برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم The Chronicle of Narnia the lion the witch and the wardrobe 2005| شیر، ساحره و کمد لباس
منتشر شده در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۴۰۴
0 بازدید
نارنیا یکی از محبوبترین مجموعه فیلمای فانتزی هست که هرچند اونچنان که مورد استقبال عمومی قرار گرفت، نتونست توجه منتقدا رو به خودش جلب کنه و فضای خیال انگیزش، خود به خود یادآور نوستالژی ها و عمیقترین آرزوهای دوران کودکیه.
به عنوان کاری که از یه رمان اقتباس شده، میشه گفت که جذابیت های بیشتری نسبت به فضای رمانش داره و تا جای ممکن، برای بچه ها بهینه سازی شده اما هنوز هم خیلیا عقیده دارن که نارنیا، دنیایی تاریک و مالیخولیایی رو به تصویر میکشه که ممکنه چندان مناسب بچه ها نباشه.
نکته ای که پیش از نقد محتوای این فیلم لازمه بدونید اینه که خالقش یک شخصیت به شدت مذهبی به حساب میاد و ارادت ویژه ای به آموزه های مسیحی داشته. هرچند فیلم Freud's Last Session لزوما حتی جزو متوسط ترین کارایی نیست که درمورد فروید ساخته شده اما خیلی خوب تونسته بخشی از فضای فکری سی. اس. لوئیس رو به تصویر بکشه.
رمان نارنیا به عنوان یک رمان بزرگسال مورد تحسین قرار گرفته و با توجه به ماهیت مذهبی و عرفانیش، جزو کارایی هست که به کرار زیر سوال رفته اما فیلم های نارنیا این داستان عرفانی رو تبدیل به محصولی کردن که اتفاقا، پتانسیل زیادی برای جذب بچه ها داره.
لوئیس و تالکین همدوره بودن؟
بله، سی اس لوئیس و جی آر آر تالکین هم دوره بودن و در دانشگاه آکسفورد با همدیگه آشنا شدن. اونا استاد ادبیات بودن و توی گروه های ادبی معروفی به اسم اینکلینگز فعالیت میکردن. این گروه شامل نویسنده ها و متفکرایی بود که به ادبیات، زبان شناسی و اسطوره شناسی علاقه داشتن.
رابطه ی این دو نفر، ترکیبی از دوستی و رقابت بود. تالکین و لوئیس دیدگاه های متفاوتی درمورد ادبیات و اسطوره شناسی داشتن که گاهی باعث میشد بینشون اختلاف نظر به وجود بیاد. با این وجود، تاثیرات متقابل این دو روی آثاری که خلق کردن، غیر قابل انکاره. شاید مهم ترین تاثیری که سی.اس.لوئیس روی آثار تالکین داشته، الگوهای ترکیب فرهنگ مسیحی و عرفان مسیحی با دنیای خیالی تالکین هست و در مقابل، مهم ترین تاثیری که لوئیس از تالکین گرفته، در نحوه ی ایجاد و گسترش یک دنیای خیال انگیزه. لوئیس دست بالاتری در خلق یک داستان عارفانه و تالکین مهارت بیشتری در خلق یک دنیای فانتزی نشون داده.
همین مسائل باعث شده تا کار این دو نفر، بارها با هم مقایسه بشه. ساخت یک قهرمان یا شخصیت مثبت، میتونه ماهیت پیچیده تری نسبت به اونچه که فکر میکنیم داشته باشه. این فرهنگ و باورهایی که درونشون رشد کردیم هستن که معمولا تعیین میکنن چی خوبه و چی بد و قهرمان های محبوب، دقیقا چجوری شکل میگیرن. الگوهایی که در قهرمان سازی داستان های مسیحی میبینید هم اغلب از شخصیت های مسیحی الهام گرفته شدن و این موضوع در داستان سی اس لوئیس، خودنمایی بسیار زیادی داره.
چرا انتقاداتی که درمورد رده ی سنی نارنیا وجود داره اینقدر مورد بحث قرار گرفتن؟
دلیلش اینه که رده ی سنی اعلام شده برای این فیلم، کمتر از میزانی هست که منتقدا بهش رسیدن. یعنی منتقدا عقیده دارن که این فیلم باید رده ی سنی بالاتری رو شامل بشه و مناسب بچه ها نیست.
این موضوع تا حد زیادی نشات گرفته از فضای عرفانی و همچنین صحنه های ترسناکی که درون این فیلم وجود داره هست.
نکته ای که مهمه بدونید اینه که لوئیس هیچ وقت حقوق آثارش رو برای تولید فیلم، نفروخته ولی امتناعش از اینجا نشات میگرفته که عقیده داشته شخصیت های خیالی درون داستانش و موجودات فانتزی، اونجور که باید و شاید به تصویر کشیده نشن وگرنه هیچ نگرانی ای برای رده ی سنی و نحوه ی پرداخت داستان برای یک گروه سنی خاص نداشته و از مصاحبه هایی که انجام داده هم اینطور برمیاد که اتفاقا خیلی هم به بچه ها علاقه داشته و کاملا مشتاق هست که این داستانا رو در معرض بچه ها قرار بده.
مجموعه فیلم هایی که بعد ها از این داستان ها ساخته شدن هم لزوما تمامش رو پوشش ندادن و چنانچه دوست داشته باشید داستان کاملش رو متوجه بشید، لازمه به کتاب های اصلی مراجعه کنید. فیلم اولی که بر اساس نارنیا ساخته شد تونست فروش خوبی رو تجربه کنه اما فیلم دوم و سوم، عملا شکست خوردن و فیلم چهارم هم در مرحله ی تولید، متوقف شد.
فیلمی که قراره در جریان این مطلب بررسیش کنیم، همون قسمت موفق و پرفروش به حساب میاد که ممکنه بارها از تلویزیون هم دیده باشیدش.
آیا شخصیت اسلان، تصویری از عیسی مسیحه؟
این موضوعیه که درموردش شک و تردید خاصی وجود نداره اما سی اس لوئیس همیشه ترجیح داده که بگه این یه تمثیل نیست بلکه یکجور شبیه سازی ذهنی درمورد مسیح و چیزی که میتونست باشه هست. یعنی با خودش فکر کرده که اگر مسیح میخواست وارد دنیای نارنیا بشه، چه شکلی به خودش میگرفت و چه کارهایی انجام میداد. همین موضوع هم باعث شده که خیلیا لوئیس رو به عنوان یک مبلغ مسیحی بشناسن.
شاید اوج این شبیه سازی، زمانی باشه که اسلان بابت گناهان دیگران قربانی میشه اما مجددا بعد از مرگ، به زندگی برمیگرده.
با این وجود، شاید بیشتر از تمجید خوده مسیحیت، تلاش گسترده ای برای قربانی جلوه دادن فرهنگ مسیحی و تاثیری که از جنگ گرفت رو بشه توی نارنیا دید. جنگ صرفا حس تهدید شدن یک مرز سیاسی رو ایجاد نمیکنه و قشر مذهبی، معمولا خوده دین رو هدف جنگ میدونن و این درمورد لوئیس هم صدق میکنه.
اتفاقات درون این داستان، در زمان جنگ جهانی دوم رخ میده و همپوشانی داره با زمانی که لندن، هدف حملات هوایی آلمان ها قرار گرفت. بچه های پیونسی به خاطر خطرات حملات هوایی از لندن به روستایی دور افتاده فرستاده میشن که شروعی برای سفر دوباره شون به نارنیاست. دنیای نارنیا، جایی هست که بچه ها می تونن برای حفظ فرهنگ مسیحی بجنگن و جبرانی برای دور شدنشون از جامعه ی مسیحی دنیای واقعی هست.
سی اس لوئیس در دوران جنگ، پذیرای سه دختر بوده که به خاطر ناامنی ناشی از جنگ، به خونه اش فرستاده شدن و علنا هم درمورد تاثیرپذیریش از این شخصیت ها برای خلق افراد درون داستانش صحبت کرده. این موضوع بخصوص درمورد لوسی و گسترش شخصیتش صدق میکنه.
پررنگ ترین مسائل عرفانی در داستان نارنیا
احساس قدوس نمایی یا Numinous، ترکیبی از حس ترس و تحسین هست که بسیاری از شخصیت های کتاب مقدس مثل داوود، در برابر گناه و رحمت الهی تجربه کردن. در نارنیا، شخصیت های کلیدی این احساس رو در برابر شخصیت اسلان تجربه میکنن و مسیحی های دو آتیشه، این داستان رو الگوی خوبی برای نحوه ی مدیریت چنین حس عرفانی ای میدونن که در تربیت مسیحی های بسیار مومن، نقش موثری داره.
رویکرد لوئیس نسبت به اسطوره
لوئیس عقیده داره که خدا اسطوره ها رو برای درگیر کردن تخیلی و منطق انسانی ساخته و همچین داستان هایی، لزوما افسانه به حساب نمیان بلکه یک روش تعلیم هستن که به آدما کمک میکنن که درک عمیق تری نسبت به ایمان و حقیقت دینداری رو پیدا کنن. لوئیس درمورد نوع تبلیغی که برای مسیحیت انجام داده به خودش افتخار میکنه و این داستان رو یک انتقاد نسبت به باورهای نه چندان جالبی که درمورد جنون یا دروغگویی مسیح هست میدونه.
لوئیس و توهم گرایی
توهم گرایی نوعی نابهنجاری به حساب میاد که صرف تخیلی بودن یک داستان، بهش دامن نمیزنه. داستان هایی که بر اساس زندگی واقعی هم ساخته شدن میتونن دچار توهم گرایی بشن و پیامی رو به شما منتقل کنن که با واقعیت زندگی تفاوت داره. وقتی شما نتونید پیغام مثبتی که درون داستان هست رو در دنیای واقعی، برای پیشرفت خودتون مورد استفاده قرار بدید و صرفا در دنیای فیلم هست که پیگیری چنین الگوهایی میتونه شخصیت ها رو به رستگاری برسونه، میشه گفت که با نوعی توهم گرایی یا نابهنجاری طرف هستید.
در اینجا هم فرقی نداره که لوئیس به داستان بازگشت مسیح از مرگ به چشم یه داستان نمادین نگاه کرده یا واقعا بهش باور داره. داستان های تخیلی زیادی هستن که نه تنها دچار توهم گرایی بیمارگونه نشدن بلکه می تونن الهام بخش باشن و تاثیر مثبتی روی بیننده ایجاد کنن اما این درمورد بازگشت اسلان از مرگ یا بسیاری از اتفاقات درون این داستان صدق نمیکنه. لوئیس سعی کرده از این نماد ها برای ایجاد یک تاثیر مثبت یا درس اخلاقی خوب استفاده کنه اما وقتی این مفاهیم رو تشریح کنید، صرفا با نابهنجاری رو به رو میشید.
جمع بندی
لوئیس سعی کرده تا مسیحیت یا فرهنگ مسیحی رو به عنوان نوعی سبک زندگی مقدس که به شکل اجتناب ناپذیری به رستگاری منجر میشه توصیف کنه. همچین رویکردی نسبت به باورهای مذهبی، میتونه باعث بشه که نحوه ی ایجاد جنگ و نابهنجاری هایی که جنگ، پیامد طولانی مدتشون بوده، به دست فراموشی سپرده بشه و جامعه ی مسیحی، بیش از پیش یک قربانی و مظلوم درنظر گرفته بشه. جامعه ای که وقتی به تراژدی دچار میشه، به جای بررسی ریشه های شکل گیری مشکل و جلوگیری از تکرار اشتباهات گذشته، دست خودش رو به آسمون بلند میکنه و پاداش دعاها و دینداری گذشته شو میخواد.
تاثیر امثال لوئیس بر فرهنگ عمومی، به راحتی میتونه به تولید افراد بی مسئولیت تری منجر بشه که همیشه پشت نقاب فرد دیندار پنهان میشن و تنها معیارشون برای درک خیر از شر، آموزه های کتاب مقدسه.