برای دریافت ناتیفیکیشنهای مربوط به آخرین فیلمها و آپدیتهای جدید آنها، کافی است دسترسی به اطلاعیهها رو فعال کنی. اینطوری همیشه از جدیدترین تغییرات باخبر میمونی!
نقد و بررسی فیلم Wicked 2024
منتشر شده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
0 بازدید
با وجود گذشت ماه ها از انتشار فیلم ویکید، به تازگی فرصتی پیش اومد تا این فیلمو ببینم که البته به نظرم زمان بدی هم نیست چون معمولا ماه های ابتدایی چنین فیلم های مورد انتظاری، پر از برخوردهای احساسی و پرشوره. این امکان وجود داشت که مثلا دیدن این فیلم رو در اولویت قرار بدم اما اونچه که ازش در فضای مجازی دیدم، نه تنها رغبتی ایجاد نکرد بلکه بهم این حسو داد که با یه فیلم شدیدا تبلیغاتی و مارکتی دیگه رو به رو هستیم که قراره به نسل جوون این حسو بده که پسر عجب هالیوود جسور و پیشرویی داریم و چقدر خوب به ایده های برادری و برابری پرداخته شده.
حداقل 90 درصد ایده های به کار رفته در خلق ویکید، شامل ایده هایی هست که به کرار و حتی در نسخه های بهتر، مورد استفاده قرار گرفتن که البته، تکرار ایده های خوب، به خودی خود چیز بدی نیست. بحث اینه که مفهوم غالب و ایده های نه چندان آشکاری که از طریق این فیلم منتقل یا تبلیغ میشه، نه تنها مفید و کاربردی نیستن بلکه شکلی از نابهنجاری به حساب میان.
چیزی که پیش از شروع نقد این فیلم دوست دارم درموردش اطلاع داشته باشم، آمار و ارقام مربوط به ویکید هست. این فیلم از مجموع 152 هزار مشارکت کننده در سایت IMDb تونسته امتیاز 7.5 رو به دست بیاره که انتظار داشتم مشارکت کننده هاش بیشتر از این حرفا بوده باشه. 81 درصد پسند مخاطبای گوگل رو داره و منتقدای راتن تومیتو هم به شکل عجیبی، به صورت دست و دلبازانه ای باهاش برخورد کردن. رمان اقتباسیش در سال 1995 نوشته شده و در جریانش دوباره شما با شهر اُز رو به رو میشید که در نظرم عملا تبدیل شده به یه شهر جادویی پر از دروغ و دردسر و خیلی دوست دارم بدونم منشا شکل گیری این شهر، کدوم دوره و کدوم داستان بوده و معمولا برای بیان چه مفهومی ازش استفاده میشه.
هشدار: ادامه ی این مطلب میتونه داستان فیلم رو لو بده.
پیامی که ویکید به صورت صریح منتقل میکنه، در ارتباط با تشخیص خیر از شرارت هست و بیننده رو دعوت میکنه به اینکه نوعی نگاه غیر مستقیم و تحلیلی به الگوهایی داشته باشه که جامعه سعی داره به عنوان شرارت واقعی معرفی کنه اما شخصیت قهرمان داستان، نحوه ی مبارزه ی خودش رو نه براساس خرد بلکه بیشتر بر اساس تحریک حسی و نوعی میل به انتقام جویی طراحی میکنه و در این زمینه، هم مورد سواستفاده قرار میگیره و هم مرتکب اشتباهاتی میشه که جبران کردنشون میتونه بهای زیادی داشته باشه.
این نوع از لیبرالیسم، نه تنها در مقابل دیدگاه های محافظ کارانه شانسی برای رسیدن به پیروزی نداره بلکه دقیقا همون جبرگرایی و لجاجت محافظ کارای افراطی رو دنبال میکنه که عملا به جای شرح منطقی افکار و دلیل درست بودن ایده هاشون، سعی میکنن الگویی مد نظرشون رو به جامعه تحمیل کنن و این رفتار تحمیلی رو بذارن به پای اینکه صلاح جامعه رو میخوان یا باید کار درست رو هرجور شده انجام داد.
شهر اُز، محتملا در ابتدا، با کتاب جادوگر شگفت انگیز شهر اُز، در تاریخ 17 می 1900، توسط یه نویسنده ی اهل نیویورک معرفی شد. آن. ال. فرانک باوم، یکی از برجسته ترین نویسنده های ادبیات کودکان در زمان خودش بود و آثاری که منتشر کرده، همچنان مورد الهام هنرمندا قرار میگیرن. توی داستان اصلی، دختری به اسم دورتی به همراه سگش، توسط یه گردباد به سرزمین جادویی اُز منتقل میشه. توی این سرزمین، با شخصیت هایی مثل مترسک، آدم حلبی و شیر بزدل آشنا میشه و برای اینکه بتونه به خونه اش برگرده لازمه یه جادوگر شرور رو شکست بده.
تفسیر های مختلفی درمورد جادوگر شهر از و عناصری که در جریان این داستان معرفی میشن وجود داره و اغلب از طرف منتقدا، به عنوان یه نماد که سعی داره مسائل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمان خودش رو توصیف کنه، معرفی میشه. با توجه به دوره ی زمانی خاص انتشار این کتاب یعنی اوایل قرن بیستم، این اثر داستانی، یه نماد کاربردی و موجز از تحولاتی هست که جامعه، تجربه میکنه و میشه در تحلیل های امروزی، به راحتی ازش استفاده کرد.
جادوگر شرور شهر از که با عنوان جادوگر شرور غرب هم شناخته میشه، معمولا به عنوان نمادی از سیستم پروپاگاندا یا قدرت های فاسدی مثل سیاست مدارا و شرکت های بزرگ صنعتی، مورد استفاده قرار میگیره و در جریان فیلم ویکید هم همچین استفاده ای ازش به عمل اومده. این جادوگر نماد تهدید هایی هست که زندگی مردم عادی رو میتونه به مراتب دشوارتر کنه.
جادوگر میتونه منشا تمام بدبختی ها معرفی بشه و نابود کردنش، هدف داستان قرار بگیره در حالیکه افرادی که ساده لوحانه در جامعه ی اُز زندگی میکنن، همچنان همون مردم سابق باقی میمونن. مثل بسیاری از عوارض منفی طولانی مدت اشتباهات فرهنگ عمومی، دیگه اونقدر از زمان به قدرت رسیدن سیستم اُز گذشته که کسی نمیاد انگشت اتهام رو سمت فرهنگ عمومی بگیره و عملا تمام افرادی که باعث به وجود اومدن چنین سیستمی شدن هم می تونن مرده باشن.
درمورد خوده شهر اُز، بعضی از منتقدا حتی ازش به عنوان تشبیهی از واشنگتن دی سی یا مراکز قدرت سیاسی یاد کردن. برای جامعه ی آمریکایی که از یک سری مستعمره نشین قراره به تمدن جدیدی با ریشه هایی عمیق از تعلق فرهنگی تبدیل بشن، داستان ها می تونن به سادگی، مورد استفاده قرار بگیرن و تبدیل به نمادهایی برای توصیف جامعه ی جدید بشن. رنگ طلایی شهر اُز، در کتاب اصلی، به مراتب خیلی بیشتر مورد توجه قرار میگیره هرچند که در این فیلم، صرفا جاده های شهر رو به پیشنهاد آریانا به رنگ زرد در میارن. این رنگ طلایی یا زرد، اشاره ای ضمنی به استاندارد طلا داشته که در ابتدای قرن بیستم، موضوع اصلی اقتصاد در جامعه ی آمریکا بوده.
شاید اصلا منظور نویسنده ی اصلی هم چنین نمادهایی نبوده باشه اما مشخصا تاثیر منتقد هایی که چنین تفسیرهایی رو به داستان اُز نسبت دادن، روی بافت این فیلم جدید هم تاثیر داشته.
جمع بندی
چنانچه شما مروری روی نقد های مثبت و منفی پرتکرار این فیلم داشته باشید، به راحتی متوجه میشید که اغلب نقد ها اصلا شامل محتوای داستان نمیشن و بسیاری از بیننده ها، شیفته ی بخش موزیکال، نوع اقتباس و جلوه های بصریش شدن. هر بار که صحبتی از محتوا هم صورت گرفته، اشاره ی چندانی نسبت به یک ایده ی خلاقانه که واقعا پیغام مثبت الهام بخشی درون خودش داشته باشه نیست. در اشاره به پیام های اخلاقی، معمولا به طور سربسته، از کلماتی مثل دوستی، عدالت و قدرت انتخاب صحبت میشه اما کسی نمیگه که واقعا این فیلم تونسته این پیغام ها رو به شکل سالمی قانع کننده تری نسبت به روش های رایج انتقال پیام های مشابه انجام بده؟ نه اتفاقا، میزان قانع کنندگی این فیلم در بخش پیام های اخلاقی، خیلی کم و شیوه هاش بسیار نخ نما هستن.