ناتیفیکیشن‌ها رو فعال کن!

برای دریافت ناتیفیکیشن‌های مربوط به آخرین فیلم‌ها و آپدیت‌های جدید آن‌ها، کافی است دسترسی به اطلاعیه‌ها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر می‌مونی!

چند حقیقت ساده درمورد خلق شدن فیلمنامه

چند حقیقت ساده درمورد خلق شدن فیلمنامه

چند حقیقت ساده درمورد خلق شدن فیلمنامه

منتشر شده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۴

0 بازدید

چند حقیقت ساده درمورد خلق شدن فیلمنامه

فیلمنامه خوندن میتونه کار کسل کننده ای باشه، حتی اگر یک فرد، علاقه ی زیادی به افزایش تجربه ی خودش در زمینه های مرتبط باشه.
فیلمنامه ها مثل رمان یا داستان کوتاه نیستن. توصیف بصری کمی دارن و احساسات، مستقیما بیان نمیشن و بیشتر تمرکز روی دیالوگه. در نتیجه ممکنه مثل یک اسکلت بدون گوشت احساس بشن.

نحوه ی چیدمان صحنه ها، شماره گذاری ها، توضیح حرکات دوربین یا تنظیمات صحنه، میتونه تجربه ی خوندن رو از حالت درگیرکننده خارج کنه مخصوصا اگر دنبال روایت پراحساسی باشید.
ما در حین تماشای فیلم ها به لحن صدا، سکوت ها، چهره ها و تدوین عادت داریم. خوندن فیلمنامه بدون عناصر مذکور، مثل گوش دادن به شعر بدون موسقیه و طبیعیه که کسل کننده جلوه کنه.
فیلمنامه ها ابزارهای کار هستن و درگیر شدن باهاشون نیاز به تخیل فعال داره. خواننده ی عمومی باید خودش فیلم رو درون ذهنش بسازه که کار ذهنی قابل توجهی میطلبه.
چنانچه فیلمنامه با دید تحیلی خونده بشه، مثلا به این نکته توجه کنید که نویسنده چطور اطلاعات مهم رو پنهان میکنه، میتونه تجربه ی بهتری رو رقم بزنه.
فیلمنامه ها به دو دسته ی کلی تقسیم میشن. فیلمنامه های اقتباسی و اورجینال.
اقتباسی ها از یک منبع مشخص الهام میگیرن مثل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، مقاله، کمیک یا حتی بازی ویدیویی یا فیلم های دیگه. اما فیلمنامه های اورجینال، زاییده ی ذهن نویسنده هستن و ممکنه حاصل سالها یادداشت برداری، مشاهدات زندگی یا الهام از یک ایده یا احساس باشن.
بعضی از فیلمنامه ها در حین نوشتن متولد میشن. خیلی وقتا نویسنده ها با یک ایده ی مبهم یا تصویر ذهنی شروع میکنن مثلا: چی میشد اگه زنی یهو متوجه بشه که خاطراتی که از گذشته داره ساختگیه؟
از همین نقطه، دیالوگ ها، شخصیت ها و حتی تم داستان، به مرور کشف میشن. این رویکرد، معمولا خلاقانه تر و روان تره اما پرریسک تر هم هست.

فیلمنامه نویسی مثل کوهنوردیه، به ظاهر مسیر ساده ای داره ولی در ادامه، تصمیم های سختی پیش روی نویسنده قرار میگیره.
به طور میانگین، فیلمنامه ای برای یک فیلم سینمایی استاندارد که حدودا 90 تا 120 دقیقه باشه، میتونه 18هزار تا 22هزار کلمه باشه یعنی 18 تا مطلب وبلاگی مثل چیزی که درحال خوندنش هستید.
به ازای هر دقیقه فیلم، تقریبا یک صحنه فیلمنامه درنظر گرفته میشه و هر صفحه حدودا 150 تا 250 کلمه داره.
فیلمنامه هایی که حجم دیالوگشون زیاده ممکنه تا 25هزار کلمه هم برسن اما فیلمی که دیالوگ چندانی نداره، ممکنه حجم فیلمنامه اش هم خیلی کم بشه و دیالوگ ها، بخش عمده ی کلمات یک فیلمنامه رو تشکیل میدن.
حجم فیلمنامه ها خیلی کم هستن و شما اگر بخواید یک رمان یا کتاب غیر داستانی بنویسید، خیلی بیشتر از این حرفا لازمه جمله تولید کرد. تصور بعضیا اینه که فیلم ها با توجه به اون حجم تجربه ای که درست میکنن باید پشتش یه کتاب صد صفحه ای باشه اما فیلمنامه بیشتر شبیه یه نقشه ی فشرده ی معماری برای ساختن یک دنیای کامله.
نویسنده های حرفه ای، کلمه های خودشون رو با وسواس زیادی انتخاب میکنن تا در حجم کم، فضای آزاد زیادی درست بشه و حتی روی سکوت های درون فیلم هم حساب باز میکنن. این سکوت ها ممکنه در همچین قالبی نوشته بشن:
و چیزی نمیگوید. فقط به پنجره خیره میشود. باد، پرده را تکان میدهد.
همچین تصویری در ظاهر فقط یک خطه اما در جریان فیلم، میتونه 10 ثانیه رو شامل بشه.

بررسی درآمد فیلمنامه نویسی
درآمد فیلمنامه نویسا با توجه به میزان اعتباری که دارن میتونه متفاوت باشه. این موضوع به کشوری که درونش کار میکنن و نوع پروژه هم بستگی داره یا حتی ژانری که انتخاب میکنن.

با این وجود، میشه گفت که درآمد یه فیلمنامه نویس جا افتاده نسبت به هزینه ی کلی یک فیلم، میتونه خیلی خوب باشه.
برای سریال ها، نویسنده ها معمولا به ازای هر قسمت دستمزد میگیرن که بسته به شبکه یا تجربه میتونه متغیر باشه.
فیلمنامه نویسی شغل پایداری نیست و چنانچه فردی بتونه پروژه های مداومی داشته باشه میتونه از این طریق، به ثروت خوبی برسه.
زندگی فیلمنامه نویس های سرشناس و تحسین شده در هالیوود میتونه منبع الهام خوبی برای درک فضای این کار باشه. از جمله فیلمنامه نویس های اورجینال و تحسین شده میشه به شان بیکر اشاره کرد که بابت فیلم Anora برنده ی جایزه ی بهترین فیلمنامه ی اورجینال WGA 2025 شد. این نویسنده بابت نگاه انسانی و واقع گرایانه به حاشیه نشین ها، تونست توجه داورا رو به خودش جلب کنه.
هر فیلمنامه نویس، معمولا بابت پرداختن به یک یا چند موضوع و ژانر خاص شناخته میشه و این خیلی مهمه که شما ژانری که درونش ایده های بهتری دارید رو بشناسید یا اگر قصد دارید در یک ژانر بخصوص، فیلمنامه ای بنویسید، درموردش اطلاعات لازم رو به دست بیارید.
کارهای اقتباسی، از این بابت، ماموریت ساده تری میتونن باشن. دنی ویلنوو و جان اسپیتز، نویسنده های بخش دوم فیلم Dune هستن که اقتباس حماسی از رمان فرانک هربرت به حساب میاد و از این بابت، تبدیل به فیلمنامه نویس های سرشناسی شدن.
شاید بشه گفت که فیلمنامه نویس ها، شکل امروزی تر داستان نویسای کلاسیک هستن و شانس اینو دارن که به شکل تاثیرگذارتری، داستان های درون ذهنشون رو به جامعه تزریق کنن.
فیلمنامه نویس ها، روای های مدرن به حساب میان. داستان نویس کلاسیک مینوشت تا کتابش خونده بشه ولی فیلمنامه نویس مینویسه تا تصویری بشه که میلیون ها نفر ممکنه باهاش زندگی کنن. رمان ها ممکنه برای یک لحظه ی احساسی، ما رو وادار به خوندن ده صفحه کنن اما فیلمنامه نویس، اون حس رو ممکنه صرفا در سه دیالوگ منتقل کنه و عملا روایت موجز و متراکم تری داره.
فیلمنامه نویس ها بخصوص در دوره ی فعلی، به شکل زنده و فعالی با مسائل اجتماعی، جنسیتی، نژادی یا سیاسی درگیر هستن و این موضوع رو میشه در فرم ارائه، تصویر و حتی در نحوه ی انتخاب سکوت های فیلمنامه دید.
با این وجود، نمیشه منکر شد که تجربه ی نوشتن یک رمان، عمیق تر هست و کار ذهنی بخصوصی میطلبه و خیلی از نویسنده های بزرگ، توی دوگانگی بین فیلمنامه و رمان، حرکت میکنن. مارگارت اتوود هم فیلمنامه نویسه و هم دارم نویس یا فردی مثل هانیکه یا کوئنتین تارانتیو، عملا فیلمنامه هایی مینویسن که بعضا شبیه به یک رمان کوتاهه.
تارانتیو یکی از تاثیرگذارترین و جنجالی ترین فیلمسازهای معاصره. ایشون معروفه به دیالوگ های طولانی و زیرکانه و خشونت اغراق شده اما زیبایی شناسانه ای که درون فیلم هاش میشه دید. معمولا از ساختارهای غیرخطی و روایت های چندلایه استفاده میکنه و ارجاعات متعددی به سینمای کلاسیک و فرهنگ عامه داره.
یکی از دیالوگ های ماندگار و عمیق کوئنتین تارانتیو از فیلم Puple Fiction هست که در جریانش، جولز در آخر مونولوگ معروفش میشه:
واقعیت اینه که تو ضعیفی... و من تجسم شر. ولی دارم تلاش میکنم، رینگو. دارم واقعا تلاش میکنم که چوپان باشم.