برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
معرفی و بررسی سریال موش کرهای
منتشر شده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
0 بازدید
صرفا کافیه تا درمورد شخصیت سایکوپات کنجکاو بشید و دوست داشته باشید که دست آورد های علم رو درمورد این دسته از افراد مرور کنید تا یهو یکی بهتون سریال موش رو به عنوان نمونه ای از یه کار هنری موفق برای آشنایی با شخصیت های سایکوپات، معرفی کنه. فارغ از موضوع، موش یکی از موفق ترین سریال های کره ای به حساب میاد و ترکیبی از چند ژانر محبوب و بازار پسنده ولی اجازه بدید کمی ساز مخالف بزنم چون سریالی که تونسته به یه موفقیت اجتماعی برسه، لزوما محتوای جالبی نداره و میشه از طریق حقه های هنری، نابهنجارترین مفاهیم رو منتقل کرد و مورد استقبال هم قرار گرفت.
این سریال، در سال 2021 منتشر شد و یه فضای دلهره آور، اکشن و علمی تخیلی داره. مثل اغلب کارای کره ای، با تکه های بسیار سطحی نگرانه از فرهنگ کره ای رو به رو هستیم و قرار نیست همیشه دیالوگ های چندان جالبی بشنوید و بازی ها هم کاملا معمولی هستن. نوع انجام جرم و جنایت و لحظات اضطراب آور، چنانچه شطرنجی شدن چاقو و خون رو نادیده بگیریم، در سطحی هستن که میشه نقطه عطف سریال در نظرشون گرفت.
موش تا الان تونسته از مجموع 14 هزار مشارکت کننده در سایت IMDb امتیاز 8.6 رو به دست بیاره که برای چنین محصولی، امتیاز خیلی خوبیه و میزان امتیازاتش در سایت های مرتبط تر با محصولات آسیای شرقی، بعضا بیشتر از این حرفاست.
شاید موش سریال خوبی در ژانر دلهره آور باشه اما لزوما منبع خوبی برای آشنایی با شخصیت های سایکوپات نیست و حتی میتونه الهام بخش افرادی باشه که پتانسیل تبدیل شدن به یک مجرم حرفه ای رو دارن. ایده های شرورانه، به شکل خوبی به تصویر کشیده شدن ولی نمیشه گفت که از پتانسیل زمان طولانی و شخصیت های متعدد سریال، برای آشنایی بیشتر با ذهن یک سایکوپات، استفاده ی چندانی به عمل اومده باشه. در واقع شما چنانچه یه فرد نرمال و پر از احساسات انسان دوستانه باشید، در پایان شانس زیادی برای درک ذهن یک شخصیت سایکوپات رو ندارید یا بهتره بگیم، این سریال پتانسیل چندانی برای کمک کردن به شما نداره.
بسیاری از انتقاداتی که شخصیت های شرور این داستان مطرح میکنن، درست مثل انتقادات سایکوهای دنیای واقعی، یه وجه کاملا منطقی و قابل تامل داره که لزوما توسط فرهنگ عمومی، به رسمیت شناخته نمیشه. چند بار تا حالا الگوی قتل هفت گناه کبیره توی داستان های اینچنینی مورد استفاده قرار گرفته؟ غیر از اینه که استفاده از این الگو، بخصوص در سریال موش، انتقادی نسبت به فرهنگ مسیحی و باورای عمومی در مورد گناه و تقاص پس دادن هست؟ انتقاداتی که شخصیت سایکو، دیگه قصد نداره به شکل منطقی به سراغ حل کردنش بره. فرقش اینه که یه ذهن سایکو، قدرتشو داره که همچنان انتقادات خودشو حفظ کنه و بر این اساس، با جامعه رفتار کنه اما حتی پلیس محبوب درون این سریال هم نمیتونه برای لحظه ای با فرهنگ عمومی، یه ارتباط صادقانه بگیره و چنین انتقاداتی رو مطرح کنه. شخصیت کشیش، در نهایت تبدیل به یک منبع الهام و شخصیت آسمانی میشه که حتی بعد از مرگش هم پیش روی برادرش ظاهر میشه تا اونو به راه راست هدایت کنه در حالیکه رویه اش در بخشش شخصیت های شرور، اصلا هم منطقی به نظر نمیرسه و چیزی که سعی داره در قالب مسیحیت به جامعه عرضه کنه، می تونه بیشتر از اینها هم آلوده به نابهنجاری باشه.
بخشش بیمارگونه ای که در فرهنگ مسیحی پیشنهاد میشه، نه تنها کمکی به کاهش نابهنجاری نمیکنه بلکه میتونه شخصیت های شرور رو نسبت به ادامه ی جرم و جنایت، جسور تر و افرادی که به دنبال عدالت هستن رو نسبت به نشون دادن مسئولیت پذیری در قبال جامعه، بی تفاوت تر کنه. عدالت خواهی چه معنایی داره وقتی که کلیسا، همه رو به بخشش بی چون و چرا دعوت میکنه؟ مشخصا این سیستم برای رنج و خشم آدما ارزشی قائل نیست و دعوت به بخشش، بیشتر از اونکه راهی برای رسیدن به آرامش باشه، نوعی سرکوب روانی به حساب میاد که نوعی مازوخیسم پنهان رو درون خودش داره. سرکوب هرگز به این معنی نیست که شما از شر تکانه راحت میشید بلکه نوعی آسیب زدن به روان محسوب میشه. کلمه ی سرکوب، در کنار کلمه ی مدیریت روانی قرار میگیره. در جریان مدیریت، شما احساساتتون رو به شکل بهینه و به کمک ابزارهای روانی، تحت کنترل درمیارید تا نه به خودتون و نه به دیگران، آسیبی نرسونید. فرهنگ مسیحی نمی تونه در این مورد ادعایی داشته باشه چون به هیچ عنوان ایده های روانشناختی و منطقی ای ارائه نمیده و اهدافش، درون آسمان ها و به صورت نسیه پنهان شدن. فرهنگ مسیحی، نشات گرفته از یک مکتب روانشناسی نیست بلکه مبتنی بر آموزه های ماوراطبیعیه و ایده هایی که برای مقابله با احساساتی مثل خشم و نفرت داره، نوعی سرکوب رو به دنبال دارن، نه مدیریت.
لازم به یادآوریه که به راحتی نمیشه گفت احساساتی مثل خشم و نفرت، به خودی خود احساسات منفی ای هستن. مثل اینه که بگیم احساس شادی، یه حس همواره مثبته در حالیکه شخصیت های شرور هم میتونم در جریان قتل یا دیدن رنج کشیدن دیگران، حسابی خوشحال بشن و بخندن. شادی به خودی خود نه احساس مثبتی هست و نه منفی و مهم اینه که از چه منشائی به دست بیاد و چجوری تخلیه بشه. این درمورد احساس نفرت و خشم هم میتونه صدق کنه. نفرت داشتن از یه فرد ظالم، به خودی خود چیز بدی نیست؛ مهم اینه که این نفرت، قراره از ما چه آدمی بسازه. شخصیت های سایکو اهمیتی نمیدن که خشم و نفرت، باعث بشه که به دیگران آسیب بزنن و در مقابل کارهایی که انجام میدن، مسئولیت پذیر نیستن ولی آدمای زیادی هم هستن که این احساسات، ازشون افراد مسئولیت پذیرتر و همدل تری میسازه و کمک میکنه که به شکل زیرکانه تری با شرارت و نابهنجاری، مبارزه کنن.
جمع بندی
این مطلب، بیشتر با هدف معرفی سریال موش نوشته شده و در جریانش، سعی شد که داستان اصلی، اسپویل نشه. در مطالب بعدی به سراغ داستان و شخصیت های این سریال هم خواهیم رفت.
هیچ کدوم از این حرفا به این معنی نیست که سریال موش، جذابیت بصری نداره و بهتره نبینیدش. نقد محتوایی می تونه طبع انتقادی شما رو تقویت کنه و مثل نوعی محافظ در مقابل محتوایی که مصرف میکنید، ظاهر بشه.