برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
معرفی، نقد و بررسی سریال The Boys| پسران
منتشر شده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۴
0 بازدید
حتی اگر سریال پسران رو ندیده باشید، این ازون کارایی هست که با شروع فصل چهارمش، دوباره سر زبونا افتاد و خیلیا توصیهاش کردن. میمهایی که با شخصیتای این سریال ساخته شده هم حسابی معروفه و بهوضوح نشون میده که شما با یه کار ابرقهرمانی که متشکل از یهسری بازیگر محبوبه طرف هستید.
آنتونی استار رو همیشه بابت نقشای جدیش تحسین میکردم و زمانی که متوجه شدم توی همچین سریالی بازی کرده، انتظار نداشتم که بتونه کار چندان جالبی ارائه بده ولی این سریال تونسته به بخش درام ماجرا هم بهخوبی بپردازه و به بازیگرای خودش، دیالوگهای خیلی خوبی داده.
داستان درحالی شروع میشه که روی شخصیت هیوئی یا هیو زومه و جک کواید حتی در مواقعی که دیالوگی نمیگه، با حالات صورتش طیف متنوعی از احساسات رو به نمایش میذاره و اونو صاحب ظریفترین تکنیک بازیگری در این سریال میدونم. توی دورهای که کارای ابرقهرمانی از شدت بیاحساس بودن بازیگراش عملا تبدیل به داستان کمدی میشن، پسران تونسته با یه درام خوب، خودشو تا فصل چهارم برسونه و همچنان هم بسیار محبوب باشه و امتیازای خوبی رو هم از طرف منتقدا و هم از طرف مخاطب عمومی دریافت کنه.
یکی از دلایلی که عموما سناریوهای خوبی درمورد شخصیتهای ابرقهرمان تحریر نمیشه رو مرتبط با عدم درک نویسندهها از تصویر ناخودآگاه این قهرمانا میدونم. یعنی شاید خیلی از این افراد خوشذوق، صرفا تحتتاثیر جاذبهی سینمایی و یا فروش خوب این ژانر هستن اما به این موضوع اهمیت نمیدن که فرهنگ عمومی، چرا اینقدر به ابرقهرمانا علاقه داره و به سمتشون کشیده شده و چرا حتی با وجود کارای بهشدت ضعیفی که هر ساله درمورد این شخصیتا منتشر میشه، باز هم بهمحض اینکه یه کار نسبتا خوب درست بشه، جامعه مثل جاروبرقی، این داستانا رو بهسمت خودش میکشونه و کلی درموردش حرف زده میشه.
شما بهتر از من متوجه طیف متعدد تفسیرا و نقدایی هستید که درمورد ابرقهرمانا وجود داره اما شاید بشه گفت که تمام این تفسیرها هم میتونه درست باشه یعنی از شخصیتای ابرقهرمان و ابرشرور میشه هرنوع استفادهای کرد. اونا بیش از هرچیز، تصویر واضحی از قدرت هستن و مثل هر قدرت دیگهای میشه ازشون در زمینههای مختلفی سواستفاده انجام داد.
سناریوی سریال پسران هم بهخوبی تونسته این جنبه رو نشون بده. ما با شخصیتایی طرفیم که بابت ویژگیهای خاص و فراانسانیشون، تبدیل به سوژههای تجاری شدن و عمدتا هم نمیتونن بهراحتی این مزیت شانسی یا موروثی رو مدیریت کنن. نتیجه این میشه که هر آن درمعرض سوءاستفاده هستن.
سلبریتی بودن موقعیت چشمگیری در دنیای امروز بهحساب میاد و شباهت زیادی به یه ابرقهرمان داره. ممکنه موقعیت خودت رو بهصورت موروثی یا برحسب شانس، کسب کرده باشی و بعد با این موقعیت، میتونی کارایی رو انجام بدی یا تاثیری رو ایجاد کنی که شاید لزوما تاثیر مثبتی هم نباشه اما میتونه نوعی شوک یا تحریک رو در جامعه ایجاد کنه.
شخصیتهای ابرقهرمان این داستان هم خیلی زود متوجه میشن که صرفا نوعی ابزار تجاری هستن و برخلاف تصویر عمومیای که ازشون وجود داره، نه لزوما بابت عشقی که به آدما دارن کار میکنن و نه لزوما عشق و محبتی که آدما بهشون نشون میدن میتونه اونا رو به سمتوسوی خوبی بکشونه. ابرقهرمانا وادار به نشون دادن نوعی مهربونی فرمالیته میشن تا صرفا بتونن تجارت سازمانشون رو بهبود ببخشن.
در اینمورد، هوم لندر بهشکل کاریزماتیکتری خودشو نشون میده و طوری از جملات محبوب آمریکاییها استفاده میکنه که بهسختی ممکنه کسی بهش بدبین بشه اما شاید بشه گفت که بیشتر از هر ابرقهرمان دیگهای هم از فرهنگ عمومی نفرت داره. نوعی تمایل به دستوپا کردن هویت و تحت تاثیر قرار دادن افرادی که براش جذابیت دارن، احتمالا محرک این رفتار حیلهگرانه است و عمدتا میشه اون رو در موقعیتهای مالیخولیایی و با نگاههای قضاوتگرانهی تندی دید.
هوم لندر از فرهنگ عمومی نفرت داره و برای دور موندن از قضاوتهای کشنده و سطحینگرانه، حتی حاضره جون بچهها رو بگیره. اما سوالی که بیش از هرچیز فکرمو مشغول کرده اینه که هوم لندر و گروه هفت، بیشتر به کدوم ایدئولوژی نزدیک هستن؟ حرفای بیشازحد وطنپرستانه و حمایت از کلیسا، ویژگیهای جمهوریخواها محسوب میشه و میشه دید که شخصیتهای منتقد گروه هفت، دقیقا خلاف جهت این افکار و با خواستههای نزدیک به دموکراتا حرکت میکنن. به طور مثال، انتقادات تندی که نسبت به دینداری مسیحی صورت میگیره یا رویکردهایی که نسبت به قوانین و سیاستهای رایج حاکمبر جامعه وجود داره. جمهوریخواهای این داستان همون افرادیان که به خودشون اجازه میدن تا برای سود تجاری، به مردم دروغ بگن و شبیه کشیشای گناهکار ظاهر میشن و مواد مخدر مصرف میکنن اما دموکراتا همونایی هستن که رفتارای آنارشیستی رو راه نجات جامعه میدونن و بهنفع مظلوما، ممکنه هرکار خشونتآمیزی انجام بدن.
جمعبندی
نحوهی تصویر خیروشر و چهارچوبهای جانبدارانه رو شاید بشه نابهنجارترین بخش سناریوی این داستان درنظر گرفت و شما بهتر از من میدونید که چرا همچین سناریوهایی تولید میشن. هر خالقی، زیر سایهی یه جامعه زندگی میکنه و هنر، براش فرصتی هست تا افکارش رو بازتولید کنه. بحث اینه که وقتی شما یهسری رویکرد نابهنجار رو بهصورت الهامبخش و جالبی بازتولید کنید، شانس اینو دارید که ناخودآگاه جمعی رو تحتتاثیر قرار بدید و آدما رو بهشکل کاذبی، نسبتبه یه موضوع، خوشبین یا بدبین کنید.
به همین دلیل هم هست که توی اغلب مطلبا به این موضوع اشاره میکنم که هرچیزی که دوست دارید رو ببینید و از دیدنش هم هرچقدر میتونید لذت ببرید ولی اجازه ندید نگاه انتقادیتون خاموش بشه چون همین نگاه هست که کمک میکنه تا از سلامت روانیتون درمقابل مفاهیم منفی درون محتوا، محافظت کنید.