخوبی بهش پرداخته شده، اون اتفاق یا آسیبی هست که باعث میشه یه شخص، بعد از مبارزهی طولانی برای بهنجار موندن، نقش مثبت خودشو کنار بذاره و سراغ هرج و مرجطلبی بره.
فیلم جوکر 2019، یه فیلم بسیار تحسین برانگیزه. اول از این بابت که یه بازیگر خیلی خوب داره که تونسته فردی با وضعیت روانی پیچیده رو به تصویر بکشه و دوم، داستانپردازی متفاوت این فیلم از زندگی یه ابرشرور هست. معمولا فیلمایی که به زندگی ابرقهرمانا و ابرشرورا میپردازن، پر از اغراق و افراط هستن و سکانسا برای تحت تاثیر قرار دادن بیننده و هیجانزده کردنش تدارک دیده میشن و لزوما به محتوای داستان، تا این اندازه توجه نمیشه.
اتفاقی که باعث شد تا جوکر، اولین قتل خودشو مرتکب بشه رو میشه پنجرهای در نظر گرفت که جوکر رو از دنیای آدمای خوب میگیره و به دنیای افرادی که خودخواسته میخوان شرور و نابهنجار باشن، پرت میکنه. این پنجره رو میشه نقطهعطف زندگی شخصیتهایی مثل جوکر در نظر گرفت که یه تاثیر اجتماعی قابل توجه رو با داستان زندگی خودشون ایجاد میکنن.
پرداختن به این پنجره و نحوهی تحول شیوهی زندگی شخصیتهای کاریزماتیک، نهکه بهخودی خود جذابیتی نداشته باشه اما میشه گفت که پرداختن بهش، کار دشواریه و نیاز به ایجاد یه چرخهی علت و معلولی بسیار قانعکننده و منطقی داره. داستانپردازی که بهجای واقعگرایی، همواره به دنبال تهییج بینندهاش هست، مشخصا توی نشون دادن این نقاط عطف یا پنجرهها، ممکنه به مشکل بخوره و نتونه داستان قانع کنندهای رو ارائه بده.
توی بسیاری از کارای اقتباسی، جوکر شخصیتیه که بهشکل اغراقآمیز و با داستانهای نهچندان قانعکنندهای، شرارتهای بزرگی رو بهانجام میرسونه اما در مورد جوکر 2019 یا آرتور فلک، این قضیه فرق میکنه و داستانپرداز تونسته بیننده رو درمورد علت تحول جوکر، قانع کنه.
این فیلم تحسین برانگیز، تا الان تونسته 88 درصد پسند مخاطبای گوگل و امتیاز 8.4 رو از سایت IMDb به دست بیاره و بسیاری از مخاطبین، بیصبرانه منتظر قسمت دوم این فیلم هستن.
استقبال مخاطبا و منتقدین از این فیلم، یه استقبال باورنکردنی بوده و میشه بخش زیادی از اقبال فیلم رو مدیون بازی عجیب و حرفهای واکین فینیکس دونست.
چیزی که بهش میگیم پنجرهی تحول، یه بخش مهم از زندگی شخصیتهای نابهنجار و شروره که گاها کشف و پیدا کردنش دشواره. همچین شخصیتهایی لزوما به دورهی تحول خودشون اشارهای نمیکنن یا قادر نیستن که توصیف دقیقی از نقطهعطف زندگی خودشون ارائه بدن. این دریچهی تحول، بخش زیادی از بار خودشو روی دوش روان فرد میندازه و لزوما نمود ظاهری قابل توجهی نداره.
اونچه که باعث گذر آرتور فلک از این دریچه یا پنجره میشه، چیزی بیشتر از قلدری توی محل کار هست. اون برای مدت زیادی، با مشکلات مختلفی مثل فقر یا تنهایی مبارزه میکنه اما در نهایت، میشه دید که در حال خسته شدنه و مبارزهی خودش برای بهنجار موندن رو بینتیجه میبینه. اون خودشو در موقعیتی میبینه که همهی درا به روش بسته است و حتی بااینکه با تمام وجودش مشتاق به ایجاد یه تاثیر اجتماعی قابل توجهه اما این فرصت طلایی رو به دست نمیاره و دیده نمیشه.
آرتور فلک از همون زمان که اسلحه رو قبول میکنه، متوجه فریکی بودن کارش هست و اضطراب اینکه ممکنه داشتن همچین وسیلهای براش دردسرساز بشه رو میشه فهمید. اون مثل یه بسته دینامیت شده و صرفا یه عامل تحریکآمیز کافیه تا بخواد از اسلحه، برای ایجاد هرج و مرج، استفاده کنه.
درسی که از این سیر تحول میشه گرفت اینه که آدما حتی اگر به روی خودشون نیارن و با یه شرایط نابهنجار مبارزه کنن تا بتونن شهروندای سر بهراهی باقی بمونن اما نمیشه منکر شد که همواره به لحاظ روانی، میتونن آسیب ببینن و این آسیبها، بهطور غیر مستقیم و در یک بازهی زمانی نامشخص، دیر یا زود، تاثیر خودشو روی وضعیت جامعه نشون میده.
تاثیر جمعیای که آرتور فلک، بعد از گذر از پنجرهی تحول خودش ایجاد میکنه، لزوما با اتکا به آسیبهای روانی خودش نیست بلکه بقیهی مردم جامعه که مثل خودش در حس ناامنی روانی و قربانی شدن هستن و امیدی به بهبود شرایط ندارن، توی دامن زدن به این تاثیر اجتماعی، نقش دارن.
جمعبندی
بازنمایی یه تصویر حقیقی از وضعیت روانی انسان و اونچه که واقعا بهش فکر میکنیم و تحت تاثیرش زندگی میکنیم، کاری هست که از عهدهی هر هنرمندی بر نمیاد. بیشتر تولید کنندهها روی چیزایی مانور میدن که اولا وجههی اجتماعیشون رو خراب نکنه و جزو مسائل حساسیت برانگیز به حساب نیاد و دوم اینکه ترجیح میدن به جای واقعنمایی از وضعیت روانی انسانها، سراغ نشون دادن شخصیتهایی برن که وضعیت روانی منحصر به فردی دارن؛ مثلا روحیهی قهرمانی عجیب و غریبی دارن؛ تا از این طریق بتونن بینندهی خودشون رو هیجانزده کنن.
واقعنمایی از وضعیت روانی انسان، میتونه حتی توی فیلمای فانتزی و تخیلی هم اتفاق بیوفته و این موضوع، از ژانر داستان جداست. اما عدم تعهد فیلمسازا به موضوع واقعنمایی روان، موضوع بسیار مشهودیه. تمرکز روی کسب سود و فروش بالای فیلم، به سازندهها اجازه نمیده تا در این مورد ریسک کنن.
واکین فینیکس، فیلمای مختلفی رو در نقش شخصیتهایی که دچار نابهنجاریهای روانی و آسیبهای رایج روانی هستن بازی کرده اما از این بین، صرفا جوکر هست که تونسته تا این اندازه مورد استقبال قرار بگیره. بهراحتی میشه گفت که رفتن سراغ همچین پروژههایی، میتونه با تردید و دودلیهای زیادی برای تولید کنندههایی همراه باشه که حتما و حتما به دنبال کسب سود قابل توجه هستن.