ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

معرفی و نقد فیلم می دسمبر| may December 2023

معرفی و نقد فیلم می دسمبر| may December 2023

معرفی و نقد فیلم می دسمبر| may December 2023

منتشر شده در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۴۰۴

0 بازدید

معرفی و نقد فیلم می دسمبر| may December 2023

معرفی فیلم
الیزابت قصد داره تا فیلم زندگی یه بازیگر بازنشسته به اسم گریسی رو بازی کنه که به خاطر یه رسوایی اخلاقی، سال‌ها پیش، بازنشسته شد.
اون برای درک بیشتر این شخصیت، به محل زندگی گریسی سفر میکنه و با اون و خونواده‌اش هم صحبت میشه.

ناتالی پورتمن در نقش الیزابت، علاقه‌ی آشکاری به زندگی شخصی و انگیزه‌ی واقعی گریسی نشون میده اما تجسس اون، زیاد به مزاج گریسی خوش نمیاد.

نقد و بررسی may December
هشدار: ادامه‌ی این مطلب می‌تونه محتوای فیلم رو لو بده.

داستان از جایی شروع میشه که یه بازیگر 36 ساله به اسم الیزابت، به سراغ یه بازیگر پا به سن گذاشته و بازنشسته به اسم گریسی میره تا در مورد زندگی شخصیش تحقیق کنه چون قراره که نقش جوونی‌های این بازیگر قدیمی رو بازی کنه و زندگی شخصیش رو به تصویر بکشه.
الیزابت با مسائلی رو به رو میشه که هضم و درکش براش سخته. دلیل اینکه قراره فیلمی بر اساس زندگی گریسی ساخته بشه اینه که این بازیگر، در گذشته وارد یه رابطه‌ی خارج از قانون و عرف شده. علاقه‌مندی اون به پسری که باهاش اختلاف سنی زیادی داشته، در‌نهایت، باعث خیانتش به همسرش و همچنین شروع درگیریش با مراتب قانونی و زندان شده.
با این وجود، این دو از رسانه‌ها فاصله گرفتن و طی 20 سال آینده، زندگی خودشون رو ادامه دادن.
چیزی که الیزابت انتظار رو به رو شدن باهاشو نداشت این بود که گریسی، هنوز هم به خودش اطمینان داره و اصلا کارشو جرم تلقی نمیکنه. اما از ابتدای فیلم، ما نوعی رفتار عجیب و کنترل‌گرانه رو می‌بینیم که از طرف گریسی، نه فقط به همسرش بلکه به بچه‌های دو قلوش هم تحمیل میشه و بهمون این حسو میده که اونا اونقدرا هم که به نظر میرسه خونواده‌ی خوشبختی نیستن.

گریسی حالا پیر و چروکیده شده در حالی که همسرش فقط 36 سال داره.
همسر 36 ساله‌ی گریسی، یه پسر کره‌ای به اسم جو‌یو هست که در ظاهر، رفتار کاملا مسالمت آمیزی با گریسی داره و به تموم حرفاش گوش میده. اما به صورت پنهانی، سعی میکنه تا زندگی آزادانه‌ی خودشو داشته باشه.
گریسی واقعا براش لزوما شبیه یه همسر نیست بلکه مثل یه مادر یا حتی فراتر از اون، داره کنترلش میکنه و هنوز بهش امر و نهی میکنه. به سختی میشه تفاوت اون با بچه‌هاش رو فهمید.
این موارد، از چشم الیزابت دور نمی‌مونه و حتی به انبار مغازه‌ی حیوانات خانگی میره، جایی که ارتباط ناسالم گریسی و جو‌یو لو رفته. هیچ کدوم از افرادی که با این قضیه در ارتباط بودن، دفاع خاصی از گریسی نمیکنن. همه میدونن که کار گریسی غیر اخلاقی بوده و اون با این قضیه، خیلی احساسی و با بی‌فکری برخورد کرده.
کشش داستانی با سوالات پرشماری که ایجاد میشه، هر لحظه بیشتر و بیشتر میشه. روز اولی که الیزابت به سراغ گریسی میره، شبش می‌بینیم که جویو داره تبلیغاتی که الیزابت بازی کرده رو تماشا میکنه. ناگفته نمونه که الیزابت، شباهت خیلی زیادی به جوونی‌های گریسی داره و الان هم سن جو‌یو به حساب میاد.
گریسی از دور، خیلی خوشبخت به نظر میاد و سعی میکنه که به نوعی، تعادل خونواده رو حفظ کنه اما میشه حس کرد که اطرافیانش و حتی بچه‌هاش اونو دوست ندارن و حتی بیننده هم کم کم منتظر میشه تا گریسی با یه پیامد واقعی رو به رو بشه.


هرچند که اون مراتب قانونی و حبس رو پشت سر گذاشته ولی وضعیت شخصیت‌های خونواده و ناراحتی‌شون، ممکنه به بیننده این توقعو بده که این دو نفر باید حتما از هم جدا شن و ای کاش جو‌یو به گریسی خیانت کنه و بهش بفهمونه که این عشقی که روش حساب باز کرده صرفا یه سو‌استفاده بوده و وقتشه که با حقیقتش رو به رو بشه.
گریسی هنوزم خودشو حق به جانب میدونه و فکر میکنه که یه ارتباط کاملا عاشقانه رو شروع کرده و اهمیتی نداره که بقیه چجور قضاوتش میکنن.

الیزابت در اینجا، شبیه یه جور روانشناس و کارآگاه عمل میکنه و ناخواسته، سطح کنجکاویش، خیلی بیشتر از یه بازیگر میشه که برای کامل کردن همزاد پنداریش با شخصیت اصلی اومده.


شکار و شکارچی
هر چه که فیلم به لحظات آخر خودش نزدیک‌تر میشه، تیکه‌های پازلی که انگیزه‌های واقعی افراد رو مشخص میکنه هم کامل‌تر میشه.
گریسی وقتی که خلوتی رو با الیزابت گیر میاره، از خودش دفاع میکنه و به‌نحوی، انگشت اتهام رو به طرف جو‌یو می‌گیره. اون میگه که جو‌یو قبل از منم با دخترای دیگه‌ای بوده ولی من صرفا با شوهرم بودم و برادرایی رو داشتم که همیشه کنترلم می‌کردن.
الیزابت، جو‌یو رو اغوا میکنه تا به گریسی خیانت کنه اما این کارش، به جای این که باعث بشه تا جو‌یو از الیزابت فاصله بگیره، به نحوی اونو ناراحت میکنه و اعتمادشو به دیگران، بیش از پیش خراب میکنه. با ناراحتی، خطاب به الیزابت میگه که فکر میکردم بهم علاقه مند شدی.
الیزابت اونو به چشم یه فردی می‌بینه که هنوز توی بچگی خودش گیر افتاده؛ در حالی که اونا هم سن هستن. جو‌یو از این که الیزابت بدون هیچ احساسی باهاش ارتباط گرفته خوشش نیومده و این در نظر الیزابت، یه امر کاملا پذیرفته است و با خونسردی میگه: «این کاریه که آدم بزرگا انجام میدن.»

جویو در ادامه، سعی میکنه تا با گریسی صحبت کنه و بهش بگه که زیاد در مورد ادامه دادن رابطه‌شون مطمئن نیست و شاید در گذشته، توان ذهنی کافی برای فکر کردن به رابطه‌شون رو نداشته؛ اما گریسی اینجا هم به سرعت اونو متهم میکنه و همزمان، نقش یه قربانی و مظلوم رو بازی میکنه. اون به جویو میگه که در واقع ریش و قیچی دست تو بود، تو دست بالا رو داشتی و تو بودی که منو اغوا کردی، نمی‌تونی الان شونه خالی کنی.
جو‌یو واقعا با گریسی، بیشتر از اینکه مثل یه معشوق باشه، مثل مادر خودش برخورد میکنه. گریسی نه فقط توی کنترل کردن جو‌یو بلکه حتی بچه‌های شوهر اول خودش هم مهارت داره و هیچ چیز از چشماش دور نمی‌مونه.
روز آخر، اون بی‌خبر و با یه تفنگ و دو تا سگ، به جنگل میره و به شکل کنایه‌آمیزی، ما اونو در قالب یه شکارچی می‌بینیم.

بیش از هر چیز، میشه حس کرد که may December، تصویری از شخصیتای ماکیاولیست و شکارچیه که خوب میدونن چطور میشه ذهن دیگران رو دستکاری کرد تا اونا دقیقا همونطور که انتظارشو دارن رفتار کنن.
هیچ‌کس از دور و از بیرون، طرف گریسی نبود و ازش دفاع نکرد. همه اونو فرد احمقی می‌دونستن و مشتری‌های کسب و کار خونگیش هم صرفا چند تا دوستش بودن که مدام سفارش میدادن تا بهش روحیه بدن. هیچ کدوم به اون همه کیک خونگی نیاز نداشتن و میشه گفت اینم از توانایی‌های گریسی برای کنترل ذهن اطرافیان و دوستان باقی مونده‌اش بود تا اونا رو راضی کنه که بهش حس پذیرفتگی بدن.
مشکل الیزابت این بود که خودش هم شخصیت کنترل‌گری داشت و سعی کرد که ذهن جو‌یو رو دستکاری کنه. اون بر خلاف ظاهر دوستانه‌ای که از خودش نشون میده، به اندازه‌ی گریسی، بازیگر خوبیه و می‌تونه منظور اصلی خودشو پنهان کنه.

الیزابت هرچند که با جو‌یو در سن مناسبی ارتباط می‌گیره ولی همین که بدون احساس، این پیشنهاد رو بهش داد، نوعی خیانت و ریاکاری به حساب میاد.
گریسی حتی در نهایت، الیزابتو هم تهدید میکنه و توی ملاقات آخرشون، بهش یادآور میشه که پشت ظاهر آرومش، حقیقتا یه شکارچی حضور داره که باید ازش بترسه و بیشتر از این، توی زندگی خصوصیش تجسس نکنه، چون ممکنه که آسیب ببینه.

به عنوان یک جمع‌بندی
این فیلم رو نمیشه تبلیغی برای سو‌استفاده از کودکان در نظر گرفت. پشت ظاهر بلوند گریسی و شور و احساساتی که از خودش نشون میده، یک حقیقت تاریک وجود داره که با دقت به سایه‌هایی که گاها ظاهر میشن، میشه به ماهیت واقعیش پی‌برد.
سو‌استفاده از افرادی که هنوز هویت اجتماعیشون شکل نگرفته و نیازمند حمایت افراد مسئولیت‌پذیر و بالغ هستن، موضوعیه که به کرار ممکنه اتفاق بیوفته و برای جلوگیری از همچین اتفاقاتی، خیلی مهمه که ما افراد بالغ، موجودات مسئولیت‌پذیر و سالمی باشیم.
افراد بالغی که با دروغ و ریاکاری زندگی میکنن و قادر به درک احساسات همدیگه نیستن، نمی‌تونن دیوار امنی برای بچه‌ها باشن و از امنیت‌شون دفاع کنن.
گریسی در ظاهر، هیچ شباهتی به افراد شرور و شکارچی نداره اما سایه‌ی خودخواهیش، روی سر تمام افراد خونواده‌اش، بعد از گذشت بیش از دو دهه، همچنان پا برجا موند.